آثار حسن خلق
1. لذت روحى: قال المجتبى علیه السلام: «لا عیش الذّ من حسن الخلق»(118) لذیذترین و سودمندترین چیز در زندگى، اخلاق نیك است.
2. جلب دوستى: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «حسن الخلق یثبت المودّة و حسن البشر یذهب بالسخیمة»(119) اخلاق نیك باعث دوستى امت و خوشرویى، عامل از بین رفتن كدورت و كینه است.
3. نابودى گناهان: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «ان الخلق الحسن یذیب الذنوب كما تذیب الشمس الجمد»(120) اخلاق خوب باعث نابود شدن گناهان است همان گونه كه آفتاب برف و یخ را آب مى كند.
4. قرب به پیامبر اكرم: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «اقربكم منّى غداً احسنكم اخلاقاً و اقربكم من الناس»(121) نزدیك ترین شما به من، در فرداى قیامت كسانى اند كه اخلاقشان نیكوتر و به مردم نزدیكتر باشند.
5. پاداش برتر: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «ان العبد لینال بحسن خلقه درجة الصائم القائم»(122) انسان از راه حسن خلق به درجات و پاداش روزه دار و شب زنده دار مى رسد.
6. افزایش روزى: قال الصادق علیه السلام: «حسن الخلق من الدین وهویزیدفى الرزق»(123) اخلاق نیك از دین است و اخلاق نیك روزى آدمى را زیاد مى كند.
7. تكمیل ایمان: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «اكمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقاً و انّما المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده»(124) كامل ترین انسان ها از نظر ایمان كسانى اند كه اخلاق آنان نیكوتر باشد و مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند.
8. آبادانى شهرها و طول عمر: «انّ البر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فى الاعمار»(125) نیكى كردن و اخلاق شایسته داشتن مایه آبادانى شهرها و باعث طول عمر مى شود.
تفاوت محاسن اخلاق با مكارم اخلاق
قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «بعثت بمكارم الاخلاق ومحاسنها»(126) من از طرف خداوند براى مكارم اخلاق ومحاسن آن مبعوث شده ام.
راوى گوید: قلت لابى عبداللَّه علیه السلام: «ماحدّ حسن الخلق؟ قال: تلین جانبك و تطیب كلامك و تلقى اخاك ببشر حسن»(127)به امام صادق علیه السلام عرض كردم: حدّ حسن خلق چیست؟ فرمود: با مردم به نرمى برخورد كن و پاكیزه سخن بگو و با برادرت گشاده رو باش.
قد سئل الصادق علیه السلام: عن مكارم الاخلاق؟ فقال العفو عمّن ظلمك وصلة من قطعك و اعطاء من حرمك و قول الحقّ و لو على نفسك.(128)
از حضرت صادق علیه السلام از مكارم اخلاق سؤال شد. حضرت فرمود: نسبت به كسى كه به تو ظلم كرده عفو كنى و با كسى كه با تو قطع رابطه كرده ارتباط بر قرار كنى و كسى كه تو را محروم كرده به او عطا كنى و سخن حق بگویى گرچه بر ضرر تو باشد.
در این كه میان محاسن اخلاق و مكارم آن چه تفاوتى وجود دارد شاید در تعریف محاسن اخلاق بتوان گفت: محاسن اخلاق عبارت است خوى و خصلت هاى پسندیده و مكارم اخلاق عبارت است از بزرگوارى و كرامت نفس و به تعبیر دیگر آن قسم خلق و خویى كه در شرع مقدس پسندیده شناخته شده و با غرایز حیوانى و تمایلات نفسانى هماهنگ است یا لااقل با آنها تضادى ندارد حسن خلق است و مكارم اخلاق عبارت است از آن قسم خلقیّات عالى و رفیعى كه اگر كسى بخواهد انجام دهد یا باید با هواى نفس و غرایز حیوانى خود بجنگد و در جهت مخالف آن ها قدم بردارد یا لااقل باید نداى آن ها را نادیده بگیرد و نسبت به آن بى اعتنا باشد.
صفاتى را كه امام علیه السلام در تعریف حسن خلق فرموده با تمایلات نفسانى هماهنگ است یعنى انسان ذاتاً میل دارد محبوب مردم باشد و با مردم مؤدّب سخن بگوید. امّا در مكارم اخلاق آدمى به طور طبیعى مایل نیست آن طور عمل كند كه مى خواهد بلكه مى خواهد در جهت مخالف مكارم اخلاق قدم بردارد مثلاً اگر كسى به شما اهانت كرد غریزه انتقامجویى مى گوید: باید عمل او را تلافى كرد امّا امام صادق مى فرماید: مكارم اخلاق اقتضا مى كند او را ببخشى.(129)
روش هاى تربیت و تزكیه نفس
روشهاى تربیت و تزكیه نفس در اسلام به طور كلى بر دو قسم است:
قسمتى از آنها مربوط به خود انسان است مانند یاد مرگ و قیامت و مراقبه و محاسبه و انجام عبادات مانند نماز و روزه و تفكر و اندیشیدن در موجودات نظام هستى و... كه تمام اینها تأثیر خاص خود را در جهت تزكیه روح بشر دارد.
و بخشى از آن مربوط به افرادى است كه مى خواهند انسان را تربیت و هدایت كنند مانند رهبران دینى كه از روشهاى مختلفى از قبیل انذار و تبشیر نصحیت، موعظه بهره مى گیرند گرچه این قسمت با قسم اول بى ارتباط نخواهد بود زیرا روشهاى یاد شده در قسم اول را (مانند یاد مرگ مراقبه، محاسبه، تفكر) انسان به وسیله آموزشهاى انبیاء و اولیاء الهى مى آموزد.
و از سویى تصمیم گیرنده در جهت تزكیه و تربیت خود انسان است كه قابلیت لازم را براى بهره گیرى از نصایح و مواعظ رهبران الهى فراهم مى كند. حضرت باقرعلیه السلام مى فرماید: «من لم یجعل له من نفسه واعظاً فانّ مواعظ الناس لن تغنى عنه شیئاً»(130) در این فصل به هر دو روش اشاره مى شود: