تأثیر علم در تربیت عقلانى
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «مؤید العقل العلم»(514) علم باعث تأیید و تحكیم عقل مى شود. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «كثرة النظر فى العلم یفتح العقل»(515)
مطالعه و دقت زیاد در مسایل علمى اندیشه انسان را به كار مى اندازد. حضرت على علیه السلام از علم به عنوان چراغ و روشن كننده خرد تعبیر نموده است: «العلم مصباح العقل»(516) و نیز مى فرماید: «العلم منیر العقل»(517) عقل استعدادى است كه به وسیله علم و تجربه ها زیاد مى گردد.
در قرآن هدف آفرینش جهان، علم و دانش معرفى شده كه بر اساس علم انسان، نیروى عقلانى او زیاد مى گردد كه در نتیجه معرفت انسان به خداوند بیشتر و عبودیت بشر زیادتر مى گردد «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(518) خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن را؛ فرمان او در میان آن ها پیوسته نازل مى شود تا بدانید كه خداوند بر هر چیز تواناست.
فضیلت علم در قرآن
1. اهمیت علم: قرآن تا آن جا به تحصیل علم و دانش اهمیت قایل شده كه مسلمانان را ملزم مى سازد كه همه در میدان جنگ شركت نكنند، بلكه گروهى بمانند و معارف اسلامى را بیاموزند. «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»(519) شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى جهاد) كوچ كنند چرا از هر گروهى طایفه اى از آنان كوچ نمى كنند و (طایفه اى بماند) تا در دین (و احكام و معارف اسلام) آگاهى پیدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آن ها را انذار نمایند تا از (مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند.
2. هدف از بعثت انبیا تعلیم دانش و تربیت: قرآن مى فرماید: «كَمَا أَرْسَلْنَا فِیكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ یَتْلُو عَلَیْكُمْ آیَاتِنَا وَیُزَكِّیكُمْ وَیُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»(520) رسولى در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تزكیه كند و كتاب و حكمت بیاموزد و آنچه نمى دانستید به شما یاد دهد.
3. تقرّب به خداوند متناسب با درجات علم: قرآن مى فرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»(521) خداوند متعال كسانى را كه از علم بهره دارند درجات عظیمى مى بخشد اگر براى مؤمن درجه است، براى مؤمن عالم درجات خواهد بود. منظور از بالابردن درجات قطعاً بالا بردن مكانى نیست بلكه بالا بردن از نظرمقام قرب پروردگار است.
مرحوم علامه طباطبایى مى فرماید از آیه استفاده مى شود كه مؤمنان دو گروه هستند: مؤمنان عالم، مؤمنان غیرعالم ومؤمنان عالم برتر و بالاتر هستند سپس به آیه «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» استدلال مى نمایند.
4. نام راسخان در علم كنار نام خدا: «وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ»(522) حقایق قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمى دانند. در عظمت علم واقعى و علماى حقیقى همین بس كه نام آنان در ردیف نام مقدس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهى است.
5. علم شرط زمامدارى: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ... وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»(523) خداوند طالوت را به عنوان زمامدار براى شما برگزیده و علم و قدرت جسمى او را وسعت بخشیده است.
6. علم شرط مدیریت: «اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»(524) حضرت یوسف علیه السلام هنگامى كه پیشنهاد مقام مهمى در حكومت مصر به او داده شد، گفت: مرا به سرپرستى خزائن بگمارید و دو دلیل براى این مدیریت ذكر كرد: امانتدارى و علم و آگاه بودن.
7. فراگیرى علم مفید: «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»(525) موسى علیه السلام به خضرعلیه السلام گفت: آیا من از تو پیروى كنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى؟
8. طلب فزونى در علم: «وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا»(526) بگو پروردگارا! علم و دانش مرا زیاد كن.
9. دانشمندان در ردیف ملائكه: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ»(527) در این آیه شریفه دانشمندان واقعى در ردیف فرشتگان قرار گرفته اند و این خود، امتیاز دانشمندان را بر دیگران اعلام مى كند و نیز از آیه استفاده مى شود امتیاز دانشمندان از این نظر است كه در پرتو علم خود به حقایق اطلاع یافته و به یگانگى خدا كه بزرگ ترین حقیقت است معترفند.(528)
10. ویژگى هاى دانشمندان الهى:
الف) ایمان و عقل: «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا یَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»(529) راسخان در علم مى گویند: به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگار ماست و جز صاحبان اندیشه متذكّر نمى شوند.
ب) خشیت از خدا: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»(530) همانا بندگان دانشمند از خداوند خشیت دارند.
ج) سجده و گریه: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا»(531) آن ها كه پیش از این، علم و دانش به آنان داده شده هنگامى كه این آیات بر آنها خوانده مى شود، به خاك مى افتند و سجده مى كنند. «وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْكُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا »(532) آن ها (بى اختیار) به زمین مى افتند وسجده مى كنند واشك مى ریزند وهر زمان خشوعشان بیشتر مى شود.
د) درك اسرار هستى: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»(533) و از آیات او آفرینش آسمان ها و زمین و تفاوت زبان ها و رنگ هاى شماست؛ در این، نشانه هایى است براى عالمان.
11. خداوند معلّم حقیقى: «الرَّحْمَٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ » هر چند معلّمان بكوشند و استادان تلقین كنند همه این ها اسباب هستند و آموزنده حقیقى خداوند است.
الف) حضرت آدم علیه السلام را علم اسامى آموخت: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»(534)
ب) حضرت داوودعلیه السلام را زره سازى آموخت: «وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ»(535)
ج) حضرت عیسى علیه السلام را حكمت آموخت:« وَیُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»(536)
د) حضرت خضر را علم ومعرفت آموخت: «وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»(537)
ه) پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم را اسرار نظام جهان آموخت: «عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ»(538)
و) عالمیان را بیان بیآموخت: «خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»(539)
علم وسیله است نه هدف
در قرآن، علم هدف شمرده نشده است بلكه وسیله اى است براى رشد و هدایت و رسیدن به مقصد. در مورد حضرت موسى علیه السلام و خضر قرآن چنین بیان مى كند: «قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»(540) آیا من اجازه دارم از تو پیروى كنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد وصلاح من است به من بیاموزى؟ از تعبیر رشداً چنین استفاده مى شود كه علم هدف نیست بلكه براى راه یافتن به مقصود و رسیدن به خیر و صلاح مى باشد. چنین علمى ارزشمند است و باید از استاد آموخت.