فهرست کتاب


راه رشد(تحلیلی بر روشهای تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی)

اکبر دهقان

آثار محاسبه

قال على علیه السلام: «من حاسب نفسه ربح»(206) هركس به حساب خود برسد در دنیا سود مى برد. و نیز مى فرماید: «من حاسب نفسه وقف على عیوبه و احاط بذنوبه فاستقال الذنوب و اصلح العیوب»(207) هر كس به حساب نفس خویش برسد عیوبش را درك مى كند و به گناهانش احاطه پیدا مى كند پس از گناهان توبه مى كند و عیوبش را اصلاح مى نماید.

چرا به محاسبه نفس اهمیّت نمى دهیم؟

الف) به دلیل فراموشى خدا و از خودبیگانگى:
تردیدى نیست كه منشأ عدم توجه به این موضوع مهم غفلت از خداوند است و از نظر قرآن كسانى كه خداوند را فراموش كنند، خداوند نیز آن ها را از خودشان بیگانه نموده است. «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ»(208) لذا خداوند خطاب به پیامبر مى فرماید از آن كسى كه قلبش را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مكن چرا كه چنین فردى پیرو هواى نفس است. «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ»(209)
ب ) به دلیل غرور و امید بى جا:
یكى دیگر از عوامل ترك محاسبه نفس، غرور و خود فریبى است: حضرت على علیه السلام مى فرماید: «یا ایها الانسان ما جرّاك على ذنبك و ما غرّك بربك و ما آنسك بهلكة نفسك؟ اما من دائك بلول ام لیس من نومتك یقظه؟ اما ترحم من نفسك ما ترحم من غیرك»(210) اى انسان! چه چیز تو را به گناهت جرأت داده؟ چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ چه چیز تو را بر هلاكت خویش علاقمند كرده است؟ آیا این بیمارى تو بهبودى ندارد؟ آیا این خوابت بیدارى ندارد؟ چرا همان گونه كه به دیگران رحم مى كنى به خودت رحم نمى كنى؟

مراقبه

قرآن كریم براى تربیت بشر در چند مورد مى فرماید: خداوند رقیب و عالم به اعمال شما است «إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَیْكُمْ رَقِیبًا»(211) همانا خداوند بر اعمال شما مراقب و حافظ و آگاه است. «وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَیْءٍ رَّقِیبًا»(212). خداوند ناظر و نگهدار هر چیز است. «فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی كُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ»(213) حضرت عیسى علیه السلام مى گوید: هنگامى كه مرا از میانشان گرفتى تو خود مراقب آن ها بودى. و از آیات قرآن به دست مى آید كه همه اعمال و حركات و گفتار و حتى نفس كشیدن ها و افكار و نیت هاى انسان در نامه عملش ثبت وضبط مى شود و براى حساب قیامت باقى مى ماند. بنابر این بر هر انسان مؤمن لازم است مواظب و مراقب نفس خویش باشد كه گناه نكند و فرائض الهى از او ترك نشود. قرآن مى فرماید: «وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا كَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا»(214) و كتاب نهاده مى شود پس مجرمین را مى بینى كه از آنچه در نامه عملشان به ثبت رسیده ترسانند و مى گویند: اى واى این كتاب چگونه هیچ امر كوچك و بزرگ را فرو نگذاشته مگر آنكه آن را به شمار آورده است و همه اعمالشان را حاضر مى یابند و پروردگارت به هیچ كس ظلم نمى كند. «یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا»(215) روز قیامت هر كسى هر عمل خیرى را انجام داده حاضر مى یابد و نیز هر عمل بدى را مرتكب شده حاضر مى یابد و آرزو مى كند كه بین او و عملش فاصله زیادى باشد. «ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتید». هیچ سخنى را بر زبان نیاورده جز این كه (براى ثبت آن) فرشته اى حاضر و مراقب است.
قال على علیه السلام: «رحم اللَّه عبداً راقب ذنبه و خاف ربّه»(216) خداوند رحمت كند بنده اى را كه مواظب نفس خویش باشد (گناه نكند) و از خداوند خود بترسد.
غزالى گوید: شخص مراقب باید به حركات و سكنات خود توجه كند ببیند آیا كارهاى او براى خداوند است یا براى هوا و هوس، و كم ترین چیزى كه به آن مى رسد این است كه بداند اگر آن كار مباح است و لكن مقصود نیست آن را ترك كند چرا كه پیامبر مى فرماید: «من حسن اسلام المرء تركه ما لا یعنیه»(217)
قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «عّودوا قلوبكم الترقب و اكثروا التفكر و الاعتبار»(218) دل هایتان را به انتظار و مراقبت عادت دهید و بسیار بیاندیشید و پند گیرید.
مرحوم فیض كاشانى مى فرماید مراقبت دو قسم است:
1. مراقبت كسانى كه به پایه تقرب رسیده اند و از مقربین محسوب مى شوند؛ به این است كه از عظمت و جلال خدا كاملا مراقبت مى كنند و قلب را مستغرق جلال او مى دانند و از هیبت او شكسته حالند و نمى توانند به دیگرى توجه كنند و این افراد كسانى اند كه به غیر از خدا نظرى ندارند و خداوند كارهاى دیگر آنان را كفایت مى كند.
2. مراقبت مردم پرهیزكار كه اصحاب یمین اند و آن ها مردمى هستند كه كاملاً مى دانند خدا از ظاهر و باطنشان با خبر است و ملاحظه جلال و جمال او آنان را به وحشت نیانداخته و دل هاشان به حد اعتدال باقى است و از هر عملى كه باعث افتضاح عالم آخرت آن ها مى شود خوددارى مى نمایند.(219)