فهرست کتاب


راه رشد(تحلیلی بر روشهای تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی)

اکبر دهقان

تربیت عقلانى یا دستور به تعقل

در قرآن كریم تأكید و توصیه فراوان بر تربیت نیروى عقلانى شده است و خداوند دستورات مكرر نسبت به تعقل و بكارگیرى این نیروى باطنى داده است. قرآن كریم از خردمندان به عنوان (اولواالالباب) یاد كرده است (الباب) جمع (لب) است و لب به معنى مغز و مغز در ازاء قشر و پوست از ارزش اصلى برخوردار است. مثلاً در امور مادّى ارزش گردو و یا پسته و بادام به مغز آن است و هر یك از این هااگر پوك باشد یا مغز آن ها فاسد و سیاه شده باشد، بى ارزش است. این تعبیر جالب قرآن كریم بیانگر این حقیقت است كه ارزش واقعى انسان به عقل اوست البته در صورتى كه آن را به كار بیاندازد و به طور صحیح استفاده نماید.
قرآن كریم براى تربیت عقلانى و رشد نیروى باطنى تعبیرات مختلفى دارد كه چند تعبیر از آن را ذكر مى كنیم.
1. در بعضى از آیات هدف از نزول آیات الهى و بیان آن ها را تعقل مردم ذكر مى كند. « كَذَٰلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »(418)
2. در بعضى آیات مطلب را از این بالاتر برده و با لحنى همراه با توبیخ مردم را به خاطر عدم تعقل و اندیشیدن مورد مؤاخذه قرار داده مى فرماید: « أَفَلَا تَعْقِلُونَ »(419) آیا تعقل نمى كنید.
3. در بعضى آیات همین معنا را به صورت جمله شرطیه بیان مى كندو مى فرماید: « قَدْ بَیَّنَّا لَكُمُ الْآیَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ »(420) ما آیات خود را براى شما بیان كردیم اگر شما تعقل ورزید.
4. در بعضى آیات پس از ذكر یك سلسله از نعمت ها و نشانه هاى الهى مانند خلقت آسمان و زمین و اختلاف شب و روز و آب و گیاه و غیر آن مى فرماید: «إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»(421)
5. در بعضى از آیات از عدم تعقل واندیشیدن مردم آن ها را توبیخ نموده كه بسیارى از مردم از این نعمت بزرگ الهى كه (عقل) نام دارد و حجت باطنى است استفاده نمى كنند و آن را به كارنمى اندازند و در مسیر رشد وتعالى او نیستند كه در این زمینه نیز تعبیرات مختلف است. گاهى مى فرماید: «أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ»(422) اكثر مردم تعقل نمى كنند. وگاهى مى فرماید: «ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ»(423) این ها جمعى وگروهى هستند كه تعقل نمى كنند.
6. در بعضى از آیات افرادى را كه تعقل نمى كنند به عنوان بدترین موجودات معرفى مى نماید «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ»(424) تحقیقاً بدترین جنبندگان نزد خداوند كسانى هستند كه خرد و اندیشه را به كار نمى گیرند و از دیدن و شنیدن حقایق محروم مانده اند.
7. در بعضى از آیات از زبان كفار چنین نقل مى كند كه علت اصلى ورود آنها به دوزخ عدم تعقل بوده است «وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»(425) اگر ما، گوشى شنوا داشتیم یا تعقل مى كردیم جزء دوزخیان نبودیم.
8. در بعضى از آیات از آن افرادى كه عقل خود را به طور صحیح به كار مى اندازند و داراى مغز و اندیشه سالم هستند به عنوان (اولواالالباب) خردمندان یاد مى كند و از آن ها ستایش به عمل مى آورد «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ »(426) تحقیقاً در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز هر آینه نشانه هایى براى خردمندان است.
9. در بعضى از آیات مى فرماید: خردمندان كسانى هستند كه تدبّر در آیات الهى مى كنند و پند مى گیرند. «لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ»(427)
10. در بعضى از تعبیرات قرآن از صاحبان عقل و اندیشه به عنوان (اولواالنهى ) یاد مى كند. بعد از اشاره به نعمت هاى الهى، مى فرماید: «إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَآیَاتٍ لِّأُولِی النُّهَىٰ»(428) در این (امور طبیعى و نعمت هاى مادّى) نشانه هایى روشن است براى صاحبان خرد و عقل.
از آیات قرآن به دست مى آید كه غالباً دستور به (تعقّل) در مواردى به كار مى رود كه ادراك و فهم با عواطف و احساسات آمیخته گردد و به دنبال آن عمل باشد. مثلاً اگر در قرآن در بسیارى از بحث هاى خداشناسى نمونه هایى از نظام شگفت انگیز این جهان را بیان كرده و سپس مى گوید ما این آیات را بیان مى كنیم «لعلكم تعقلون» تا شما تعقل كنید؛ منظور این نیست كه تنها اطلاعاتى از نظام طبیعت در مغز خود جاى دهید، زیرا علوم طبیعى، اگر كانون دل و عواطف را تحت تأثیر قرار ندهند و هیچ گونه تأثیرى در ایجاد محبت و دوستى با آفریدگار جهان نداشته باشند، ارتباطى با مسایل توحیدى نخواهند داشت همچنین است اطلاعاتى كه جنبه عملى دارد؛ در صورتى (تعقل به آن ها گفته مى شود كه عمل هم داشته باشد. علامّه طباطبایى قدس سره مى فرماید: تعقّل در زمینه اى استعمال مى شود كه به دنبال درك و فهم انسان وارد مرحله عمل گردد و آیاتى مانند «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»(429) و یا «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا»(430) شاهد این گفتار است، زیرا اگر مجرمین، روز قیامت آرزوى تعقل در دنیا را مى كنند منظور تعقلى است كه آمخیته با عمل باشد و یا اگر خداوند مى فرماید مردم سیر و سیاحت كنند و با نظر و مطالعه به اوضاع جهان چیزهایى بفهمند مقصود درك و فهمى است كه به دنبال آن مسیر خود را عوض كرده و به راه راست گام نهند.(431)

