فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

3. تفاوت «نبوّت» و «امامت» و «رسالت»

طبق آنچه از اشارات موجود در آیات و تعبیرهاى مختلفى که در احادیث وارد شده برمى آید، کسانى که از طرف خدا مأموریّت داشتند، داراى مقامات مختلفى بودند:
الف) مقام نبوّت، یعنى دریافت وحى از خداوند. بنابراین «نبى» کسى است که وحى بر او نازل مى شود و آنچه را با وحى دریافت مى دارد، چنانچه مردم از او بخواهند در اختیارشان مى گذارد.
ب) مقام رسالت، یعنى مقام ابلاغ وحى و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفس ها از طریق تعلیم و آگاهى بخشیدن. بنابراین «رسول» کسى است که در حوزه مأموریّت خود به تلاش و کوشش برمى خیزد و از هر وسیله اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده مى کند، و براى یک انقلاب فرهنگى و فکرى و عقیدتى تلاش مى نماید.
ج) مقام امامت، یعنى رهبرى و پیشوایى خلق. در واقع «امام» کسى است که با تشکیل حکومت الهى و به دست آوردن قدرت هاى لازم، سعى مى کند احکام خدا را اجرا کند، و اگر قدرت تشکیل حکومت را ندارد تا آنجا که در توان دارد در اجراى احکام مى کوشد.
به بیان ساده تر: وظیفه امام اجراى دستورهاى الهى است; در حالى که وظیفه رسول ابلاغ این دستورهاست.
و به تعبیرى دیگر، رسول ارائه طریق مى کند، ولى امام، ایصال به مطلوب مى نماید (علاوه بر وظایف سنگین دیگرى که قبلاً اشاره شد).
ناگفته پیداست که بسیارى از پیامبران مانند پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تمام مقامات را داشتند، هم دریافت وحى مى کردند، هم تبلیغ فرمان هاى الهى، هم در تشکیل حکومت و اجراى احکام تلاش مى کردند، و هم از طریق باطنى به تربیت نفوس مى پرداختند.
کوتاه سخن اینکه امامت، همان مقام رهبرى همه جانبه مادّى و معنوى، جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است. امام رئیس حکومت، پیشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربّى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است.
امام از یک سو با نیروى مرموز معنوى خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنى رهبرى مى کند، و از سوى دیگر با قدرت علمى خود افراد نادان را تعلیم مى دهد، و با نیروى حکومت خویش یا قدرت هاى اجرایى دیگر، اصول عدالت را اجرا مى نماید.

4. «امامت» یا آخرین سیر تکاملى ابراهیم(علیه السلام)

از آنچه در بیان حقیقت امامت گفتیم، به خوبى استفاده مى شود که ممکن است کسى مقام پیامبرى و تبلیغ و رسالت را داشته باشد، امّا مقام امامت در او نباشد. این مقام، نیازمند شایستگى فراوان در جمیع جهات است، و همان مقامى است که ابراهیم(علیه السلام)پس از آن همه آزمایش ها و شایستگى ها پیدا کرد، و این آخرین حلقه سیر تکاملى ابراهیم(علیه السلام) بود.
آنها که گمان مى کنند منظور از امامت، تنها «فرد شایسته و نمونه بودن» است، گویا به این حقیقت توجّه ندارند که چنین مطلبى از آغاز نبوّت در ابراهیم(علیه السلام)بوده است.
و کسانى که گمان مى کنند منظور از امامت یعنى «سرمشق و الگو بودن» براى مردم; باید به آنها گفت: این صفت براى ابراهیم(علیه السلام) و همه انبیا از آغاز دعوت نبوّت وجود داشت، و به همین دلیل پیامبر باید معصوم باشد; زیرا اعمالش الگوست.
بنابراین، امامت مقامى است والا و حتّى برتر از مقام نبوّت و رسالت و این همان مقامى است که ابراهیم(علیه السلام)پس از آزمایش، شایستگى آن را از طرف خداوند دریافت داشت.

5. ظالم کیست؟

منظور از «ظلم» در جمله (لا یَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ); تنها ستم کردن به دیگران نیست، بلکه ظلم (در برابر عدل) در اینجا به معناى وسیع کلمه به کار رفته، و نقطه مقابل عدالت به معناى گذاردن هر چیز در جاى خویش است. بنابراین، ظلم آن است که شخص یا کار یا چیزى را در موقعیّتى که شایسته آن نیست، قرار دهند.
از آنجا که مقام امامت و رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقامى فوق العاده پر مسؤولیّت و باعظمت است، یک لحظه گناه و نافرمانى و سوءِ پیشینه، سبب مى شود که لیاقت این مقام سلب گردد.
ازاین رو در احادیث مى خوانیم: امامان اهل بیت(علیهم السلام) براى اثبات انحصار خلافت بلافصل پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام)، به آیه مورد بحث استدلال مى کردند. اشاره به اینکه دیگران در دوران جاهلیّت بت پرست بودند، تنها کسى که یک لحظه در مقابل بت سجده نکرد، على(علیه السلام) بود. چه ظلمى از این بالاتر که انسان بت پرستى کند.(122) لقمان به فرزندش گفت: «(یَا بُنَىَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ); پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است».(123)
در حدیثى که هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده آمده است: «... قَدْ کانَ إبراهیمُ(علیه السلام) نَبیّاً وَلَیسَ بِإمام، حَتّى قالَ اللهُ: (إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِى)فَقالَ اللهُ: (لاَ یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ)، مَنْ عَبَدَ صَنَماً اَوْ وَثَناً لا یَکونُ إماماً; ابراهیم پیامبر بود پیش از آنکه امام باشد، تا اینکه خداوند فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز امامانى قرار بده). خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى رسد، کسى که بتى را پرستیده باشد صلاحیت امام بودن را ندارد».(124)
در حدیث دیگرى عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که خداوند به ابراهیم فرمود:
«لا اُعْطیکَ عَهداً لِظالم مِنْ ذُرِّیَّتِکَ. قالَ: یا رَبِّ وَمَنِ الظّالِمُ مِنْ وُلدى الَّذى لا یَنالُ عَهْدُکَ؟ قالَ: مَنْ سَجَدَ لِصَنَم مِنْ دُونِى لا اَجْعَلُهُ إماماً اَبداً وَ لا یَصِحُّ اَنْ یَکونَ إِماماً!; پیمان امامت را به ستمکاران از دودمان تو نمى بخشم. ابراهیم عرض کرد: ستمکارانى که این پیمان به ایشان نمى رسد، چه کسانى هستند؟ خداوند فرمود: کسى که بر من سجده نکند و بت بپرستد، هرگز او را امام قرار نخواهم داد و صلاحیّت ندارد که امام باشد».(125)