فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

5. او از نیکان بود

خداوند متعال این ویژگى حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در آیات 45 تا 48 سوره ص مطرح کرده است; مى فرماید:
«(وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلِى الاَْیْدِى وَالاَْبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَة ذِکْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاَْخْیَارِ * وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الاَْخْیَارِ); و به خاطر بیاورید بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان قدرت و بصیرت. ما آنها را با خلوص ویژه اى خالص گرداندیم، که همان یادآورى سراى آخرت بود. و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکان بودند! و به خاطر بیاور، اسماعیل و«الیسع» و «ذوالکفل» را که همه از نیکان بودند».
و جالب این که براى شش پیامبر بزرگ مذکور در آیات فوق، شش توصیف مختلف ذکر شده، که هر کدام معنا و مفهوم خاصّى دارد:
1. «عبودیّت و بندگى» نخستین توصیفى است که براى آنها ذکر شده، و به راستى همه چیز در آن جمع است. بندگى خدا یعنى وابستگى مطلق به او، یعنى در برابر اراده او از خود اراده نداشتن و در همه حال سر بر فرمان او نهادن.
2 و 3. «علم» و «قدرت» ویژگى دوم و سوم است که روى آن انگشت گذاشته شده است. انسان براى پیشبرد هدف هایش نیاز به دو نیرو دارد: نیروى درک و تشخیص، و نیروى کار و عمل; و به تعبیر دیگر باید از «علم» و «قدرت» کمک گرفت تا به هدف واصل گشت. بنابراین خداوند این پیامبران را به داشتن «درک و تشخیص و بینش قوى» و «قوّت و قدرت کافى» براى انجام کار، توصیف کرده است.
4. ویژگى چهارم «یاد مرگ» است. آرى آنها پیوسته به یاد جهان دیگر بودند، افق دید آنها در زندگى چند روزه این دنیا، و لذّات آن محدود نمى شد. آنها در ماوراى این زندگى زودگذر، سراى جاویدان با نعمت هاى بى پایانش را مى دیدند، و همواره براى آن تلاش و کوشش مى کردند.
دیگران نیز ممکن است گهگاه به یاد سراى آخرت بیفتند، به خصوص هنگامى که یکى از دوستانشان از دنیا مى رود، و یا در مراسم تشییع و یادبود عزیزى حاضر مى شوند; ولى این یاد، خالص نیست; بلکه آمیخته به یاد دنیاست. امّا مردان خدا توجّهى خالص و عمیق و مداوم و مستمر به سراى دیگر دارند، گویى همیشه در برابر چشمانشان حاضر است، و تعبیر به (خالِصَةً) در آیه، اشاره به همین مطلب است.
5 و 6. «نیکى» و «برگزیدگى» دو صفت دیگر آن بزرگواران است. ایمان و عمل صالح آنها سبب شده که خداوند آنان را از میان بندگانش برگزیند، و به منصب نبوّت و پیامبرى مفتخر سازد، و نیکوکارى آنها به حدّى رسیده که عنوان «اخیار» (نیکان) را به طور مطلق پیدا کرده اند، افکارشان نیک، و اخلاقشان نیک، و اعمال و برنامه ها و سراسر زندگیشان نیک است. و در یک کلام، آنچه خوبان همه دارند، آنها تنها دارند.(137)

6. بردبارى ابراهیم(علیه السلام)

در آیه شریفه 114 سوره توبه مى خوانیم:
«(وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لاَِبِیهِ إِلاَّ عَنْ مَّوْعِدَة وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ للهِِّ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لاََوَّاهٌ حَلِیمٌ); و استغفار ابراهیم براى پدرش (سرپرستش که در آن زمان، عمویش آزر بود) فقط به خاطر وعده اى بود که به او داده بود (تا وى را به سوى ایمان جذب کند); امّا هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست; به یقین، ابراهیم دلسوز و بردبار بود!».
شرح این آیه، که دلالت بر صبر و بردبارى حضرت دارد، قبلاً گذشت.

7. توکّل فوق العاده ابراهیم(علیه السلام)

او توکّل بى نظیرى داشت، تا آنجا که در هیچ کار و حادثه اى نظرى جز به خدا نداشت. هر چه مى خواست از او مى طلبید، و جز درِ خانه او را نمى کوبید. آیات 78 تا 82 سوره شعرا گواه خوبى بر این مدّعاست. توجّه فرمایید:
«(الَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ یَهْدِینِ * وَالَّذِى هُوَ یُطْعِمُنِى وَیَسْقِینِ * وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَالَّذِى یُمِیتُنِى ثُمَّ یُحْیِینِ * وَالَّذِى أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِى خَطِیئَتِى یَوْمَ الدِّینِ); (پروردگار عالمیان) همان کسى (است) که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم مى کند، و کسى که مرا غذا مى دهد و سیراب مى نماید، و هنگامى که بیمار شوم مرا شفا مى دهد، و کسى که مرا مى میراند و سپس زنده مى کند، و کسى که امید دارم خطایم را در روز جزا بیامرزد».
داستان پیشنهاد فرشتگان براى نجات او از آتش نمرود، و عدم قبول این پیشنهاد از ناحیه آن حضرت در تواریخ ضبط است، و قبلاً به آن اشاره داشتیم. ولى در عین حال به روایت جالبى در این زمینه توجّه فرمایید:
«روزى حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) به جبرئیل(علیه السلام) فرمود: آیا تو با این قوّت و قدرت، هیچ وقت به زحمت و مشقّت افتاده اى؟ عرض کرد: بله، در سه مورد به زحمت افتادم:
1. روزى که ابراهیم(علیه السلام) به سمت آتش افکنده شد، خداوند دستور داد او را قبل از رسیدن به آتش بگیرم. و فرمود: به عزّت و جلالم سوگند اگر قبل از رسیدن تو، در آتش بیفتد نامت را از دفتر فرشتگان محو مى کنم! من با سرعت به سمت او حرکت کرده، در فاصله میان هوا و آتش او را گرفته، و به ابراهیم گفتم: حاجتى ندارى؟ گفت: از خدا آرى، امّا از تو نه!
2. هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) مأمور ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام) شد خداوند به من مأموریّت داد که اسماعیل را نجات دهم و فرمود: اگر قبل از رسیدن تو، کارد گلوى اسماعیل را ببرد نامت را از دفتر فرشتگان حذف مى کنم! من با سرعت تمام به سمت آنها حرکت کرده و کارد را از دست ابراهیم گرفتم، و گوسفندى را به جاى اسماعیل به او دادم تا ذبحش کند.
3. هنگامى که یوسف(علیه السلام) به چاه انداخته شد خداوند مرا مأمور حفظ او کرد، و فرمود: به عزّت و جلالم قسم اگر قبل از رسیدن تو به محلّ مأموریّت یوسف به قعر چاه بیفتد نامت را از دیوان ملائکه حذف مى کنم! با سرعت از آسمان به زمین نازل شده و قبل از آن که یوسف(علیه السلام) به ته چاه برسد او را گرفته، و بر روى قطعه سنگى که در ته چاه بود نهادم. در این سه مأموریّت به زحمت و مشقّت افتادم».(138)