فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

درس ها و نکته ها

1. خداوند وقتى که اراده مى کند دعایى را مستجاب کند، چه عالى مستجاب مى نماید. آن بیابان سوزان کجا و مکّه آباد، با آن همه هتل هاى سر به فلک کشیده، و امکانات کجا؟ امکانات فوق العاده اى که گاه انسان در فصل تابستان سوزان عربستان در داخل اطاق هاى خنک هتل ها سرما مى خورد! تمام کوه هاى مکّه به تدریج جهت احداث بنا و ایجاد ساختمان تراشیده و آماده مى شود.
2. گاه برخى حوادث، ظاهرى تلخ امّا باطنى شیرین و سرشار از رحمت الهى دارد. کوچ ابراهیم(علیه السلام) و همسر و فرزندش به مکّه، ظاهرى تلخ و دشوار داشت; امّا برکات آن تا قیام قیامت ادامه دارد. بنابراین، اگر ظاهر برخى از دستورات دینى تلخ و دشوار است، نباید ناراحت شویم; چرا که باطن آن قطعاً شیرین و سرشار از رحمت پروردگار است.
3. کسى را که خداوند مى خواهد عزیز کند نمى توان او را ذلیل کرد، هر چند تمام ما سوى الله (غیر خدا) دست در دست یکدیگر بدهند. شاید ساره قصد داشت با تبعید هاجر و فرزندش از شام، آنها را دچار زحمت و سختى نموده، و در نهایت از چشم ابراهیم(علیه السلام) بیندازد; امّا خداوند اراده کرد آنها را عزیز کند. بدین جهت، آنها نه تنها از چشم ابراهیم خلیل(علیه السلام) نیفتادند، بلکه نام آنها در کنار کعبه جاودانه شد، و هر کس به زیارت آن خانه مقدّس مشرّف مى شود، یاد و خاطره آنها را گرامى مى دارد. از عجایب این که: در ضلع شمالى کعبه، حجر اسماعیل(علیه السلام) به صورت یک نیم دایره با مساحت حدود صد متر وجود دارد، که مدفن حضرت اسماعیل و هاجر(علیهما السلام)است، و حجّاج به هنگام طواف نباید از داخل آن دور بزنند، بلکه باید از پشت آن حرکت کنند، یعنى حجر اسماعیل مانند کعبه باید داخل محدوده طواف قرار گیرد. آرى! اگر خداوند اراده کند کسى را عزیز کند، هیچ کس نمى تواند بر خلاف آن عمل نماید.
برادران حسود یوسف(علیه السلام) او را در چاه انداختند تا نابودش کنند، امّا در همان چاه پایه هاى سلطنت و عزّت و سربلندى حضرت یوسف(علیه السلام) بنا شد.
بنى امیّه، و در رأس آنها معاویه، تلاش گسترده و فراوانى کردند که نام على(علیه السلام) را از صحنه گیتى محو کنند، و بدین منظور لعن و نفرین بر على(علیه السلام) را بر فراز منابر سنّت کرده، و این کار را به صورت یک فرهنگ درآوردند، و هفتاد سال بر آن اصرار و مداومت ورزیدند و صداى هر کس که در فضل على(علیه السلام)سخن مى گفت را در نطفه خفه کردند، و زبان ثناگویان على(علیه السلام)همچون میثم تمّار را قطع کردند، امّا موفّق نشدند بر خلاف اراده خدا کارى کنند.
ابن ابى الحدید مى گوید: «چه بگویم درباره مردى که دشمنان از حسادت، فضایلش را مخفى نموده و دوستانش از ترس، جرأت ابراز آن را نداشتند، اما امروز فضایلش شرق و غرب عالم را پر کرده است».(73)
نه تنها مسلمانان، بلکه پیروان سایر ادیان نیز لب به بیان فضایل على(علیه السلام)گشوده اند. جرج جرداق مسیحى، که کتاب ارزشمندى در فضایل على(علیه السلام)نوشته، معتقد است: «بانگ عدالت جهانى بشریت از گلوى على بلند است».
آرى! همه دشمنان قصد کردند نام على را به فراموشى بسپارند، امّا خداى على اراده کرد که ذکر على در همه دل ها زنده بماند چرا که اراده خدا فوق همه اراده هاست.
دختر سه ساله امام حسین(علیه السلام) در خرابه شام در کنار کاخ زیبا و خیره کننده یزید از دنیا رفت. امّا خداوند اراده کرد آن دختر و آن خرابه را عزیز و یزید و کاخش را ذلیل و ویران کند. اکنون به دمشق بروید و ببینید که بارگاه ملکوتى حضرت رقیّه(علیها السلام) چه عظمت و شکوهى دارد، و چیزى از کاخ یزید و نام و خاطره وى باقى نمانده است.

بازسازى کعبه

حضرت اسماعیل و هاجر(علیهما السلام) در کنار قبیله جرهم، که اهل یمن و فاتحان حجاز بودند، زندگى خود را مى گذراندند. اسماعیل روز به روز بزرگ تر و رشیدتر مى شد. مادر برایش همسرى از قبیله جرهم انتخاب کرد، و بدینسان اسماعیل(علیه السلام) داماد آنها شد. اکنون دیگر سختى هاى دوران کودکى اسماعیل پشت سر گذاشته شده، و آنها زندگى خوبى دارند. ابراهیم(علیه السلام) چند بار به همسر و فرزندش سر زد. در یکى از سفرها، وقتى که به مکّه آمد، متوجّه شد همسرش هاجر از دنیا رفته است. اسماعیل مرگ مادر را به پدر تسلیت گفت. در این سفر بود که ابراهیم خلیل خطاب به اسماعیل گفت: «اکنون زمان بازسازى خانه کعبه فرا رسیده است. اسماعیل! تو قطعات سنگ را به نزدیکى کعبه بیاور، تا من کار بازسازى خانه را شروع کنم».
اسماعیل از کوه هاى اطراف خانه خدا، سنگ هاى مناسب را انتخاب کرده و به کنار کعبه منتقل نمود، و ابراهیم(علیه السلام) خانه را ساخت. خانه اى بسیار ساده، که عظمت و شکوه بسیارى دارد.
حضرت على(علیه السلام) در خطبه قاصعه مى فرماید:
«أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللّهَ، سُبْحَانَهُ، اخْتَبَرَ الاَْوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ، إِلَى الاْخِرِینَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ; بِأَحْجَار لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ، وَ لاَ تُبْصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ. فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ (الَّذِی جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیاماً)».
ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الاَْرْضِ حَجَراً، وَ أَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْیَا مَدَراً. وَ أَضْیَقِ بُطُونِ الاَْوْدِیَةِ قُطْراً. بَیْنَ جِبَال خَشِنَة، وَ رِمَال دَمِثَة، وَ عُیُون وَشِلَة، وَ قُرًى مُنْقَطِعَة; لاَ یَزْکُوبِهَا خُفٌّ، وَ لاَ حَافِرٌ وَ لاَ ظِلْفٌ. ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ عَلَیهِ السَّلاَمُ وَ وَلَدَهُ أَنْ یَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ، فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ، وَ غَایَةً لِمُلْقَى رِحَالِهِمْ. تَهْوِی إِلَیْهِ ثِمَارُ الاَْفْئِدَةِ مِنْ مَفَاوِزِ قِفَار سَحِیقَة وَ مَهَاوِی فِجَاج عَمِیقَة، وَ جَزَائِرِ بِحَار مُنْقَطِعَة، حَتَّى یَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلاً یُهَلِّلُونَ لِلّهِ حَوْلَهُ. وَ یَرْمُلُونَ عَلَى أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً غُبْراً لَهُ. قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِیلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ، وَ شَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمْ، ابْتِلاَءً عَظِیماً وَ امْتِحَاناً شَدِیداً وَ اخْتِبَاراً مُبِیناً. وَ تَمْحِیصاً بَلِیغاً جَعَلَهُ اللّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ، وَ وُصْلَةً إِلَى جَنَّتِهِ. وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ یَضَعَ بَیْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَیْنَ جَنَّات وَأَنْهَار وَسَهْل وَقَرَار، جَمَّ الاَْشْجَارِ، دَانِىَ الثِّمَارِ، مُلْتَفَّ الْبُنَى، مُتَّصِلَ الْقُرَى، بَیْنَ بُرَّة سَمْرَاءَ وَ رَوْضَة خَضْرَاءَ، وَ أَرْیَاف مُحْدِقَة، وَ عِرَاص مُغْدِقَة، وَ رِیَاض نَاضِرَة، وَ طُرُق عَامِرَة، لَکَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلاَءِ. وَ لَوْ کَانَ الاِْسَاسُ الَْمحْمُولُ عَلَیْهَا، وَ الاَْحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِها بَیْنَ زُمُرُّدَة خَضْرَاءَ، وَ یَاقُوتَة حَمْرَاءَ; وَ نُور وَ ضِیَاء، لَخَفَّفَ ذلِکَ مُصَارَعَةَ الشَّکِّ فِی الصُّدُورِ، وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ، وَلَنَفَى مُعْتَلَجَ الرَّیْبِ مِنَ النَّاسِ، وَ لکِنَّ اللّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ، وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ، وَیَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ، وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی نُفُوسِهِمْ. وَلِیَجْعَلْ ذلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ، وَ أَسْبَاباً ذُلُلاً لِعَفْوِهِ;
مگر نمى بینید خداوند انسان ها را از زمان آدم تا انسان هاى آخرین این جهان، با سنگ هایى که نه زیان مى رسانند و نه نفع مى بخشند، نه مى بینند و نه مى شنوند آزمایش نموده، و این سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده، و آن را موجب پایدارى و پابرجایى مردم گردانیده است.
سپس آن را در سنگلاخترین مکان ها، و بى گیاه ترین نقاط زمین، و کم فاصله ترین درّه ها قرار داد. در میان کوههاى خشن، رمل هاى فراوان، چشمه هاى کم آب و آبادى هاى از هم جدا و پرفاصله، که نه شتر و نه اسب و نه گاو و نه گوسفند هیچ کدام در آن به راحتى زندگى نمى کند.
سپس آدم(علیه السلام) و فرزندانش را فرمان داد که به آن سو توجّه کنند، و آن را مرکز تجمّع و سرمنزل مقصود و باراندازشان گردانید; تا افراد از اعماق قلب به سرعت از میان فلات و دشت هاى دور، و از درون وادى ها و درّه هاى عمیق، و جزایر از هم پراکنده دریاها، به آنجا روى آوردند، تا به هنگام سعى، شانه ها را حرکت دهند و لا اِلهَ اِلاَّ الله گویان، اطراف خانه طواف کنند، و با موهاى آشفته و بدن هاى پرگرد و غبار به سرعت حرکت کنند، لباس هایى که نشانه شخصیّت هاست را کنار انداخته، و با اصلاح کردن موها قیافه خود را تغییر دهند.
این آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت و آزمایشى آشکار و پاکسازى و خالص شدنى مؤثّر است، که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشتش قرار داده است.
اگر خداوند خانه محترمش و مکان هاى مناسک حج را در میان باغ ها و نهرها و سرزمین هاى هموار و پردرخت و پرثمر، مناطقى آباد و داراى خانه و کاخ هاى بسیار و آبادى هاى به هم پیوسته; در میان گندم زارها و باغ هاى خرّم و پرگل و گیاه، در میان بستان هاى زیبا و پرطراوت و پرآب; در وسط باغستانى بهجت زا و جادّه هاى آباد قرار مى داد، به همان نسبت که آزمایش و امتحان ساده تر بود پاداش و جزا نیز کمتر بود.
