قرآن، كتاب تربیت
قرآن كریم، كتاب هدایت، نور، شفاء، رحمت، تذكّر، موعظه، بصیرت و برنامه زندگى و داروى مؤثّر براى همه دردها معرّفى شده است كه در سایه عمل به دستورات آسمانى آن، انسان مى تواند به سعادت ابدى برسد. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»(23) علاّمه طباطبایى قدس سره مى فرماید: اگر چهار صفتى كه در این آیه براى قرآن آمده با خود قرآن سنجیده شود آیه شریفه به صورت جامعى در مى آید كه تمامى آثار پاكیزه و زیبائى قرآن را در بر دارد. قرآن در روحیّه مردم مؤمن چنان اثر مى كند كه دل ها بارور مى شود و نقش پاكى ها در آن ها ترسیم مى گردد.(24) در واقع آیه شریفه چهار مرحله از مراحل تربیت و تكامل انسان را در سایه پیروى از قرآن بیان مى كند.
1) موعظه و اندرز.
2) پاكسازى روح انسان از انواع رذایل اخلاقى.
3) هدایت؛ كه پس از پاكسازى انجام مى گیرد یعنى تكامل و پیشرفت انسان در تمام جنبه هاى مثبت.
4) شایستگى انسان براى رسیدن به رحمت و نعمت پروردگار. هر یك از این مراحل به دنبال دیگرى قرار داردو همه آن ها در پرتوپیروى از قرآن كریم به دست مى آید.(25)
قرآن كریم انسان ها را اندرز مى دهد و زنگار گناه و صفات زشت را از قلب ها مى زداید و نور هدایت را بر دل ها مى تاباند و نیز قرآن است كه نعمت هاى الهى را بر فرد و جامعه نازل مى گرداند.
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «فاستشفوه من ادوائكم و استعینوا به على لآوائكم فان فیه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر والنفاق و الغى و الضلال»(26) از قرآن براى بیمارى هاى خود شفا بطلبید و به آن براى حل مشكلاتتان استعانت جویید زیرا قرآن، شفاى بزرگ دردهاست كه آن درد كفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است.
تعلیم مقدّم است یا تربیت؟
در چهار مورد از قرآن كریم موضوع تعلیم و تربیت به عنوان هدف
بعثت انبیا با هم ذكر شده است. در سه مورد تربیت و تزكیه بر تعلیم مقدّم شده است.(27) و تنها در آیه 129 بقره تعلیم بر تربیت و تزكیه مقدم شده است.
سرّ این كه تزكیه در آن آیات مقدم شده این است كه تزكیه و تربیت، علت نهایى براى رسالت است و علت غایى در قصد و تصور، مقدم است و لكن چون در عمل و وجود خارجى، مسأله تعلیم بر تربیت مقدّم است، در این آیه تعلیم مقدم بیان شده است.(28)
امكان تربیت
راه تربیت نفس و تهذیب اخلاق منحصر به مجاهدت و سعى و تلاش است و تا انسان كوشش نكند نمى تواند نفس سركش را رام كند. بعضى افراد تن پرور كه روزگار را به بطالت گذرانده اند و از جهاد با نفس فرار مى كنند، معتقدند كه اصلاح اخلاق امرى غیر ممكن است و امور طبیعى اصولاً قابل تغییر نیست و براى اثبات این اندیشه باطل خود به دو امر استدلال مى كنند:
1) اخلاق، صورت باطنى است؛ چنان كه خلقت، صورت ظاهرى است و همان طورى كه خلقت ظاهرى، قابل تغییر نیست اخلاق هم كه خلقت باطنى است، قابل تغییر نمى باشد.
2) اخلاق حسنه زمانى حاصل مى شود كه انسان بتواند به طور كلّى خشم و شهوت و دنیاطلبى و مانند آن را ریشه كن سازد و این امر غیر ممكن است و اشتغال به این كار تضییع عمر و بدون فایده است.
در پاسخ این گروه باید گفت: اگر اخلاق قابل تغییر و تبدیل نباشد این همه سفارش واندرز و راهنمایى هایى كه رهبران دینى داشته اند، لغو خواهد بود. علاوه آنكه خداوند نمى فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»(29) رستگار شد كسى كه تزكیه نفس كرد و زیان كرد كسى كه خود را فریب داد. اینان چگونه معتقدند كه انسان تربیت پذیر نیست، با این كه حیوانات وحشى وقتى با انسان انس مى گیرند، تربیت مى شوند، مانند آهو وسگ كه تعلیم دیده و صید مى كنند واسبى كه چموش است بر اثر تربیت، رام و منقاد مى گردد.(30)