فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

اهمیّت فوق العاده جایزه حضرت ابراهیم(علیه السلام)

جایزه اى که خداوند متعال براى حضرت ابراهیم(علیه السلام) در نظر گرفت، بسیار مهم و ارزشمند بود. چرا که در سنّ کهولت و پیرى، دو پسر به نام اسحاق و اسماعیل به وى داد. اسحاق(علیه السلام) پدر تمام پیامبران بنى اسرائیل، و اسماعیل(علیه السلام)جدّ پیامبر اسلام بود. یعنى تمام پیامبران پس از ابراهیم(علیه السلام) از نسل او هستند. و هر کار خیرى که کسى تا دامنه قیامت، انجام دهد، حضرت ابراهیم(علیه السلام)نیز در آن شریک خواهد بود. و چه نعمتى از این بالاتر که آن حضرت در تمام کارهاى خیر سهیم و شریک است.
در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «پرونده اعمال انسان پس از مرگ بسته مى شود. (نه یک ثواب به ثواب هایش افزوده مى گردد، و نه یک گناه از گناهانش کاسته مى شود). مگر در سه مورد:
1. علمى که از خود بجا بگذارد; (تا زمانى که شاگردان و آثار علمى اش باقى باشد برایش ثواب مى نویسند).
2. بناى خیرى که احداث کند; (اگر مسجد، یا درمانگاه، یا مدرسه، یا جادّه یا بناى خیر دیگرى بسازد، تا آن بناهاى خیر باقى است و مردم از آن استفاده مى کنند، سازنده اش هم در ثواب آن شریک است).
3. فرزند صالحى که براى او دعا کند; (تا زمانى که آن فرزند صالح و نسل صالح او کارهاى خیر کنند، او هم شریک ثواب هاى آنها خواهد بود)».(50)
این روایت نشانگر اهمیّت فرزند صالح و تربیت اوست، و هر چه در مورد تربیت فرزندان گفته شود، باز هم کم است. بنابراین باید در مورد تربیت فرزندان دقّت نمود، و با آنها با محبّت و همچون یک دوست رفتار کرد. در عصر و زمان ما، که فساد از در و دیوار مى بارد، و امواج مفاسد از هر نقطه اى به نقطه دیگر سرازیر شده، و ابتلاى فرزندان به گناه و معصیت را زیاد کرده، باید حواسمان را جمع کنیم، و به خصوص زودتر مقدّمات ازدواجشان (که جلوى بسیارى از مفاسد را مى گیرد) را فراهم کنیم، و نگران هزینه هاى ازدواج و زندگى مشترک آنها نباشیم، که خداوند متعال در سوره نور، آیه 32 وعده داده آنها را بى نیاز خواهد کرد.
یکى دیگر از امورى که فرزندان را در مقابل مفاسد بیمه مى کند، جلسات مذهبى و دینى است. فرزندانتان را همراه خود به جلسات مذهبى ببرید، هر چند هزینه داشته باشد. چندى پیش یکى از مؤمنین به همراه دوستش جهت رسیدگى به خمس اموالش به ما مراجعه کرد، و پس از رسیدگى خمس اموال، اشاره اى به دوستش کرد و گفت: «ایشان در مورد تربیت فرزندان درست عمل کرد; که فرزندانش را همراه خود به محافل و مجالس دینى مى برد. اکنون هم احترامش را دارند، و هم در میان مردم انسان هاى خوش نامى هستند. امّا من به جاى این کار آنها را جهت ادامه تحصیلات به خارج از کشور فرستادم و اکنون حاضر نیستند که حتى شبى را در خانه آنها بسر ببرم!».

