آثار امر به معروف
امام باقرعلیه السلام درباره امر به معروف و نهى از منكر مى فرماید: «بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المكاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر»(352).
یعنى به وسیله امر به معروف و نهى از منكر سایر واجبات و دستورات الهى انجام مى گیرد، راه ها امن مى شود، كسب ها حلال مى شود ، مظالم و اموال مردم به صاحبان اصلى آن بر مى گردد و زمین آباد مى شود و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و كارها اصلاح مى گردد.
شیوه امر به معروف
براى وادار ساختن مردم به معروف و باز داشتن آنان از اعمال ناشایست لازم است بهترین شیوه ها را انتخاب كرد.
قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «من امر بالمعروف فلیكن امره ذلك بمعروف»(353) هر كس امر به معروف مى كند باید شیوه اش نیز معروف باشد.
1. توجه دادن به ارزش انسان: اگر انسان بداند كه جانشین خداوند است و فرشتگان در برابر انسان كامل، تواضع مى كنند و تنها موجودى است كه خداوند در خلقت او به خودش آفرین گفته است و همه نظام هستى را براى بهره بردارى انسان آفریده است و او را موجود فناناپذیر قرار داده است و انواع فضایل و كمالات را براى انسان منظور داشته هرگز دست به گناه نمى زند و از كارهاى ناشایست دورى مى كند.
2. مخفیانه انتقاد نمودن: روشن است كه اگر كسى مرتكب گناهى شده است و خود را هنوز عزیز و محترم بداند پند و اندرز ما را زودتر قبول مى كند.
قال الجوادعلیه السلام: «من وعظ اخاه سرّاً فقد زانه و من وعظه علانیة فقد شانه»(354) هر كس برادر دینى خود را مخفیانه موعظه كند، او را زینت داده است ولى هر كس او را آشكارا نصیحت كند شرمنده اش كرده است.
3. تكریم نمودن: قال على علیه السلام: « استصلاح الاخیار باكرامهم و الاشرار بتأدیبهم»(355) اصلاح خوبان جامعه باید از طریق احترام و تكریم به آنان باشد همان گونه كه اصلاح بدان جامعه باید از طریق تأدیب صورت پذیرد.
4. بیان ثواب و عقاب: یكى از راه هایى كه مى توان به وسیله آن انجام معروف ها را در جامعه زیاد كرد و مردم را از منكرات باز داشت بیان پاداش هاى كارهاى معروف و كیفرهاى منكر است در قرآن كریم و روایات عقاب و ثواب اعمال براى این منظور بیان شده است.
حضرت یوسف علیه السلام رمز عزّت خودش را براى برادران در یك جمله بیان مى كند: «ا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ »(356) هر كس تقوا پیشه كند خداوند پاداش نیكو كاران را ضایع نمى كند.
5. همچون آئینه: حدیثى از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم نقل شده است كه فرمود: «المؤمن مراة المؤمن»(357) یعنى مؤمن آیینه مؤمن است. اگر در این حدیث جالب و كوتاه دقت كنیم نكاتى را در باره شیوه امر به معروف استفاده مى كنیم. از جمله:
1. آیینه از روى صفا عیب را مى گوید، نه از روى انتقام و غرض.
2. آیینه زمانى عیب را نشان مى دهد كه خودش گردوغبار نداشته باشد.
3. مراعات مقام و منصب را نمى كند.
4. عیب رااز آنچه هست بزرگ ترنشان نمى دهد.
5. آیینه همراه با نشان دادن عیب، نقاط قوت را نیز نشان مى دهد.
6. عیب را روبه رو مى گوید نه پشت سر.
7. عیب را بى سر و صدا مى گوید.
8. آیینه را اگر شكستیم باز عیب ما را بیان مى كند. مؤمن را اگر تحقیر كردى باز دست از سخن خود بر نمى دارد.
9. آیینه عیب را در دل خود نگه نمى دارد و همین كه از كنارش رد شدى عیب از صفحه او پاك مى شود.
