1. سنّ حضرت ابراهیم(علیه السلام)
در مورد سنّ حضرت ابراهیم(علیه السلام) به هنگام گفتگویش با نمرود مطلبى در آیه شریفه نیامده است، امّا طبق آنچه که در برخى از کتب تاریخى آمده، از عمر آن حضرت 16 سال بیشتر نگذشته بود.(26)
آرى! فریادگر توحید در آن زمان، هر چند در آغاز جوانى بود، امّا با دنیایى از علم و دانش و شجاعت و منطق به گفتگو با نمرود پرداخت و پیروز شد.
2. قبل از پرتاب در آتش، یا پس از آن؟
طبق آنچه که از تاریخ استفاده مى شود، گفتگوى ابراهیم بت شکن(علیه السلام) با نمرود، پس از ماجراى پرتاب کردن آن حضرت در آتش و نجات وى از آن بود، و قراین و شواهد هم این مطلب را تأیید مى کند.(27) زیرا اگر قبل از آن واقعه بود و نمرود مغلوب مى شد، هرگز ابراهیم(علیه السلام) را تحمّل نکرده، و دستور قتلش را صادر مى کرد; امّا پس از آن واقعه، بسیارى از مردم به حقّانیّت ابراهیم(علیه السلام) پى برده بوده، و آن حضرت را از صمیم قلب دوست مى داشتند، بنابراین تصمیم گیرى در مورد او راحت نبود. و علّت این که ما قبل از بحث پیرامون بت شکنى حضرت ابراهیم(علیه السلام) و جریان به آتش انداختن آن حضرت، به این بحث پرداختیم این است که ابتدا مبارزات کلامى و گفتگوهاى علمى آن حضرت را به طور کامل بررسى کنیم، سپس به مبارزات عملى ایشان بپردازیم.
3. ظرفیّت هاى متفاوت
چرا نمرود در مقابل حضرت ابراهیم(علیه السلام) ایستادگى کرد، و حتّى پس از آن که حضرت بطور معجزه آسا از آتش نجات یافت تسلیم او نشد؟
در پاسخ این سؤال توجّه به این نکته ضرورى است که ظرفیّت افراد متفاوت است. توضیح این که ظرفیّت بعضى از افراد آن قدر کم است که اگر یک دست لباس نو بپوشند شیوه راه رفتن و نوع نگاه کردن و روش غذا خوردن آنها تغییر مى کند. بعضى دیگر، اگر به مقام کوچکى دست یابند، دوستان و بستگان و آشنایان خویش را به فراموشى سپرده، و خود را گم مى کنند. امّا روح بعضى از انسان ها به قدرى بلند، و سعه صدرشان به قدرى زیاد، و ظرفیّتشان به قدرى وسیع است که اگر تمام عالَم را به آنها بدهند هیچ تغییرى در آنها رخ نمى دهد. حضرت على(علیه السلام)نمونه کامل این دسته از افراد است. لباس آن حضرت در دوران خانه نشینى با لباسش به هنگام خلافت و ریاست بر جهان اسلام تفاوتى نداشت. غذایى که در دوران خلافت مى خورد همان غذایى بود که در دوران عزلت و خانه نشینى استفاده مى کرد. و بر اساس همین ظرفیّت اقیانوس گونه، فرمود: «وَاللّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللّهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ; به خدا سوگند! اگر اقلیم هاى هفتگانه با آنچه در زیر آسمان هاست را به من بدهند تا خداوند را با گرفتن پوست جو از دهان مورچه اى نافرمانى کنم، هرگز چنین نخواهم کرد».(28)
برخى افراد را مشاهده مى کنیم که در اجابت خواسته خود بسیار اصرار مىورزند. توسّل پشت توسّل، نمازهاى پى در پى در مسجد مقدّس جمکران، و زیارت همه روزه حضرت معصومه(علیها السلام)، قرائت انواع و اقسام دعاهاى قضاى حاجت، بجا آوردن انواع ذکرها، امّا خداوند خواسته آنها را اجابت نمى کند; چون مى داند ظرفیّت آنها به همان مقدارى است که اکنون دارند، و اگر بیش از آن نصیبشان شود به نفعشان نخواهد بود و ممکن است خداوند را فراموش کنند.
بنابراین لطف و رحمت خدا شامل حالشان شده و خواسته شان به اجابت نمى رسد. نمونه بارز این گونه افراد «ثعلبه» است. توجّه فرمایید:
«ثعلبة بن حاطب» مرد فقیرى بود، و مرتّب به مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى رفت، اصرار داشت پیامبر(صلى الله علیه وآله)دعا کند; تا خداوند مال فراوانى به او بدهد!
پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: «قَلیلٌ تُؤَدِّی شُکْرَهُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیر لا تُطِیقُهُ; مقدار کمى که بتوانى حقّش را ادا کنى، بهتر از مقدار زیادى است که توانایى اداى حقش را نداشته باشى». آیا بهتر نیست به پیامبر خدا تأسّى جویى، و به زندگى ساده اى قناعت کنى؟ ولى ثعلبه دست بردار نبود، و سرانجام به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: «به خدایى که تو را به حق فرستاده سوگند یاد مى کنم، اگر خداوند ثروتى به من عنایت کند، تمام حقوق آن را خواهم پرداخت».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى او دعا کرد، چیزى نگذشت که (طبق روایتى) پسر عموى ثروتمندش از دنیا رفت، و ثروت سرشارى به او رسید. و طبق روایت دیگرى، گوسفندى خرید، و زاد و ولد کرد، آن چنان که نگهدارى آنها در مدینه ممکن نبود، ناچار به آبادى هاى اطراف مدینه روى آورد، و آن چنان مشغول و سرگرم زندگى مادّى شد، که در جماعت و حتّى نماز جمعه نیز شرکت نمى کرد.
پس از مدّتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور جمع آورى زکات را نزد او فرستاد، تا زکات اموالش را بگیرد.
ولى این مرد کم ظرفیّتِ تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهى خوددارى کرد، نه تنها زکات نپرداخت، که به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم براى جزیه غیر مسلمانان است; ما مسلمان شده ایم که از پرداخت جزیه معاف باشیم! با پرداخت زکات، چه فرقى میان ما و غیر مسلمانان باقى مى ماند؟!
از این سخن استفاده مى شود که او نه مفهوم جزیه را فهمیده بود، و نه درک صحیحى از مفهوم زکات داشت، یا فهمیده بود، امّا دنیاپرستى اجازه بیان حقیقت و عمل به این وظیفه الهى را به او نمى داد.
به هر حال، هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سخن او را شنید، فرمود: «یا وَیْحَ ثَعْلَبَةَ! یا وَیْحَ ثَعْلَبَةَ!; اى واى بر ثعلبه! اى واى بر ثعلبه»!(29)
نمرود هم جزء آن دسته از انسان هاى کم ظرفیّت بود که قدرت و ثروت او را مست کرده، و همه چیز را به فراموشى سپرده بود. بنابراین، براى حفظ آن به هر وسیله اى متوسّل مى شد و در مقابل هر کس که از ناحیه او احساس خطر مى کرد مى ایستاد. در نتیجه، کم ظرفیّتى نمرود عامل اساسى لجاجت ها و مقاومت هاى وى در مقابل ابراهیم پیامبر(علیه السلام) بود، و در نهایت به بى آبرویى و نابودى او منتهى شد.