فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

امامت تکوینى

آنچه که تا کنون گفته شد امامت تشریعى است، که یک بعد امامت است. امامت بُعد دیگرى نیز دارد، که هدایت تکوینى است. و منظور از هدایت تکوینى به زبان ساده آن است که امام هر چند در پس پرده غیبت باشد، امّا با روح و جان ما در تماس است و آن را پرورش مى دهد. اگر مردم به سراغ امام بروند از عنایات و برکات آن حضرت به صورت ناخودآگاه بهره خواهند برد. عقربه هاى قطب نما را هر کجا بگذاریم به سمت قطب شمال و جنوب جذب مى شود. یعنى یک قطب مغناطیسى در شمال و جنوب وجود دارد که عقربه قطب نما را به خود جذب مى کند، مشروط بر این که عقربه قطب نما سنخیّتى با قطب مغناطیسى داشته باشد، وگرنه جذب نمى شود. قطب عالَم اِمکان و قلب مقدّس آقا امام زمان(علیه السلام)، نیز نیروى جاذبه اى قوى دارد، که عقربه هاى قلب هاى خالص شیعیان را به خود جذب مى کند. بیایید بین عقربه قلبمان و نیروى جاذبه آن حضرت سنخیّتى ایجاد کنیم، تا مجذوب حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) گردیم که در این صورت برکات آن حضرت را حس خواهیم کرد و بر اثر این جذابیّت تکوینى، هر روز نورانیّت تازه اى احساس مى کنیم; یا مشکلات شخصى یا اجتماعى ما برطرف مى شود، یا مسائل مبهم با عنایت آن حضرت روشن مى گردد.
این هدایت تکوینى امام زمان(علیه السلام) حلاّل بسیارى از مشکلات شیعه در طول تاریخ بوده است. داستان ناصبى هاى بحرین و توطئه اى که نخست وزیر عنود و لجوج آنها بر ضدّ شیعه چیده بود، و نقشى که بر آن انار زده بودند، با هدایت آن حضرت نقش بر آب شد.(120)
علماى دین با تمسّک به عنایت امام زمان(علیه السلام) و استفاده از هدایت هاى تکوینى آن حضرت از تنگناهایى که گرفتار آن شده بودند، خود را رها مى کردند.
به عنوان مثال مرحوم علاّمه بحرالعلوم(رحمه الله) سالیانى در مکّه مکرّمه زندگى مى کرد، و بر اثر علم و دانش وافرى که داشت سؤالات هر یک از مذاهب اسلامى را مطابق مذهبشان جواب مى داد. سؤالات شیعیان را بر اساس فقه اهل بیت(علیهم السلام)، و حنفیان را مطابق نظرات ابوحنیفه، و شافعیان را طبق فتواى شافعى، و مالکیان را با استفاده از آراى مالک، و حنبلیان را برگرفته از کتاب هاى احمد حنبل پاسخ مى داد. یکى از دوستان علاّمه چنین نقل مى کند:
«سیّد، بسیار دست و دل باز بود. یک روز نزد او رفتم تا از وى کمک بگیرم. گفت: فعلاً دستم خالى است، مهلتى بده تا فرجى حاصل شود. هر روز جهت طواف خانه خدا و نماز طواف به مسجدالحرام مشرّف مى شد، سپس به منزل برمى گشت و به سؤالات مردم پاسخ مى داد. روزى پس از بازگشت از مسجدالحرام مشغول استراحت بود، که خبر دادند آقایى دم در حیاط با شما کار دارد. از جا پرید و با سر و پاى برهنه به استقبال او رفت، و با احترام وى را به داخل منزل دعوت کرد، و او را بالاى اطاق نشاند، و به من فرمود: بیرون اطاق منتظر باش! نمى دانم چه سخنانى میان آن آقا و علاّمه ردّ و بدل شد. امّا هنگامى که آقا تشریف برد و علاّمه با نهایت احترام وى را بدرقه کرد، مرا صدا زد و گفت: «این حواله را بگیر، و به مسجدالحرام برو، در کنار کوه صفا تاجرى هست، حواله را به او بده، و هر چه داد بگیر و اینجا بیاور»; حواله را گرفته و به آدرس مذکور مراجعه کردم، و حواله را به آن تاجر دادم. تاجر حواله را گرفت و آن را بوسید و بر روى سر نهاد. سپس گفت: «به تنهایى نمى توانى آنچه حواله شده را ببرى، برو کمک بیاور». رفتم و کمک آوردم، تاجر کیسه هاى سنگینى از درهم و دینار تحویل داد، که به اتّفاق آن شخص آنها را به منزل علاّمه بردم. روز بعد با خود گفتم: بروم ببینم این تاجر که بود؟ امّا هنگامى که به آن مکان مراجعه کردم، نه از تاجر خبرى بود و نه از آن مغازه اثرى! آنجا بود که متوجّه شدم این کمک ها و دستگیرى هاى علاّمه از کجا حواله مى شود».(121)
آرى، هدایت هاى تکوینى امام زمان(علیه السلام) باعث توفیقات فراوان علاّمه بحرالعلوم(رحمه الله) شده بود.
خوانندگان محترم! اگر مایل هستید عقربه هاى دل شما مجذوب آن قطب عالم امکان شود، و هدایتهاى تکوینى آن حضرت شامل حال شما هم گردد، باید عقربه دلتان را هم سنخ آن حضرت کنید، تا مشمول این شعر شوید:
هر دم عنایت هاى تو *** نور و هدایت هاى تو
لطف و کرامت هاى تو *** مى تابد اندر روح و تن
مولاى من مولاى من