10-اگر آیینه عیب مرا گفت باید خود را اصلاح كنم، نه آن كه آیینه را بشكنم آرى اگر مسلمانى نهى از منكر كرد شما گناه را از خود دور كن و به انتقاد كننده اعتراض نكن(358).
اى غزالى گریزم از یارى
كه اگر بد كنم نكو گوید
مخلص آن شوم كه عیبم را
همچو آیینه روبه رو گوید
نه كه چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته مو به مو گوید
امر به معروف و نهى از منكر وظیفه خصوصى است یا عمومى؟
قرآن كریم مى فرماید: « وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(359) یعنى باید از بین شما دسته اى به نظارت حسن جریان امور بپردازند و دعوت به خوبى نمایند و مردم را از كار زشت باز دارند چنین مردمى رستگارند.
از ظاهر «منكم امة» استفاده مى شود كه این امت بعضى از جمعیت مسلمان ها را تشكیل مى دهد نه همه آن هارا بنابراین، وظیفه عمومى نیست وظیفه گروه خاصى است و به عبارت دیگر واجب كفایى است نه عینى امّا از بعضى آیات استفاده مى شود این دو روش تربیتى جنبه عمومى دارد و واجب عینى است مانند: «كُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(360)
امر به معروف و نهى از منكر دو مرحله دارد یك مرحله فردى است كه هر كس موظف است به تنهایى ناظر اعمال دیگران باشد كه جنبه عمومى داردو وظیفه هر فرد مسلمان است و طبعاً شعاع آن محدود به توانایى اوست و این مرحله از تذكر و پند دادن و اعتراض و انتقاد تجاوز نمى كند مرحله دوم واجب كفایى است كه گروه خاصى باید عهده دار این امر باشند و از شئون حكومت اسلامى محسوب مى شود به این معنا كه اگر به شدت عمل و حتى قصاص و اجراى حدود نیاز باشد، این جمعیت اختیار دارند كه زیر نظر حاكم شرع و متصدیان حكومت اسلامى انجام وظیفه كنند.(361)
استفاده از الگوهاى تربیتى
برنامه هاى عملى همیشه مؤثرترین برنامه هاست چون عمل، حكایت از ایمان عمیق انسان به گفتارش مى كند و سخنى كه از دل برآید بر دل نشیند. همیشه وجود الگوها وسرمشق هاى بزرگ در زندگى انسان ها وسیله مؤثّرى براى تربیت وپرورش روحى انسان ها بوده است، به همین دلیل، پیامبران و رهبران معصوم، مهم ترین قسمت هدایت وتربیت را با عملشان نشان مى دادند.
قرآن كریم براى تزكیه و تربیت نفسانى مردم اسوه هاى ارزشمندى را كه در صفات برجسته انسانى ممتاز بودند معرفى مى كند و این، یكى از روشهاى تربیت است. به تعبیر دیگر، اگر قرآن به توحید و عدالت و صداقت و صبر و تحمل و اخلاص و دیگر صفات نیكو و عقاید حسنه دعوت مى نماید؛ پیش از آن افرادى راكه در این صفات و خصال برتر و بهتر از همه بودند به جامعه انسانیت معرفى مى كند. به تعبیر علامه طباطبایى رضوان اللَّه تعالى علیه وقتى قرآن كریم در مقام بیان و تعریف نیكى مى باشد نیكان و ابرار را براى مردم معرفى مى كند. به جاى ذكر صفت موصوف را معرفى مى كند.
قرآن مى فرماید: نیكى آن نیست كه چهره هاى خود را به (موقع نماز) به طرف شرق و غرب متوجه سازید (و تمام گفتگوهاى شما از مسأله قبله و تغییر قبله باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلكه نیكوكار كسانى هستند كه به خداوند و روز رستاخیز و فرشتگان و كتاب آسمانى وپیامبران ایمان آورده اند. «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ»(362)
در این آیه شریفه خداوند متعال به جاى این كه برّ (بكسر) را تعریف كند برّ (به فتح) را بیان كرده براى این كه توصیف و تعریف كسانى كه داراى این صفت شده باشند و ضمناً اشاره به این است كه مفاهیم خالى از مصداق هیچ گونه ارزشى ندارد و اساساًروش قرآن این است كه در هر مورد متوجه توصیف افرادى كه واجد صفاتند مى شود و به شرح مفهوم صفات قطع نظر از دارندگان آن قناعت نمى كند.(363)
قرآن كریم حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم و حضرت ابراهیم علیه السلام را به عنوان اسوه و مقتداى مردم معرفى نموده است: «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(364) براى شما در زندگى رسول اكرم صلى الله علیه وآله وسلم سرمشق نیكویى بوده است. «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ»(365). براى شما تأسى نیكى در زندگى ابراهیم علیه السلام و كسانى كه با او بودند وجود داشت.
