نكوهش از نفس
قرآن كریم مى فرماید: « وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ »(61) حضرت یوسف علیه السلام مى گوید: من هرگز نفس خودم را تبرئه نمى كنم كه نفس به بدى ها بسیار فرمان مى دهد.
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «المؤمن لایمسى و لا یصبح الاونفسه مظنون عنده»(62) مؤمن صبحى را به شام نمى آورد و شبى را به صبح نمى آورد مگر این كه به نفس خویش بدگمان است. و نیز مى فرماید: «املكوا انفسكم بدوام جهادها»(63) به وسیله مبارزه با هواى نفس مالك خودتان شوید.
ستایش از نفس
قرآن مى فرماید: « وَمَن تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا یَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ »(64) هر كس تزكیه نفس كرد به سود نفس خویش قدم برداشت « وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ »(65) بعضى از مردم جان خود را در برابر خشنودى خداوند مى فروشند.
حضرت على علیه السلام فرمود: «الا انّه لیس لانفسكم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الاّ بها»(66) آگاه باشید كه ارزش جان و نفس شما به اندازه بهشت است پس نفس خود را نفروشید مگر به بهشت. و نیز مى فرماید: «من كرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه»(67) آن كس كه كرامت نفس خود را پاس مى دارد هرگز به گناه پست و موهونش نمى سازد.
امام سجادعلیه السلام مى فرماید «من كرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا»(68) كسى كه به كرامت نفسانى خود توجه دارد دنیا و مادیات نزد او بى ارزش است.
پاسخ: اكنون به پاسخ سؤالى كه قبلاً مطرح كرده ایم مى پردازیم و مى گوییم:
انسان دو نفس و دو خود دارد:
1. خود اصلى و «من» اصیل و واقعى.
2. خود فرعى «من» طفیلى به تعبیر دیگر انسان یك نفس انسانى و جان روحانى و روح ملكوتى دارد كه تعظیم و تجلیل از نفس در قرآن و روایات راجع به این نفس و خود است و یك نفس و خود حیوانى و شهوانى دارد و دستوراتى كه درباره جهاد و مبارزه با نفس یا توبیخ از نفس آمده راجع به این خود حیوانى است در واقع انسان بیش از یك حقیقت و یك نفس نیست كه نفس او ملهم به فجور و تقواست كه اگر تقوا را كسب كرد به سعادت مى رسد و اگر فجور را كسب كرد به بدبختى مى رسد و این حالات مختلف نفس است.« وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا »(69)
براى اینكه روشن تر شود كه بشر یك نفس انسانى و یك نفس حیوانى دارد دو آیه از قرآن كریم را بیان مى كنیم:
قرآن كریم در برخى از آیات مى فرماید: گروهى از مردم تنها مواظب نفس خویش هستند « قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ »(70)
و بعضى از آیات مى فرماید: از كسانى مباشید كه خدا را فراموش كرده و در نتیجه خود را فراموش كنید. « وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ »(71)
بنابراین اگر انسان مواظب نفس خود باشد دیگر خود را فراموش نمى كند. و اگر خود را فراموش كند طبعاً مواظب و مراقب نفس خویش نیست تعارض ظاهرى این دو آیه با توجه به این حقیقت حل مى شود كه منظور از مواظبت بر نفس نفس حیوانى و خود طفیلى است و مقصود از فراموشى نفس، نفس انسانى و اصیل است.
جهاد با نفس
نفس بزرگ ترین دشمن ماست و همواره با عقل در جنگ و ستیز است و از وسوسه هاى شیطان الهام مى گیرد. سركوب كردن این دشمن خطرناك كار آسان و ساده اى نیست قاطعیت و پایدارى لازم دارد آن هم نه یك مرتبه و دو مرتبه، یا یك روز و دو روز یا یك سال و دو سال بلكه جهاد مداوم و همیشگى براى مهار كردن نفس بر هر مسلمانى لازم است. قرآن كریم مى فرماید: « وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ »(72) كسى كه جهاد و تلاش كند همانا براى نفع خویش كمك نموده است. در پرتو جهاد با نفس و مبارزه با این دشمن است كه سعادت دنیا و آخرت حاصل مى شود.
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «جاهد نفسك على طاعة اللَّه مجاهدة العدوّ عدوّه و غالبها مغالبة الضد ضده فانّ اقوى الناس من قوى على نفسه»(73). به وسیله جهاد با نفس او را به اطاعت خدا وادار كن همانند جهادى كه دشمن، با دشمن مى كند و بر او غلبه كن مانند غلبه ضدى بر ضد دیگر زیرا قوى ترین مردم كسى است كه بر نفس خویش پیروز گردد.