فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

3. ظرفیّت هاى متفاوت

چرا نمرود در مقابل حضرت ابراهیم(علیه السلام) ایستادگى کرد، و حتّى پس از آن که حضرت بطور معجزه آسا از آتش نجات یافت تسلیم او نشد؟
در پاسخ این سؤال توجّه به این نکته ضرورى است که ظرفیّت افراد متفاوت است. توضیح این که ظرفیّت بعضى از افراد آن قدر کم است که اگر یک دست لباس نو بپوشند شیوه راه رفتن و نوع نگاه کردن و روش غذا خوردن آنها تغییر مى کند. بعضى دیگر، اگر به مقام کوچکى دست یابند، دوستان و بستگان و آشنایان خویش را به فراموشى سپرده، و خود را گم مى کنند. امّا روح بعضى از انسان ها به قدرى بلند، و سعه صدرشان به قدرى زیاد، و ظرفیّتشان به قدرى وسیع است که اگر تمام عالَم را به آنها بدهند هیچ تغییرى در آنها رخ نمى دهد. حضرت على(علیه السلام)نمونه کامل این دسته از افراد است. لباس آن حضرت در دوران خانه نشینى با لباسش به هنگام خلافت و ریاست بر جهان اسلام تفاوتى نداشت. غذایى که در دوران خلافت مى خورد همان غذایى بود که در دوران عزلت و خانه نشینى استفاده مى کرد. و بر اساس همین ظرفیّت اقیانوس گونه، فرمود: «وَاللّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللّهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ; به خدا سوگند! اگر اقلیم هاى هفتگانه با آنچه در زیر آسمان هاست را به من بدهند تا خداوند را با گرفتن پوست جو از دهان مورچه اى نافرمانى کنم، هرگز چنین نخواهم کرد».(28)
برخى افراد را مشاهده مى کنیم که در اجابت خواسته خود بسیار اصرار مىورزند. توسّل پشت توسّل، نمازهاى پى در پى در مسجد مقدّس جمکران، و زیارت همه روزه حضرت معصومه(علیها السلام)، قرائت انواع و اقسام دعاهاى قضاى حاجت، بجا آوردن انواع ذکرها، امّا خداوند خواسته آنها را اجابت نمى کند; چون مى داند ظرفیّت آنها به همان مقدارى است که اکنون دارند، و اگر بیش از آن نصیبشان شود به نفعشان نخواهد بود و ممکن است خداوند را فراموش کنند.
بنابراین لطف و رحمت خدا شامل حالشان شده و خواسته شان به اجابت نمى رسد. نمونه بارز این گونه افراد «ثعلبه» است. توجّه فرمایید:
«ثعلبة بن حاطب» مرد فقیرى بود، و مرتّب به مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى رفت، اصرار داشت پیامبر(صلى الله علیه وآله)دعا کند; تا خداوند مال فراوانى به او بدهد!
پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: «قَلیلٌ تُؤَدِّی شُکْرَهُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیر لا تُطِیقُهُ; مقدار کمى که بتوانى حقّش را ادا کنى، بهتر از مقدار زیادى است که توانایى اداى حقش را نداشته باشى». آیا بهتر نیست به پیامبر خدا تأسّى جویى، و به زندگى ساده اى قناعت کنى؟ ولى ثعلبه دست بردار نبود، و سرانجام به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: «به خدایى که تو را به حق فرستاده سوگند یاد مى کنم، اگر خداوند ثروتى به من عنایت کند، تمام حقوق آن را خواهم پرداخت».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى او دعا کرد، چیزى نگذشت که (طبق روایتى) پسر عموى ثروتمندش از دنیا رفت، و ثروت سرشارى به او رسید. و طبق روایت دیگرى، گوسفندى خرید، و زاد و ولد کرد، آن چنان که نگهدارى آنها در مدینه ممکن نبود، ناچار به آبادى هاى اطراف مدینه روى آورد، و آن چنان مشغول و سرگرم زندگى مادّى شد، که در جماعت و حتّى نماز جمعه نیز شرکت نمى کرد.
پس از مدّتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور جمع آورى زکات را نزد او فرستاد، تا زکات اموالش را بگیرد.
ولى این مرد کم ظرفیّتِ تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهى خوددارى کرد، نه تنها زکات نپرداخت، که به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم براى جزیه غیر مسلمانان است; ما مسلمان شده ایم که از پرداخت جزیه معاف باشیم! با پرداخت زکات، چه فرقى میان ما و غیر مسلمانان باقى مى ماند؟!
از این سخن استفاده مى شود که او نه مفهوم جزیه را فهمیده بود، و نه درک صحیحى از مفهوم زکات داشت، یا فهمیده بود، امّا دنیاپرستى اجازه بیان حقیقت و عمل به این وظیفه الهى را به او نمى داد.
به هر حال، هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سخن او را شنید، فرمود: «یا وَیْحَ ثَعْلَبَةَ! یا وَیْحَ ثَعْلَبَةَ!; اى واى بر ثعلبه! اى واى بر ثعلبه»!(29)
نمرود هم جزء آن دسته از انسان هاى کم ظرفیّت بود که قدرت و ثروت او را مست کرده، و همه چیز را به فراموشى سپرده بود. بنابراین، براى حفظ آن به هر وسیله اى متوسّل مى شد و در مقابل هر کس که از ناحیه او احساس خطر مى کرد مى ایستاد. در نتیجه، کم ظرفیّتى نمرود عامل اساسى لجاجت ها و مقاومت هاى وى در مقابل ابراهیم پیامبر(علیه السلام) بود، و در نهایت به بى آبرویى و نابودى او منتهى شد.