اهمیّت عقل

در روایات به مسأله عقل و خرد توجه و عنایت خاصّى شده به حدى كه آن را یكى از دو حجت و دلیل براى انسان معرفى نموده اند. امام كاظم علیه السلام مى فرماید: «ان للَّه على الناس حجّتین حجّة ظاهرة و حجّة باطنة و اما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة و اما الباطنة فالعقول»(432)
در كتاب غرر الحكم بیش از 230 حدیث از فضیلت و عظمت عقل سخن به میان آمده است حضرت على علیه السلام تعبیرات مختلف و شیوایى در اهمیت و ارزش عقل بیان مى دارد از جمله:
1. «الانسان بعقله» معیار انسانیت به عقل است.
2. «كمال الانسان العقل» كمال انسانیت به عقل است.
3. «افضل النعم العقل» برترین نعمت ها عقل است.
4. «العقل صدیق محمود» عقل دوستى ستایش شده است.
5. «صدیق كل امرء عقله و عدوّه جهله» دوست هر انسانى عقل اوست و دشمن او جهلش مى باشد.
6. «قیمة كل امرء عقله» ارزش هر شخصى به اندازه عقل اوست.
7. «ما قسم اللَّه سبحانه بین عباده شیئاً افضل من العقل» هیچ موهبت و نعمتى را خداوند بین بندگانش تقسیم نكرده كه بهتر و برتر از عقل و خرد باشد.
8. «لاغنى كالعقل و لافقر كالجهل» هیچ بى نیازى و ثروتى همچون عقل نیست و هیچ فقرى همچون جهل و نادانى نیست.
9. «قوام المرء عقله و لادین لمن لا عقل له» اساس موجودیت انسان عقل اوست و آن كس كه عقل ندارد دین ندارد.
10. «زینة الرّجل عقله» زینت مرد به خرد و عقل اوست.

نشانه هاى عاقل

1. ترك شهوت: «العاقل من هجر شهوته و باع دنیاه باخرته»(433) عاقل كسى است كه شهوت خود را ترك كند و دنیایش را به آخرتش بفروشد.
2. كنترل زبان: «العاقل من عقل لسانه»(434) عاقل كسى است كه زبان خود را از حرام كنترل كند.
3. سخن نگفتن از بیم تكذیب
4. خواهش نكردن از بیم محروم شدن
5. وعده ندادن به آنچه كه مقدور انسان نیست.
6. امید نداشتن به آنچه كه مایه سركوبى است: امام كاظم علیه السلام مى فرماید: «ان العاقل لا یحدث من یخاف تكذیبه و لایسأل من یخاف منعه و لا یعد ما لا یقدر علیه و لا یرجوا ما یعنف برجائه»
7. دروغ نگفتن: «ان العاقل لا یكذب و ان كان فیه هواه» عاقل دروغ نمى گوید گرچه هوا و هوس او در دروغ باشد.
8. فریب نخوردن: امام علیه السلام مى فرماید: «لا یلسع العاقل من جحر مرّتین»(435) خردمند كسى است كه از یك سوراخ دو مرتبه گزیده نشود و فریب نخورد.
9. ترك باطل: حضرت على علیه السلام مى فرماید: «العاقل من رفض الباطل»(436) خردمند آن است كه باطل را ترك كند.
10. تشخیص ضرر كمتر: «لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لكن العاقل من یعرف خیر شرین»م(437) آن كسى كه خوبى را از بدى تشخیص دهد عاقل نیست؛ عاقل كسى است كه در میان دو شر موردى را كه كمتر ضرر دارد انتخاب كند.
11. شكرگزارى در برابر حلال و صبر از حرام: امام كاظم علیه السلام مى فرماید: «یا هشام ان العاقل الذى لا یشغل الحلال شكره و لا یغلب الحرام صبره»(438)
اى هشام! خردمند كسى است كه حلال از شكرش باز ندارد و حرام بر صبرش چیره نشود.