فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

1. میهمانى

طبق آنچه که از آیات مورد بحث استفاده مى شود، حضرت ابراهیم(علیه السلام) از آمدن میهمانان شاد و خوشحال گشت، و بلافاصله مشغول تهیّه وسایل پذیرایى و بخصوص آماده کردن غذا شد. در حالى که برخى از ما مسلمانان هنگامى که متوجّه مى شویم قرار است میهمانى براى ما بیاید عزا گرفته، و بسیار ناراحت مى شویم. اسلام دین رحمت و عاطفه است، و اهمیّت زیادى به میهمانى مى دهد. در قرآن مجید 5 بار کلمه میهمانى تکرار شده، که نشانگر اهمیّت آن از دیدگاه اسلام است. و در روایات، احادیث فراوانى به چشم مى خورد، که به چهار نمونه آن قناعت مى کنیم:
1. حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَلضَّیْفُ یَأْتِى الْقَوْمَ بِرِزْقِه، فَاِذا ارْتَحَلَ اِرْتَحَلَ بِجَمیعِ ذُنُوبِهِمْ; میهمان که وارد مى شود روزى اش هم مى آید (و چیزى از روزى صاحبخانه کسر نمى شود) و هنگامى که منزل میزبان را ترک مى کند، همه گناهان اهل خانه را مى برد».(52)
2. در روایت دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالیَوْمِ الاْخَرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ; هر کس به توحید و معاد ایمان دارد، باید به میهمان خود احترام بگذارد و او را اکرام کند».(53)
3. در کتاب المناقب آمده است: «رُئِىَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینِ(علیه السلام) حَزیناً، فَقیلَ لَهُ: مِمَّ حُزْنُکَ؟ قالَ: لِسَبْع اَتَتْ لَمْ نُضِفْ اِلَیْنا ضَیْفٌ; روزى حضرت على(علیه السلام) محزون وغمگین بود. از آن حضرت پرسیده شد: چرا ناراحتى؟ فرمود: یک هفته بر من گذشته و میهمانى نداشته ام!».(54)
4. حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) فرمود: «کُلُّ بَیْت لا یَدْخُلُ فیهِ الضَّیْفُ لا یَدْخُلُهُ الْمَلائِکَةُ; هر خانه اى که میهمان داخل آن نشود، فرشتگان در آن تردّد نمى کنند».(55)
آنچه ذکر شد، گوشه اى از روایات اسلامى در مورد اهمیّت میهماندارى بود. اکنون مقایسه اى بین فرهنگ دنیاى غرب و اسلام را انجام بدهیم. در دنیاى غرب که همه چیز بر محور مادّیات دور مى زند و عواطف انسانى مرده، مسأله میهمانى موضوعیّت ندارد. حتّى اگر دو دوست صمیمى به رستورانى بروند و با هم غذا بخورند، هر کس پول سهم خود را مى دهد و هیچ کدام دیگرى را میهمان خود نمى کند! آرى وقتى انسان مادّى شود همه معنویات رنگ مى بازد.
امّا اسلام آنقدر بر میهمانى تأکید مى کند که امیرالمؤمنین على(علیه السلام) بخاطر نیامدن میهمان محزون و غمگین مى شود. با این حال غربى ها ما را متّهم به خشونت و بى عاطفگى مى کنند. شما خواننده گرامى قضاوت کنید که: ما اهل خشونتیم، یا آنها که بویى از عاطفه نبرده اند؟!