و اگر پى و بنیان خانه کعبه و سنگ هایى که در بناى آن به کار رفته از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و نور و روشنایى بود...
شک و تردید دیرتر در سینه هاى (ظاهربینان) رخنه مى کرد، و کوشش ابلیس بر قلب ها کمتر اثر مى گذاشت، و وسوسه هاى پنهانى از مردم منتفى مى گشت.
امّا خداوند بندگانش را با انواع سختى ها مى آزماید، و با انواع مشکلات دعوت به عبادت مى کند، و به اقسام گرفتارى ها مبتلا مى نماید، تا تکبّر را از قلب هایشان خارج سازد، و خضوع و آرامش را در جان آنها جایگزین نماید، و دروازه هاى فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید، و وسایل عفو خویش را به آسانى در اختیارشان قرار دهد».

دعاهاى ابراهیم خلیل(علیه السلام)

حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از اتمام بازسازى کعبه دست به دعا برمى دارد و هفت دعا مى کند که هر کدام از دیگرى بهتر است. مى فرماید:
1. «(رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً); پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده».(74)اوّلین دعا و خواسته ابراهیم خلیل(علیه السلام) امنیّت شهر مکّه است; اگر امنیّت نباشد جامعه ها از استحکام لازم برخوردار نخواهد بود; زیرا تمام مسائل بر محور امنیّت دور مى زند. هنگامى که نیروى انتظامى براى برقرارى امنیّت در سطح شهرها و کشور، با اراذل و اوباش برخورد مى کند، تا خانواده و ناموس هاى مردم احساس امنیّت کنند، صداى رسانه هاى خارجى بلند شده، و متأسّفانه بعضى ازهم فکرانشان در داخل کشور نیز با آنها هم صدا مى شوند. آیا آنها دوست دارند امنیّت خانواده هاى مردم در خطر باشد، امّا اراذل و اوباش احساس خطر نکنند؟ این نوع برخوردها حقیقتاً جاى تعجّب دارد. معناى امنیّت را کسانى درک مى کنند که جنگ تحمیلى هشت ساله را لمس نمودند. زمانى که صدام ملعون، شهرها را هدف موشک هاى دوربرد خود قرار مى داد بعضى از مردم حاضر نبودند به حمام بروند; زیرا مى ترسیدند همان زمان مورد حمله موشکى قرار گرفته و در حالى که عریان هستند کشته شوند! براى نماز باید گوشه اى از خانه که استحکام بیشترى داشت را انتخاب مى کردیم تا به هنگام حمله هوایى کمتر احساس خطر کنیم. اکنون باید هزاران بار خدا را شکر کنیم که امنیّت در کشور ما حکمفرماست. اگر سرى به کشورهاى ناامن همسایه بزنیم، قدر امنیّت خود را خواهیم دانست.
2. «(وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ); و اهل آن را ـ آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده اند ـ از ثمرات (گوناگون)، روزى ده».(75) دعاى اوّل، جنبه معنوى داشت، و این دعا جنبه مادّى. علّت این که حضرت دعا مى کند خداوند به اهل مکّه روزى دهد تا دچار فقر و نیازمندى نشوند، این است که فقر باعث کفر و بى ایمانى مى شود. فقر زمینه ساز انواع مفاسد و جرایم و گناهان (نظیر موادّ مخدر، مفاسد اجتماعى، و ناهنجارى هاى اقتصادى) و شایع شدن فقر و فحشا و جرایم است، و اساس خانواده ها را به خطر مى اندازد. در نتیجه اسلام توصیه مى کند که مسلمانان به گونه اى برنامه ریزى کنند که حتّى یک فقیر در جامعه نباشد. امام صادق(علیه السلام)فرمود: «اگر مردم حقوق شرعیّه اموال خود را بپردازند یک مسلمان فقیر باقى نمى ماند. (مابقى مسلم فقیراً محتاجاً).(76) باید به آن سمت حرکت کنیم، تا در نتیجه بتوانیم اخلاق و ایمان جوانانمان را حفظ نماییم.