قرآن كریم در بعضى آیات به پیامبر مى فرماید: به یاد انبیاى گذشته باش كه داراى صفات نیكو از قبیل اخلاص و صبر و مقاومت و شایستگى در عمل بودند یا این كه مى فرماید: همه انبیاى از هدایت ما برخوردار بودند و از صالحان و شایستگان بودند آنگاه بعداز ذكر آن ها و صفاتشان مى فرماید: بنابر این به هدایت آنها اقتدا كن. «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنَ الْأَخْیَارِ»(366) به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دست هاى (نیرومند) و چشمهاى (بینا) ما آن ها را با خلوص ویژه اى خالص كردیم و آن یادآورى سراى آخرت بود و آن ها نزد ما از برگزیدگان و نیكانند و به خاطر بیاور اسماعیل و الیسع و ذوالكفل را كه همه از نیكان بودند.
«وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا»(367) در این كتاب آسمانى از موسى یاد كن كه او مخلص بود و رسول و پیامبر والا مقامى بود.
«وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِدْرِیسَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا»(368) در كتاب آسمانى خود از ادریس یاد كن كه او بسیار راستگو و پیامبر بزرگى بود.
«وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْمَاعِیلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ »(369) در كتاب آسمانى خود از اسماعیل یاد كن كه در وعده هایش صادق و رسول و پیامبر بزرگى بود.
«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ كُلًّا هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * وَزَكَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ * وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُوا یَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن یَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیْسُوا بِهَا بِكَافِرِینَ * أُولَئِكَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ»(370) و اسحاق و یعقوب را به او «ابراهیم» بخشیدیم، و هر كدام را هدایت كردیم و نوح را (نیز) قبلاً هدایت نمودیم، و از فرزندان او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را هدایت كردیم، و این چنین نیكوكاران را پاداش مى دهیم، و (همچنین) زكریا و یحیى و عیسى و الیاس هر كدام از صالحان بودند و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یك را به جهانیان برترى دادیم، و از پدران آن ها و فرزندان آن ها و برادران آنها افرادى را برگزیدیم. و به راه راست هدایت نمودیم. آن ها كسانى هستند كه خداوند هدایتشان كرده پس به هدایت آنها اقتدا كن «فبهدیهم اقتده»
آرى، براى تربیت معنوى و تزكیه روحى مردم ذكر نمونه و اسوه امرى ضرورى است كه قرآن كریم به این موضوع اهمیت فوق العاده قایل شده است و كراراً به پیامبر اكرم مى فرماید: به یاد پیامبران بزرگ باش كه برخوردار از این صفات برجسته انسانى و واجد فضایل و مكارم روحى بودند.
البته روشن است كه مقصود اصلى خطاب به مؤمنان و گروندگان به اسلام است كه درس مقاومت و پایدارى و اخلاص و اعتقاد و عمل را از انبیا بیاموزند و الاّ پیامبر اكرم مقتداى تمام پیامبران و اولیاو معصومان علیهم السلام است.
دراین جا نمونه اى از تربیت معنوى بعضى از انبیا الهى را ذكر مى كنیم كه چگونه با خداوند و با مردم سخن گفتند و نحوه سلوك و رفتار آن ها در جامعه اسلامى چگونه بوده است و تا چه حد و میزان در برابر خداوند رعایت ادب اسلامى را مى نمودند یا در برابر اهانت هاى مردم جاهل چگونه عكس العمل نشان مى دادند.