3. ادیان الهى منادى رحمتند
حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسى، عیسى(علیهم السلام) حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) و دیگر انبیا و جانشینان آنها(علیهم السلام) همگى منادى رحمت بودند. به دو نمونه توجّه فرمایید:
الف) نام دیگر سوره مریم، که آیات مورد بحث ما در آن است، سوره «رحمت» است; چون شانزده بار نام خداوند به عنوان رحمان در این سوره تکرار شده است. در ابتداى این سوره، رحیم به عنوان صفت خداوند آمده و در آیات پایانى، پى در پى از آن ذات مقدّس به عنوان رحمان یاد شده است و این، نشانه اهمیّت رحمت در قرآن مجید و معارف دینى ماست.
در ضمن توجّه دارید که رحمانیّت با رحمیّت تفاوت دارد. رحمانیّت رحمت عام خداست; بدین معنا که خداوند برخى از نعمت هایش را به همه موجودات مى دهد و تفاوتى بین انسان و غیر انسان و مسلمان و غیر مسلمان نمى گذارد. نور آفتاب که بزرگترین نعمت پروردگار است در اختیار همه موجودات قرار گرفته است. اکسیژن، معادن، دریاها، میوه ها، آب ها، همسر و فرزند، سلامتى و مانند
آن، از نعمت هایى است که خداوند به مقتضاى رحمانیّت خویش به کافر و مسلمان، همگى مى دهد. امّا رحیمیّت نعمت خاصّ خداست که در دنیا و آخرت فقط به بندگان با ایمانش مى دهد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) و سایر پیامبران(علیهم السلام)مظهر رحمانیّت خداوند هستند، و براى هدایت همه انسان آمده اند. و براى همین حضرت ابراهیم(علیه السلام) براى هدایت ستاره و ماه و خورشیدپرستان و بت پرستان و نمرودپرستان تا پاى جان مایه مى گذارد.
ب) مشرکان عرب و بت پرستان مکّه، به شکل هاى مختلف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و مسلمانان را تحت فشار و آزار و اذیّت قرار مى دادند، تا شاید دست از توحید و یکتاپرستى بردارند. نمونه بارز این خشونت و درشتى و سنگدلى آنان، در سه سال تبعید مسلمانان به شعب ابى طالب و محاصره اقتصادى فریادگران توحید بود. براى تصوّر سختى سکونت در آنجا همین بس که هم اکنون انسان طاقت ایستادن در زیر آفتاب آنجا را براى قرائت یک فاتحه جهت شادى اموات مدفون در آنجا، به خصوص حضرت خدیجه و ابوطالب(علیهما السلام) ندارد، و به سایه اى پناه مى برد; امّا مسلمانان صدر اسلام براى حفظ عقیده و آیین خود آن دوران بسیار سختى را تحمّل کردند، هر چند منتهى به پرداخت بهاى سنگینى همچون از دست دادن ابوطالب(رحمه الله) شد.
امّا هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مکّه را فتح مى کند، و تمام دشمنان اسلام، از جمله عاملین آزارواذیّتوشکنجه مسلمانان را سر بزیر در مقابل خویش مى بیند، دست در حلقه کعبه کرده، و خطاب به آنها مى فرماید: «ماذا تَقُولُونَ؟ ماذا تَظُنُّونَ؟; نظرتان در مورد برخورد من با خودتان چیست؟ گمان مى کنید که با شما چه خواهم کرد؟» آنها که از رحمت و رأفت اسلامى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مطّلع بودند پاسخ دادند: «نَظُنُّ خَیْراً، وَنَقُولُ خَیْراً اَخٌ کَریمٌ وَابْنُ اَخ کَریم;(22) تو براى ما برادرى کریم و بزرگوار از خانواده اى کریم و بزرگوارى، و از تو جز خیر و خوبى انتظار نداریم».
حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) که گویا تمام شرارت ها و خشونت ها و درشتى ها و کینه و عناد آنها را به فراموشى سپرده بود، فرمان عفو عمومى آن جنایتکاران که در میان آنها عاملان مرگ حضرت ابوطالب و خدیجه(علیهما السلام) و قاتلان شهداى اسلام و رزمندگان مسلمان، مانند حضرت حمزه(علیه السلام)و دیگران بودند را صادر کرد و فرمود: «فاِذْهَبُوا فَانْتُمُ الطُّلَقَاء»(23) آرى! بر خلاف آنچه دشمنان تبلیغ مى کنند ادیان الهى پیام آوران رحمت و رأفت الهى هستند.
4. بدى را با خوبى جواب دهیم
در مقابل برخوردهاى زشت دیگران (مثل اینکه من از سفر مکّه آمدم و برادرم به دیدنم نیامد) امکان سه نوع برخورد وجود دارد:
الف) من هم به دیدنش نروم.
ب) نسبت به این امور بى تفاوت باشم.
ج) دسته گل و هدیه اى تهیّه کنم و به دیدن او بروم.
سفارش اسلام برخورد سوم است و لذا خداوند متعال مى فرماید: «(ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ);(24) بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کسى که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است».
مالک اشتر لباس ساده اى پوشیده بود و از بازار کوفه عبور مى کرد. سبزى فروشى مقدارى سبزى گندیده به سمت مالک پرتاب کرد، فرمانده لشکر امیرالمؤمنین على(علیه السلام) که در میدان جنگ، قهرمانان دشمن، تاب مقابله با وى را نداشتند بى اعتنا به این اهانت به راه خود ادامه داد. همکاران سبزى فروش به او گفتند: «این مرد را شناختى؟ او مالک اشتر فرمانده لشکر حضرت على(علیه السلام) است. ممکن است تو را به خاطر این اهانت مجازات سختى کند، در پى او برو و عذرخواهى کن». سبزى فروش در جستجوى مالک از این کوچه به آن کوچه رفت تا این که در نهایت وى را در مسجد در حال نماز یافت. صبر کرد نماز مالک به پایان رسید، سپس خود را به روى دست و پاى مالک انداخت و از وى عذرخواهى کرد. مالک گفت: «به مسجد نیامدم، مگر براى این که از خدا براى تو طلب بخشش کنم!».(25)
راستى اگر مسلمانان از یک سو به رأفت و رحمت اسلامى روى آورند، و از سوى دیگر بدى ها را با خوبى پاسخ دهند، چقدر از حجم پرونده هاى دادگسترى کاسته مى شود.
فصل پنجم: گفتگو و مبارزه با نمرود
خداوند متعال در آیه 258 سوره بقره، گفتگوى حضرت ابراهیم(علیه السلام) با نمرود ستمگر را به شرح زیر نقل مى کند:
«(أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِى رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّىَ الَّذِى یُحْیِى وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیى وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللهَ یَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى کَفَرَ وَاللهُ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ); آیا ندیدى (و آگاهى ندارى از) کسى ]= نمرود[ که بر اثر (غرور ناشى از) حکومتى که خدا به او داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه و گفتگو کرد؟ و هنگامى که ابراهیم گفت: خداى من آن کسى است که زنده مى کند و مى میراند. او گفت: من نیز زنده مى کنم و مى میرانم. (و دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را داد). ابراهیم گفت: خداوند، خورشید را از افق مشرق مى آورد; (اگر راست مى گویى) تو آن را از مغرب بیاور!» به این صورت، آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، گروه ستمکاران را هدایت نمى کند».