3. «(رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ);(77) پروردگارا! از ما بپذیر، که تویى شنوا و دانا».
از این دعا استفاده مى شود که: «تنها فزونى اعمال مهم نیست، بلکه اعمال مقبول مهم است». دو رکعت نمازى که با حضور قلب خوانده شود و مقبول درگاه الهى قرار گیرد، از هزار رکعت نماز بدون حضور قلب که مقبول درگاه پروردگار قرار نگیرد، بهتر است.
اگر نیّت ها خالص شود اعمال نیز پاک و مقبول مى گردد، چرا که خلوص نیّت به اعمال رنگ و جهت مى دهد. تصوّر کنید که دو نفر مى خواهند در شهرى، بیمارستانى بسازند. یکى با خلوص نیّت، و دیگرى با ریاکارى. آن که نیّت خالص دارد، محرومترین نقطه شهر را انتخاب کرده، و بهترین مصالح و ابزار را به کار مى گیرد، تا ساختمانى محکم و با عمرى طولانى، براى محتاج ترین مردم ساخته شود. امّا شخص ریاکار، که کارى با نیاز و احتیاج مردم ندارد، ساختمان را در محلّى بنا مى کند که بیشتر در دید مردم بوده، و تعریف و تمجید آنها را در پى داشته باشد و استحکام بنا و مصالح خوب و مناسب هم برایش مهمّ نیست، بلکه به دنبال آن است که هر چه زودتر سرهم بندى کند و به هدف و مقصود خود که تعریف و تمجید مردم است، برسد.
4. «(رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ); پروردگارا! ما را تسلیم (فرمان) خود قرار ده».(78) تسلیم فرمان پروردگار بودن، و گزینشى برخورد نکردن، بسیار مهم است. این که آنچه از دستورات اسلام که موافق میل و حافظ منافع ماست را بپذیریم، و آنچه مخالف میل و مطامع شخصى ماست را نپذیریم، صحیح نیست.
ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند *** بانک و فریاد برآرى که مسلمانى نیست
در اوّلین سفرى که به حج مشرّف شدم همسفرى داشتم که استاد دانشگاه و رئیس بیمارستان شیراز در زمان طاغوت بود. موهاى بلند زیبایى داشت. روزى نزد من آمد و پرسید: آیا مى توانم موهاى سرم را نتراشم؟ گفتم: به فتواى آیة الله العظمى بروجردى(رحمه الله)، که از مراجع تقلید آن زمان بود احتیاط واجب آن است که سرتان را بتراشید. گفت: اگر موهاى سرم را بزنم سردرد مى گیرم. باز هم باید آن را بتراشم؟ گفتم: در این صورت تراشیدن واجب نیست.
او را در سرزمین منى دیدم که سرش را تراشیده، و کلاهى بر سر نهاده بود. پرسیدم: چطور شد که سر را تراشیدید؟ گفت: «فکر کردم نکند سردرد بهانه اى براى فرار از انجام این حکم الهى باشد، به همین خاطر سر را تراشیدم. یا قانون و آیینى را نباید بپذیریم، و اگر پذیرفتیم باید کاملاً به تمام دستورات آن عمل کنیم. این که تراشیدن موهاى سر است، اگر اسلام دستور دهد سرم را از بدن جدا کنم این کار را خواهم کرد!».
خدایا! ما را در مقابل تمام دستوراتت تسلیم کن.
