7. توکّل فوق العاده ابراهیم(علیه السلام)
او توکّل بى نظیرى داشت، تا آنجا که در هیچ کار و حادثه اى نظرى جز به خدا نداشت. هر چه مى خواست از او مى طلبید، و جز درِ خانه او را نمى کوبید. آیات 78 تا 82 سوره شعرا گواه خوبى بر این مدّعاست. توجّه فرمایید:
«(الَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ یَهْدِینِ * وَالَّذِى هُوَ یُطْعِمُنِى وَیَسْقِینِ * وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَالَّذِى یُمِیتُنِى ثُمَّ یُحْیِینِ * وَالَّذِى أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِى خَطِیئَتِى یَوْمَ الدِّینِ); (پروردگار عالمیان) همان کسى (است) که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم مى کند، و کسى که مرا غذا مى دهد و سیراب مى نماید، و هنگامى که بیمار شوم مرا شفا مى دهد، و کسى که مرا مى میراند و سپس زنده مى کند، و کسى که امید دارم خطایم را در روز جزا بیامرزد».
داستان پیشنهاد فرشتگان براى نجات او از آتش نمرود، و عدم قبول این پیشنهاد از ناحیه آن حضرت در تواریخ ضبط است، و قبلاً به آن اشاره داشتیم. ولى در عین حال به روایت جالبى در این زمینه توجّه فرمایید:
«روزى حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) به جبرئیل(علیه السلام) فرمود: آیا تو با این قوّت و قدرت، هیچ وقت به زحمت و مشقّت افتاده اى؟ عرض کرد: بله، در سه مورد به زحمت افتادم:
1. روزى که ابراهیم(علیه السلام) به سمت آتش افکنده شد، خداوند دستور داد او را قبل از رسیدن به آتش بگیرم. و فرمود: به عزّت و جلالم سوگند اگر قبل از رسیدن تو، در آتش بیفتد نامت را از دفتر فرشتگان محو مى کنم! من با سرعت به سمت او حرکت کرده، در فاصله میان هوا و آتش او را گرفته، و به ابراهیم گفتم: حاجتى ندارى؟ گفت: از خدا آرى، امّا از تو نه!
2. هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) مأمور ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام) شد خداوند به من مأموریّت داد که اسماعیل را نجات دهم و فرمود: اگر قبل از رسیدن تو، کارد گلوى اسماعیل را ببرد نامت را از دفتر فرشتگان حذف مى کنم! من با سرعت تمام به سمت آنها حرکت کرده و کارد را از دست ابراهیم گرفتم، و گوسفندى را به جاى اسماعیل به او دادم تا ذبحش کند.
3. هنگامى که یوسف(علیه السلام) به چاه انداخته شد خداوند مرا مأمور حفظ او کرد، و فرمود: به عزّت و جلالم قسم اگر قبل از رسیدن تو به محلّ مأموریّت یوسف به قعر چاه بیفتد نامت را از دیوان ملائکه حذف مى کنم! با سرعت از آسمان به زمین نازل شده و قبل از آن که یوسف(علیه السلام) به ته چاه برسد او را گرفته، و بر روى قطعه سنگى که در ته چاه بود نهادم. در این سه مأموریّت به زحمت و مشقّت افتادم».(138)
8. شجاعت وصف ناشدنى ابراهیم(علیه السلام)
او شجاعت بى نظیرى داشت، و در برابر سیل خروشان تعصّب هاى بت پرستان یک تنه ایستاد، و کمترین ترس و وحشتى به خود راه نداد. بت هاى آنها را به باد تمسخر گرفت، و از بتکده آنها تلّى از خاک ساخت، و در برابر نمرود و دژخیمانش با شهامت بى نظیرى سخن گفت، که شرح آن در مباحث پیشین گذشت.
9. منطق قوى ابراهیم(علیه السلام)
آن حضرت منطق فوق العاده نیرومندى داشت، در عبارات کوتاه و محکم و مستدل، پاسخ هاى دندان شکنى به گمراهان مى داد، و با همان منطق رسایش، بینى لجوجان را به خاک مى مالید.
هرگز به خاطر شدّت خشونت آنها، از کوره درنمى رفت; بلکه با خونسردى که حاکى از روح بزرگش بود، با آنها روبه رو مى شد، و با گفتار و رفتارش سند محکومیتشان را به دستشان مى سپرد، که این مطلب نیز در داستان محاجّه ابراهیم(علیه السلام) با نمرود، و عمویش آزر، و قضات دادگاه بابل ـ هنگامى که مى خواستند او را به جرم خداپرستى و بت شکنى محکوم نمایند ـ به روشنى آمده است، و شرح آن گذشت.