آداب میهماندارى

در روایات اسلامى و معارف دینى آداب فراوانى در مورد میهماندارى مطرح است، که به هفت نمونه آن اشاره مى شود:
1. میزبان باید میهمان خود را با گشاده رویى و خوشرویى و مهر و عاطفه و مهربانى پذیرایى کند،(56) و رو ترش نکند، و چهره درهم نکشد، تا میهمان احساس نکند سربار است.
2. میزبان با میهمان هم غذا شود، و اگر میهمان هاى متعدّدى دارد قبل از همه شروع کرده، و پس از همه دست از غذا بکشد، تا میهمانان احساس شرم نکنند، و به راحتى غذا بخورند.(57)
3. هنگامى که میهمان آهنگ رفتن کرده، و قصد خداحافظى دارد او را بدرقه کند.(58) تا درِ خانه، تا سرِ کوچه، یا ترمینال، یا ایستگاه راه آهن، تفاوت مقدار بدرقه، بستگى به نوع میهمان دارد.
4. هنگامى که میهمان وارد مى شود در حمل و نقل اثاثیّه اش به او کمک کند، امّا موقع رفتن این کار را نکند،(59) تا احساس کند از آمدنش خوشحال و از رفتنش ناراحت هست.
5. در صورتى که میهمان روزه نمى گیرد، میزبان هم روزه (غیر واجب معیّن) نگیرد.(60) مثلا اگر میزبان دوست دارد در روز عید غدیر که روزه اش ثواب فوق العاده اى دارد روزه بگیرد، امّا میهمانش روزه نیست، اسلام به میزبان دستور مى دهد روزه نگیرد تا میهمان به هنگام غذا خوردن خجالت نکشد.
6. میزبان کار منزل را بر میهمان تحمیل نکند.(61) مثل اینکه بگوید: «چه خوب شد آمدى، این فرش را بگیر تا به زیرزمین منزل ببریم»; یا بگوید: «مدّت ها بود مى خواستم تانکر بالاى پشت بام را پایین بیاورم، لطفاً کمک کن که این کار را انجام دهم». البتّه اگر خود میهمان مایل باشد و اصرار کند (همان گونه که بعضى از خانم ها در میهمانى با میل خود به هنگام شستن ظروف غذا به میزبان کمک مى کنند) اشکالى ندارد.
7. میهمان را دچار زحمت نکند.(62) مثلاً چندین رقم غذا و سفره اى رنگین نچیند، چون به ضرر خود میهمان هم هست. زیرا چه بسا قصد دارد علاوه بر ناهار، شام را هم نزد صاحبخانه بماند، امّا وقتى مشاهده مى کند که میزبان چقدر به خود و خانواده اش زحمت مى دهد، از این کار صرف نظر کرده و پس از ناهار مى رود.
«عبدالله بن سنان» میهمان «صفوان»، که هر دو از اصحاب امام صادق(علیه السلام)بودند، شد. عبدالله خطاب به میزبان خود گفت: «صفوان! اگر غذایى دارى بیاور.
صفوان گفت: کمى صبر کنید، فرزندم را فرستاده ام بازار مقدارى گوشت و تخم مرغ بخرد، تا با آن غذایى تهیّه کنیم. گفت: او را بازگردان. فرزند صفوان بازگشت. میهمان به میزبان گفت: در خانه چه دارى؟ گفت نان و سرکه و روغن زیتون، گفت: همان را بیاور، کفایت مى کند».(63)
اسلام سفارش مى کند که میزبان خود را به زحمت و تکلّف نیندازید، چرا که تکلّف هم به ضرر صاحبخانه است، هم میهمان و هم میهمانى. زیرا اگر تکلّف رایج شود به تدریج میهمانى ها کم مى شود، و هر چه تکلّف ها کمتر شود میهمانى ها فراوان تر مى گردد. چقدر شایسته است میهمانى ها ساده تر برگزار گردد.
برخى از مردم به بهانه حفظ آبرو، خود و خانواده را به زحمت مى اندازند و على رغم نداشتن بودجه کافى، میهمانى پرخرجى داده، و زیر بار قرض مى روند، در حالى که این کارها آبرودارى نیست، بلکه وهم و خیالات است. آبرویى که مى خواهد با یک سفره رنگین بیاید، و با یک غذاى ساده برود، ارزشى ندارد.
خلاصه اینکه: میهماندارى از دیدگاه اسلام اهمیّت فراوانى دارد، و باید فرهنگ آن را گسترش داد، و این کار جز با رعایت آداب ضیافت که به بخشى از آن اشاره کردیم، عملى نخواهد شد.

2. ثروت شایسته و ناشایست

همه شنیده ایم که حضرت ابراهیم(علیه السلام) در سایه کار و تلاش و فعّالیّت و مدیریّت، انسان ثروتمندى بود. از این رو در بین برادران ترک زبان مرسوم است که اگر بخواهند براى کسى دعا کنند که ثروتمند شود مى گویند: «خداوند دولت ابراهیم عطا کند»; امّا آیا ثروتمند بودن امرى ناپسند و مذموم است، یا پسندیده و ممدوح مى باشد؟