بشارت فرزنددار شدن حضرت ابراهیم(علیه السلام)

داستان بشارت فرزند به حضرت ابراهیم(علیه السلام) در سنّ پیرى، در سوره ذاریات آیات 24 تا 30 آمده است. توجّه فرمایید:
«(هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ); آیا خبر مهمان هاى گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟!».
«(إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ); در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: سلام بر شما که گروهى ناآشنایید!».
چهره هاى این میهمان ها براى ابراهیم(علیه السلام) ناشناخته بود، امّا به هر حال میهمان او بودند و باید از آنها پذیرایى مى کرد. پس مشغول تهیّه مقدّمات پذیرایى از آنان شد. به آیه بعد توجّه فرمایید:
«(فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْل سَمِین); سپس پنهانى به سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بریان شده اى را براى آنها) آورد».
«(فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قَالَ أَلاَ تَأْکُلُونَ); و نزدیک آنها گذارد، (ولى با تعجّب دید دست به سوى غذا نمى برند) گفت: «آیا شما غذا نمى خورید؟!».
در زمان هاى گذشته اگر میهمان ناشناسى بر کسى وارد مى شد و از غذاى صاحبخانه مى خورد، احساس امنیّت کرده، مى گفتند: «او نمک ما را خورده، و نمکدان نمى شکند». امّا اگر غذا نمى خورد، مى گفتند: «حتماً نیّت بدى در ذهنش دارد، که دست به سوى غذا دراز نمى کند». ابراهیم(علیه السلام) به خاطر این که میهمانان از غذا استفاده نکردند، نگران شد. توجّه کنید:
«(فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لاَ تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلاَم عَلِیم); و (چون غذا نخوردند) از آنها احساس وحشت کرد، گفتند: نترس (ما فرستادگان و فرشتگان پروردگار توایم)! و او را بشارت به تولّد پسرى دانا دادند».
فرشتگان دو مأموریّت داشتند: نخست ویران کردن شهر قوم لوط، که با روى آوردن به همجنس بازى به خصوص لواط، و رواج این کار زشت، تمام شهر را به فساد کشیده بودند. و دیگر بشارت فرزندى پاک و صالح به حضرت ابراهیم(علیه السلام). آیه بعد عکس العمل ساره، همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) را به هنگام شنیدن این خبر منعکس مى کند. مى فرماید:
«(فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِى صَرَّة فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ); در این هنگام همسرش جلو آمد در حالى که فریاد مى کشید به صورت خود زد و گفت: (آیا پسرى خواهم آورد با اینکه) پیرزنى نازا هستم؟!».
«(قَالُوا کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ); گفتند: پروردگارت چنین گفته است، و او حکیم و داناست».
حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از دریافت این خبر مسرّت بخش، از مأموریّت اصلى فرشتگان پرسید:
«(قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ); (ابراهیم) گفت: اى فرستادگان (خدا) مأموریت شما چیست؟».
«(قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْم مُّجْرِمِینَ * لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِّنْ طِین * مُّسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ); گفتند: ما به سوى قوم مجرمى فرستاده شده ایم; تا بارانى از «گِل هاى متحجّر» بر آنها بفرستیم; که از ناحیه پروردگارت براى اسراف کاران نشان گذاشته شده است».
حضرت ابراهیم(علیه السلام) که از این خبر محزون و ناراحت شد، تقاضاى عفو و بخشش و اعطاى مهلتى دیگر براى توبه و جبران به قوم لوط کرد. چرا که آن حضرت انسانى بردبار و دلسوز بود. امّا این شفاعت اثرى نداشت و پاسخ فرشتگان طبق آیه 76 سوره هود چنین بود:
«(یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُود); (گفتیم:) اى ابراهیم! از این (درخواست) صرف نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده; و به یقین عذاب بدون بازگشت (الهى) به سراغ آنها مى آید».
عذاب قوم لوط قطعى شد، امّا بر خلاف آنچه که در میان مردم مشهور است، آتش الهى، تَر و خشک (گناه کار و بى گناه) را با هم نمى سوزاند، زیرا خداوند عادل است، و این کار بر خلاف عدالت خداست. به همین علّت مى فرماید:
«(فَأَخْرَجْنَا مَنْ کَانَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْت مِّنَ الْمُسْلِمِینَ); ما مؤمنانى را که در آن (شهرها) بودند (قبل از نزول عذاب) خارج کردیم، ولى جز یک خانواده با ایمان در آنجا نیافتیم».(51)
فرشتگان الهى پس از ابلاغ مأموریّت خویش به حضرت ابراهیم(علیه السلام)و گفتگویى که با وى داشتند، به سمت قوم لوط حرکت کردند، و حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز به مأموریّت خویش، که همان پاشیدن بذر توحید در میان مردم شام بود ادامه داد.
یکى از شاهکارهاى قرآن مجید این است که در لابلاى تاریخ انبیا و پیامبران، انواع درس هاى فضیلت و معرفت و اخلاق و عبرت و در یک کلام گفتنى ها را بیان مى کند. از جمله در آیات مورد بحث به دو موضوع میهمانى و ثروت اشاره شده، که لازم است مطالبى درباره آن مطرح شود.