4. حقیقت مرگ و زندگى

به مناسبت استدلالى که حضرت ابراهیم(علیه السلام) به مرگ و زندگى داشت، اشاره اى کوتاه به این مسأله مهم، که بشر على رغم پیشرفت هاى خیره کننده اى که در علم و دانش داشته و نتوانسته آن را حل کند، لازم به نظر مى رسد. توجّه فرمایید:
دانشمندان مى توانند در لابراتوارها و آزمایشگاه هاى خود تخم مرغى همانند تخم مرغ طبیعى بسازند که در ظاهر تمام صفات و ویژگى هاى تخم مرغ طبیعى را داشته باشد و به راحتى از تخم مرغ طبیعى قابل تمیز نباشد. ولى تخم مرغ طبیعى اگر چند روز زیر مرغ قرار گیرد جوجه مى شود، امّا اگر صد سال تخم مرغ مصنوعى زیر مرغ قرار گیرد جوجه نخواهد شد; زیرا یک تخم زنده نیست و حیات ندارد.
دانشمندان مى توانند گندمى همانند گندم طبیعى بسازند، امّا گندم طبیعى در شرایط مناسب سبز شده و رشد مى کند، ولى اگر گندم مصنوعى سالیان درازى در مناسب ترین شرایط قرار گیرد سبز نخواهد شد; زیرا گندم مصنوعى یک موجود زنده نیست و حیات ندارد. بنابراین، بشر نمى تواند حیات آفرین باشد، و به موجود غیر زنده زندگى ببخشد.
سؤال: شبیه سازى، که دانشمندان عصر و زمان ما به آن دست یافته اند، به نوعى اعطاى زندگى و حیات آفرینى است; زیرا قطعه کوچکى از بدن یک انسان را گرفته، و آن را در رحم یک زن کاشته، و شرایط رشد و نموّ را برایش فراهم کرده، و در نهایت تبدیل به یک انسان زنده همانند همه انسان ها مى شود. آیا این کار، ایجاد حیات و اعطاى زندگى نیست؟
جواب: دانشمندان، خود معترفند که این کار شبیه قلمه زنى در جهان گیاهان و درختان است; یعنى همان گونه که یک باغبان زبردست شاخه زنده اى را از درختى گرفته، و در جاى دیگر کاشته و شرایط رشد و نموّ آن را فراهم مى کند، تا تبدیل به یک درخت تنومند و پرمیوه شود، دانشمندان نیز قطعه کوچکى از بدن یک انسان زنده را گرفته و در فضاى رحم یک زن کاشته و شرایط رشد و نموّ آن را فراهم مى کنند، تا تبدیل به یک انسان کامل شود. بله اگر قطعه اوّلیّه اى که از بدن انسان گرفته مى شود فاقد زندگى بود، و یا باغبان از درخت خشک قطع شده اى شاخه اى را مى گرفت و قلمه مى زد و تبدیل به درخت مى شد، در آن صورت به موجود غیر زنده حیات بخشیده بودند. پس شبیه سازى نیز حیات آفرینى نیست، و حیات و زندگى تنها و تنها به دست خداست.

