3. میهمان نوازى ابراهیم(علیه السلام)
حضرت ابراهیم(علیه السلام) فوق العاده میهمان نواز بود. داستان میهمان نوازى آن حضرت از فرشتگان الهى در سوره ذاریات آیات 24 تا 27 آمده، که قبلاً در مورد آن بحث شد. آن حضرت به قدرى میهمان نواز بود که او را «ابواضیاف» (پدر میهمانان یا صاحب میهمانان) لقب داده بودند.(133)
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
«ابراهیم(علیه السلام) میهمان دوست بود، و هرگاه میهمان نداشت براى پیدا کردن میهمان از خانه بیرون مى رفت، و درهاى خانه اش را قفل مى کرد، و کلید آن را همراه خود مى برد. روزى درها را بست و بیرون رفت. چون بازگشت درها را باز دید، و مردى را در خانه خود مشاهده کرد. به او گفت: اى بنده خدا! به اجازه چه کسى وارد این خانه شدى؟ گفت: به اجازه پروردگارم، و این جمله را سه بار تکرار کرد. ابراهیم(علیه السلام) دانست که او جبرئیل است، و خداى را سپاس گفت. سپس جبرئیل رو به ابراهیم(علیه السلام) کرد و گفت: پروردگارت مرا نزد بنده اى از بندگانش که او را خلیل خود گردانیده، فرستاده است. ابراهیم(علیه السلام) پرسید: آن بنده چه کسى است که تا زنده هستم خدمتش کنم؟ گفت: تو همان خلیل خدا هستى! پرسید: به چه علّت؟ گفت: بدان سبب که تا کنون از خدا چیزى نخواسته اى، و تاکنون چیزى از تو درخواست نشده که در جواب آن «نه» گفته باشى».(134)
4. او بسیار راستگو بود
آیه شریفه 41 سوره مریم ویژگى صداقت فوق العاده حضرت ابراهیم(علیه السلام) را چنین توصیف مى کند:
(وَاذْکُرْ فِى الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً); در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او پیامبرى بسیار راستگو بود».
واژه «صدیق» صیغه مبالغه از صدق و به معناى کسى است که بسیار راستگوست. بعضى گفته اند: به معناى کسى است که هرگز دروغ نمى گوید، و یا بالاتر از آن توانایى بر دروغ گفتن ندارد، چون در تمام عمر عادت به راستگویى کرده است و بعضى آن را به معناى کسى مى دانند که عملش تصدیق کننده سخن و اعتقاد اوست. ولى روشن است که همه این معانى تقریباً به یک معنا باز مى گردد. به هر حال، این صفت به قدرى اهمیّت دارد که در آیه فوق، حتّى قبل از صفت «نبوّت» بیان شده، گویى زمینه ساز شایستگى براى پذیرش نبوّت است. و از این گذشته، بارزترین صفتى که در پیامبران و حاملان وحى الهى لازم است همین معنا مى باشد، که آنها فرمان پروردگار را بى کم و کاست، به بندگان خدا برسانند.(135)
و لذا تمام پیامبران الهى به «صدق الحدیث; گفتار صادقانه» و «اداء الامانة» حتّى نسبت به انسان هاى فاجر، مبعوث شده اند.(136)
5. او از نیکان بود
خداوند متعال این ویژگى حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در آیات 45 تا 48 سوره ص مطرح کرده است; مى فرماید:
«(وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلِى الاَْیْدِى وَالاَْبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَة ذِکْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاَْخْیَارِ * وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الاَْخْیَارِ); و به خاطر بیاورید بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان قدرت و بصیرت. ما آنها را با خلوص ویژه اى خالص گرداندیم، که همان یادآورى سراى آخرت بود. و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکان بودند! و به خاطر بیاور، اسماعیل و«الیسع» و «ذوالکفل» را که همه از نیکان بودند».
و جالب این که براى شش پیامبر بزرگ مذکور در آیات فوق، شش توصیف مختلف ذکر شده، که هر کدام معنا و مفهوم خاصّى دارد:
1. «عبودیّت و بندگى» نخستین توصیفى است که براى آنها ذکر شده، و به راستى همه چیز در آن جمع است. بندگى خدا یعنى وابستگى مطلق به او، یعنى در برابر اراده او از خود اراده نداشتن و در همه حال سر بر فرمان او نهادن.
2 و 3. «علم» و «قدرت» ویژگى دوم و سوم است که روى آن انگشت گذاشته شده است. انسان براى پیشبرد هدف هایش نیاز به دو نیرو دارد: نیروى درک و تشخیص، و نیروى کار و عمل; و به تعبیر دیگر باید از «علم» و «قدرت» کمک گرفت تا به هدف واصل گشت. بنابراین خداوند این پیامبران را به داشتن «درک و تشخیص و بینش قوى» و «قوّت و قدرت کافى» براى انجام کار، توصیف کرده است.
4. ویژگى چهارم «یاد مرگ» است. آرى آنها پیوسته به یاد جهان دیگر بودند، افق دید آنها در زندگى چند روزه این دنیا، و لذّات آن محدود نمى شد. آنها در ماوراى این زندگى زودگذر، سراى جاویدان با نعمت هاى بى پایانش را مى دیدند، و همواره براى آن تلاش و کوشش مى کردند.
دیگران نیز ممکن است گهگاه به یاد سراى آخرت بیفتند، به خصوص هنگامى که یکى از دوستانشان از دنیا مى رود، و یا در مراسم تشییع و یادبود عزیزى حاضر مى شوند; ولى این یاد، خالص نیست; بلکه آمیخته به یاد دنیاست. امّا مردان خدا توجّهى خالص و عمیق و مداوم و مستمر به سراى دیگر دارند، گویى همیشه در برابر چشمانشان حاضر است، و تعبیر به (خالِصَةً) در آیه، اشاره به همین مطلب است.
5 و 6. «نیکى» و «برگزیدگى» دو صفت دیگر آن بزرگواران است. ایمان و عمل صالح آنها سبب شده که خداوند آنان را از میان بندگانش برگزیند، و به منصب نبوّت و پیامبرى مفتخر سازد، و نیکوکارى آنها به حدّى رسیده که عنوان «اخیار» (نیکان) را به طور مطلق پیدا کرده اند، افکارشان نیک، و اخلاقشان نیک، و اعمال و برنامه ها و سراسر زندگیشان نیک است. و در یک کلام، آنچه خوبان همه دارند، آنها تنها دارند.(137)