1. میهمانى

طبق آنچه که از آیات مورد بحث استفاده مى شود، حضرت ابراهیم(علیه السلام) از آمدن میهمانان شاد و خوشحال گشت، و بلافاصله مشغول تهیّه وسایل پذیرایى و بخصوص آماده کردن غذا شد. در حالى که برخى از ما مسلمانان هنگامى که متوجّه مى شویم قرار است میهمانى براى ما بیاید عزا گرفته، و بسیار ناراحت مى شویم. اسلام دین رحمت و عاطفه است، و اهمیّت زیادى به میهمانى مى دهد. در قرآن مجید 5 بار کلمه میهمانى تکرار شده، که نشانگر اهمیّت آن از دیدگاه اسلام است. و در روایات، احادیث فراوانى به چشم مى خورد، که به چهار نمونه آن قناعت مى کنیم:
1. حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَلضَّیْفُ یَأْتِى الْقَوْمَ بِرِزْقِه، فَاِذا ارْتَحَلَ اِرْتَحَلَ بِجَمیعِ ذُنُوبِهِمْ; میهمان که وارد مى شود روزى اش هم مى آید (و چیزى از روزى صاحبخانه کسر نمى شود) و هنگامى که منزل میزبان را ترک مى کند، همه گناهان اهل خانه را مى برد».(52)
2. در روایت دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالیَوْمِ الاْخَرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ; هر کس به توحید و معاد ایمان دارد، باید به میهمان خود احترام بگذارد و او را اکرام کند».(53)
3. در کتاب المناقب آمده است: «رُئِىَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینِ(علیه السلام) حَزیناً، فَقیلَ لَهُ: مِمَّ حُزْنُکَ؟ قالَ: لِسَبْع اَتَتْ لَمْ نُضِفْ اِلَیْنا ضَیْفٌ; روزى حضرت على(علیه السلام) محزون وغمگین بود. از آن حضرت پرسیده شد: چرا ناراحتى؟ فرمود: یک هفته بر من گذشته و میهمانى نداشته ام!».(54)
4. حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) فرمود: «کُلُّ بَیْت لا یَدْخُلُ فیهِ الضَّیْفُ لا یَدْخُلُهُ الْمَلائِکَةُ; هر خانه اى که میهمان داخل آن نشود، فرشتگان در آن تردّد نمى کنند».(55)
آنچه ذکر شد، گوشه اى از روایات اسلامى در مورد اهمیّت میهماندارى بود. اکنون مقایسه اى بین فرهنگ دنیاى غرب و اسلام را انجام بدهیم. در دنیاى غرب که همه چیز بر محور مادّیات دور مى زند و عواطف انسانى مرده، مسأله میهمانى موضوعیّت ندارد. حتّى اگر دو دوست صمیمى به رستورانى بروند و با هم غذا بخورند، هر کس پول سهم خود را مى دهد و هیچ کدام دیگرى را میهمان خود نمى کند! آرى وقتى انسان مادّى شود همه معنویات رنگ مى بازد.
امّا اسلام آنقدر بر میهمانى تأکید مى کند که امیرالمؤمنین على(علیه السلام) بخاطر نیامدن میهمان محزون و غمگین مى شود. با این حال غربى ها ما را متّهم به خشونت و بى عاطفگى مى کنند. شما خواننده گرامى قضاوت کنید که: ما اهل خشونتیم، یا آنها که بویى از عاطفه نبرده اند؟!