3. تفاوت «نبوّت» و «امامت» و «رسالت»

طبق آنچه از اشارات موجود در آیات و تعبیرهاى مختلفى که در احادیث وارد شده برمى آید، کسانى که از طرف خدا مأموریّت داشتند، داراى مقامات مختلفى بودند:
الف) مقام نبوّت، یعنى دریافت وحى از خداوند. بنابراین «نبى» کسى است که وحى بر او نازل مى شود و آنچه را با وحى دریافت مى دارد، چنانچه مردم از او بخواهند در اختیارشان مى گذارد.
ب) مقام رسالت، یعنى مقام ابلاغ وحى و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفس ها از طریق تعلیم و آگاهى بخشیدن. بنابراین «رسول» کسى است که در حوزه مأموریّت خود به تلاش و کوشش برمى خیزد و از هر وسیله اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده مى کند، و براى یک انقلاب فرهنگى و فکرى و عقیدتى تلاش مى نماید.
ج) مقام امامت، یعنى رهبرى و پیشوایى خلق. در واقع «امام» کسى است که با تشکیل حکومت الهى و به دست آوردن قدرت هاى لازم، سعى مى کند احکام خدا را اجرا کند، و اگر قدرت تشکیل حکومت را ندارد تا آنجا که در توان دارد در اجراى احکام مى کوشد.
به بیان ساده تر: وظیفه امام اجراى دستورهاى الهى است; در حالى که وظیفه رسول ابلاغ این دستورهاست.
و به تعبیرى دیگر، رسول ارائه طریق مى کند، ولى امام، ایصال به مطلوب مى نماید (علاوه بر وظایف سنگین دیگرى که قبلاً اشاره شد).
ناگفته پیداست که بسیارى از پیامبران مانند پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تمام مقامات را داشتند، هم دریافت وحى مى کردند، هم تبلیغ فرمان هاى الهى، هم در تشکیل حکومت و اجراى احکام تلاش مى کردند، و هم از طریق باطنى به تربیت نفوس مى پرداختند.
کوتاه سخن اینکه امامت، همان مقام رهبرى همه جانبه مادّى و معنوى، جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است. امام رئیس حکومت، پیشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربّى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است.
امام از یک سو با نیروى مرموز معنوى خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنى رهبرى مى کند، و از سوى دیگر با قدرت علمى خود افراد نادان را تعلیم مى دهد، و با نیروى حکومت خویش یا قدرت هاى اجرایى دیگر، اصول عدالت را اجرا مى نماید.

4. «امامت» یا آخرین سیر تکاملى ابراهیم(علیه السلام)

از آنچه در بیان حقیقت امامت گفتیم، به خوبى استفاده مى شود که ممکن است کسى مقام پیامبرى و تبلیغ و رسالت را داشته باشد، امّا مقام امامت در او نباشد. این مقام، نیازمند شایستگى فراوان در جمیع جهات است، و همان مقامى است که ابراهیم(علیه السلام)پس از آن همه آزمایش ها و شایستگى ها پیدا کرد، و این آخرین حلقه سیر تکاملى ابراهیم(علیه السلام) بود.
آنها که گمان مى کنند منظور از امامت، تنها «فرد شایسته و نمونه بودن» است، گویا به این حقیقت توجّه ندارند که چنین مطلبى از آغاز نبوّت در ابراهیم(علیه السلام)بوده است.
و کسانى که گمان مى کنند منظور از امامت یعنى «سرمشق و الگو بودن» براى مردم; باید به آنها گفت: این صفت براى ابراهیم(علیه السلام) و همه انبیا از آغاز دعوت نبوّت وجود داشت، و به همین دلیل پیامبر باید معصوم باشد; زیرا اعمالش الگوست.
بنابراین، امامت مقامى است والا و حتّى برتر از مقام نبوّت و رسالت و این همان مقامى است که ابراهیم(علیه السلام)پس از آزمایش، شایستگى آن را از طرف خداوند دریافت داشت.