در جامعه ما دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد که یکى جانب افراط را طى کرده، و دیگرى راه تفریط را پیموده است. عدّه اى بطور کلّى ثروت را ضدّ ارزش، و ثروتمند را انسانى غیر ارزشى مى پندارند، و در مقابل، برخى آن را بسیار خوب مى دانند. کدام نظریّه حق است؟
پاسخ این سؤال را حضرت على(علیه السلام) در خطبه 209 نهج البلاغه داده است.
توضیح اینکه: حضرت وارد بصره شد. در آنجا دوستى به نام «علاء بن زیاد» دارد، که انسانى با معرفت و با شخصیّتى است. به حضرت اطّلاع دادند که علاء بیمار شده است. حضرت فرمود: «به عیادتش برویم». عیادت یکى از آداب ارزشمند اسلامى است که در روند درمان بیمار بسیار مؤثّر است; چرا که عیادت باعث تقویت روحیه بیمار مى شود، و 50% سلامتى بیمار در تقویّت روحیه اوست. حضرت و همراهان به سمت خانه علاء حرکت کردند. وقتى به خانه او رسیدند، مشاهده کردند که علاء داراى خانه اى بسیار وسیع است. حضرت در کنار بستر علاء نشست و پس از احوالپرسى مختصر به علاء فرمود: «این خانه بزرگ در روز قیامت بیشتر مورد نیاز توست»; یعنى چرا خانه اى به این بزرگى تهیّه کرده اى، مى توانستى به خانه کوچکترى قناعت کنى و بقیّه پول آن را صرف بى خانمان ها نمایى. سپس فرمود: «بَلى اِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ: تَقْرى فیهَا الضَّیْفَ، وَتَصِلُ فیهَا الرَّحِمَ، وَتُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطلِعَها; فَاِذا اَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ; آرى! اگر بخواهى مى توانى به وسیله آن به آخرت برسى (و سعادتمند شوى) به این گونه که از میهمانان در آن پذیرایى کنى و صله رحم در آن بجا آورى و حقوق شرعى و الهى آن را بپردازى; اگر به وسیله این خانه چنین کنى، به خانه آخرت نایل شده اى!».
امروزه هم اگر ثروتمندان پنج شرط را رعایت کنند، سرمایه آنها ضدّ ارزش نخواهد بود. انسان هاى مدیر و مدبّر، اگر با توجّه به پنج شرطى که مى آید سرمایه اى تهیّه کنند هیچ مشکل شرعى نخواهد داشت:
1. آن را از راه مشروع تهیّه کنند. براى به دست آوردن آن، مرتکب احتکار، رباخوارى، امتیازات نامشروع، زد و بند، رشوه خوارى و مانند آن نشده باشند.
2. درآمدشان را در همین کشور سرمایه گذارى کرده، و آن را روانه بانک هاى خارجى نظیر سوئیس و دبى و دیگر کشورها ننمایند.
3. حق و حقوق شرعى و قانونى آن را بپردازند. نه در پرداخت وجوهات شرعیّه کوتاهى کنند، و نه از مالیات عادلانه شانه خالى نمایند.
4. سرمایه خود را احتکار نکنند، بلکه به وسیله ثروت خود، تولید کار کرده و جوانان بیکار را دعوت به کار و فعالیّت نموده، و گوشه اى از مشکلات بیکارى را حل نمایند.
5. زندگانى تجمّلاتى و پر از تشریفات براى خود و اطرافیان فراهم نکرده، و در عمل مشوّق و مروّج روحیه اشرافى گرى نباشند.
اگر ثروتمندى این پنج شرط را رعایت کند هر چه ثروت داشته باشد، مشکلى نخواهد داشت; زیرا ثروت چنین انسانى در حقیقت در اختیار جامعه است. فراوان شدن این نوع ثروت ها نه تنها ضدّ ارزش نیست و لطمه اى به جایى نمى زند، که ارزش محسوب مى شود و مفید به حال جامعه خواهد بود. امّا اگر یک یا دو یا همه شرایط مذکور نادیده گرفته شود، باید درباره چنان ثروتى حسّاسیّت به خرج داد.
اگر حضرت خدیجه کبرى(علیها السلام) ثروت کلانى داشت، اصول فوق در آن رعایت شده بود، و همه را در راه نشر و تبلیغ اسلام قرار داد.
حضرت على(علیه السلام) ثروت حلالى تهیّه کرد، تا آنجا که هزار برده را با پول حاصل از دسترنج شخصى خود آزاد کرد(64) و نخلستان هاى متعدّد و قنات هاى مختلفى را احداث و برخى از آنها را وقف نمود.(65) و هنگامى که چشم از جهان پوشید، چیزى از خود به جاى نگذاشت.