5. «(وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَّکَ); و از دودمان ما، امّتى که تسلیم (فرمان) تو باشند به وجود آور».(79)
پنجمین دعاى حضرت ابراهیم(علیه السلام) براى آیندگان است. او نه تنها نگران ایمان و اعتقاد نسل فعلى است، که در اندیشه ایمان و اسلام نسل هاى بعدى نیز هست. لذا مى فرماید: «خدایا فرزندان و نوه ها و نتیجه ها و نسل آنها، همه را تسلیم فرمان خود گردان». کسانى که به خارج از کشور مهاجرت کرده و در آنجا ساکن مى شوند، باید از این دعاى حضرت ابراهیم(علیه السلام) درس بگیرند. زیرا ممکن است دین و اعتقادات خود و خانواده و فرزندانشان را حفظ کنند، ولى اغلب نسل آنها از دست خواهند رفت، و با اسلام خداحافظى خواهند کرد. بدین جهت، باید برنامه اى تنظیم کنند که نسلشان بیمه و تضمین شود، و آنها هم تسلیم فرمان هاى الهى باشند.
6. «(وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ); و شیوه عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تویى توبه پذیر و مهربان».(80)
عبادات و دیگر برنامه هاى دینى باید همان گونه که خداوند فرموده و در شرع مقدّس مشخّص شده انجام شود، و هر کس حق ندارد مطابق میل و سلیقه و علاقه خود آن را انجام دهد. متأسّفانه در عصر و زمان ما برنامه هایى دیده مى شود که معلوم نیست چه کسانى آن را درست کرده اند و بر چه پایه و اساسى است، و مسلمانان باید مراقب باشند. به عنوان مثال مى توان به ختم انعام اشاره کرد; سوره انعام بسیار مهم است تا آنجا که هنگام نزول آن 10 هزار فرشته این سوره را بدرقه مى کردند، و ختم و تلاوت آن بسیار ارزشمند است(81); امّا باید مانند سایر سوره ها از ابتدا تا انتهاى آن تلاوت گردد، و در بین آیات آن چیزى خوانده نشود، و ذکر توسّل و سایر اذکار که مایلند انجام شود قبل از شروع به تلاوت سوره یا پس از پایان یافتن آن انجام شود; زیرا اگر هر کس بخواهد دستورات دینى را مطابق میلش بجا آورد، سنگ روى سنگ باقى نمى ماند.
7. «(رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ); پروردگارا! پیامبرى در میان آنها از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)».(82)
همّت حضرت ابراهیم(علیه السلام) چقدر بلند است. دعایى مى کند که پس از سالیان دراز در عصر خاتم الانبیا حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) به اجابت مى رسد. بنابراین اگر خوب فکر کنیم ما امروز بر سر سفره حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام) نشسته ایم; چرا که پیامبر ما از نسل فرزند او اسماعیل(علیه السلام) و دین ما محصول دعاى اوست.
وقتى که انسان در مورد دعاهاى حضرت ابراهیم(علیه السلام) اندیشه مى کند به وجد مى آید. ما باید دعا کردن را هم از پیامبران و ائمّه(علیهم السلام) فرا گیریم. آنها فقط به مسائل مادّى نمى اندیشیدند، همان گونه که فقط به فکر خود و نسل حاضر نبودند، امّا ما چگونه دعا مى کنیم؟!
صلاح کار کجا ومن خواب کجا *** ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
ما باید در مورد دعاهاى حضرات معصومین(علیهم السلام) نظیر دعاى کمیل حضرت على(علیه السلام)، دعاى عرفه امام حسین(علیه السلام)، دعاى ابوحمزه امام سجّاد(علیه السلام)، و دعاى افتتاح امام زمان(علیه السلام)، و سایر دعاهاى ارزشمند و داراى مضامین عالى آن بزرگواران، بیشتر مطالعه و تحقیق نموده، و از نحوه دعا کردن آن عزیزان درس عبرت گرفته، و آن را به دیگران انتقال دهیم.