ارزش و اهمیت تربیت عقلانى
موضوع تربیت عقلانى از مهم ترین موضوعات و مسایل فرد و جامعه است و امرى است كه سرنوشت زندگى بشر بدان وابسته است. هر فرد یا امّتى با استفاده از تربیت عقلانى مى تواند وضع حال و آینده خویش را روشن سازد و آرمان هایش را محقق نماید. از طریق تربیت و پرورش نیروى عقلانى است كه مى شود قواى روحى انسان را به نحو شایسته به حد كمال رساند و در سایه به كار انداختن عقل و استفاده صحیح از آن، انسان واقعیت و حقیقت خویش را مى شناسد و از دیگر موجودات برتر مى شود.
از نظر شیعه امامیه عقل به عنوان یكى از چهار منبع و مدرك مهم استنباطات فقهى به شمار مى رود و نیز یكى از راه هاى شناسایى اخبار ناسازگار است بدین معنى كه هر روایت قابل قبول عقل را باید پذیرفت و هر روایت معارض و مخالفت عقل را باید رها كرد.
مرحوم علامه طباطبایى مى فرماید: شما اگر كتاب الهى را تفحص نموده و در آیاتش دقت كنید بیش از 300 آیه رامى بینیدكه مردم را به تفكر و تذكر و تعقل دعوت نموده یا به پیامبر استدلالى را براى اثبات حقى یا از بین بردن باطلى مى آموزد.
مفهوم عقل
عقل در اصل ازعِقال به معنى طنابى است كه بر پاى شتر مى بندند تا حركت نكند و از آن جا كه نیروى خرد، انسان را از كارهاى ناهنجار باز مى دارد این واژه بر آن اطلاق شده است(403). لذا پیامبر گرامى اسلام در معناى عقل چنین مى فرماید: «ان العقل عقال من الجهل و النفس مثل اخبث الدواب فان لم تعقل حارت فالعقل عقال من الجهل»(404) تحقیقاً كه عقل بازدارنده انسان است از نادانى و نفس انسان مانند خبیث ترین حیوانات است كه اگر عقال نشود و بند نگردد هلاك مى شود.
بعضى عقل را به معناى (حجر) و منع تفسیر كرده اند و بعضى دیگر عقل را به معناى علم به صفات اشیا از حسن و قبح كمال و نقصان دانسته اند. مجمع البحرین در تفسیر عاقل گوید: او كسى است كه مى تواند نفس خود را كنترل كند واز هوا وهوس بازدارد. ممكن است بگوییم: ریشه اصلى همان منع و بازداشتن است و لذا هنگامى كه زبان كسى بند بیاید عرب مى گوید «اعتقل لسانه» وبه (دیه) نیز عقل گویند چرا كه جلو خون ریزى بیشتر را مى گیرد و (عقیله) به زنى گفته مى شود كه داراى عفت و حجاب و پاكدامنى است.
حقیقت عقل
مرحوم علامه طباطبایى مى گوید:اصل در معناى عقل، بستن و نگه داشتن است و به این مناسبت ادراكى كه انسان به آن دل مى بندد و چیزى را به آن درك مى كند عقل نامیده مى شود و همچنین است قوه اى كه گفته مى شود یكى از قواى انسانى است و به واسطه آن خیر و شر و حق و باطل را از یكدیگر تشخیص مى دهد عقل نام دارد و مقابل آن جنون و سفه و حمق و جهل است. الفاظى كه در قرآن كریم در انواع ادراك استعمال شده زیاد است و شاید به بیست لفظ برسد مانند ظن، حسبان، شعور، ذكر، عرفان، فهم، فقه، درایه، یقین، فكر، رأى،زعم، حفظ، حكمت، خبرت، شهادت، عقل و مانند فتوى ، قول و بصیرت كه ملحق به آن هاست(405).
در بیان دیگرى مى گوید:عقل آن چیزى است كه انسان را به سوى حق هدایت مى كند و علامتش این است كه انسان از حق تبعیت و پیروى كند به خاطر این كه قرآن كریم اعراض از روش و مرام حضرت ابراهیم را سفاهت و حماقت دانسته است « وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ »(406) چه كسى جز افراد سفیه و نادان از آیین ابراهیم روى گردان خواهند شد؟
بنابراین اگر اعراض از ملت ابراهیم و آیین او سفاهت شمرده مى شود تبعیّت و پیروى از ملت و آیین او كه حقیقت دین است عقل نام دارد(407) و از همین آیه استفاده مى شود معنى حدیثى كه مى فرماید «العقل ما عبدبه الرحمن و اكتسب به الجنان» عقل آن چیزى است كه به وسیله او خداوند رحمن عبادت مى شود و به سبب آن بهشت تحصیل مى گردد.(408)