حیات و زندگى معجزه قرآن کریم

همان گونه که در مباحث قبل گذشت، حضرت ابراهیم(علیه السلام) هزاران سال قبل روى حیات و مرگ انگشت نهاد، و براى ابطال ادّعاى خدایى نمرود به آن استدلال کرد. و این از معجزات علمى قرآن مجید است که پس از این زمان طولانى بشر قادر بر ایجاد حیات و زندگى در هیچ موجودى نشده است. جالب این که خداوند متعال در آیه شریفه 73 سوره حج، بشر را در این زمینه به مبارزه طلبیده و مى فرماید:
«(یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ); اى مردم! مَثَلى زده شد، به آن گوش فرا دهید: کسانى را که غیر از خدا مى خوانید (و پرستش مى کنید)، هرگز نمى توانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این کار دست به دست هم دهند».
پس از گذشتن بیش از 1400 سال از طرح این مسأله، هنوز بشر موفّق به خلقت و آفرینش یک موجود زنده نشده و نخواهد شد، هر چند تمام مخترعان و مکتشفان عالم و همه دانشگاه ها و محافل علمى و آزمایشگاه ها دست به دست هم دهند.
سؤال: ممکن است گفته شود اکنون دانشمندان رباط هایى مى سازند که همانند انسان سخن مى گوید، و مانند او حرکت مى کند، و حتّى مثل آدمى ورزش مى نماید. بنابراین، آنها مى توانند رباطى همانند مگس ساخته، و کامپیوتر بسیار کوچکى در قسمت سر او جاسازى کرده، تا همانند مگس طبیعى پرواز و فعالیّت نماید. پس بشر عصر ما قادر بر آفرینش مگس مى باشد!
جواب: حداقل سه تفاوت اساسى بین مگس طبیعى و رباط مذکور وجود دارد:
1. مگس غذا مى خورد و این غذا به تمام سلول هاى بدنش مى رسد. آیا رباط مى تواند غذا بخورد و ذرّات غذا را به تمام سلّول هاى بدنش منتقل کند؟
2. مگس رشد و نمو کرده، و جثّه اش بزرگ مى شود، ولى رباط رشد و نموّ ندارد. در یکى از دایرة المعارف ها خواندم که درخت عظیمى در بعضى از کشورها وجود دارد که اگر چوبش را ببرند مى توان با آن تمام خانه هاى یک دهکده را ساخت. و قطر آن حدود ده متر است. این درخت در ابتدا دانه اى بیش نبود، امّا بر اثر رشد و نمو این قدر بزرگ شده است! آیا رباط مذکور رشدى خواهد داشت؟
3. مگس تولید مثل کرده، و ده ها مگس همانند خود به دنیا مى آورد، امّا رباط مگس، بلکه بزرگترین صنایع ساخته شده توسّط بشر (نظیر هواپیماها و کشتى هاى غول پیکر) قادر بر این کار نمى باشند; زیرا موجود زنده نیستند. بنابراین، در عصر و زمان ما هم بشر از آفرینش حتّى یک مگس عاجز است.