دلیل سوم: بت پرستى کار شیطانى است
حضرت ابراهیم(علیه السلام) سومین دلیلش را چنین مطرح مى کند:
«(یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَانِ عَصِیّاً); اى پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، نافرمان بود».
عموجان! بت پرستى کارشیطان است وعقل مى گوید دنباله روشیطان که از فرمان خداوند تمرّد و سرپیچى کرده، نباش چرا که به سرنوشت او گرفتار خواهى شد.
سؤال: مگر مردم براى شیطان نماز مى خوانند یا در مقابل او سجده مى کنند که حضرت ابراهیم(علیه السلام) مى فرماید: «شیطان را پرستش نکنید».
جواب: طبق برخى از روایات،(21) عبادت به معناى اطاعت است. بنابراین «لا تعبد الشیطان» یعنى از «شیطان پیروى و اطاعت مکنید».
دلیل چهارم: وجوب دفع ضرر محتمل
آخرین دلیل حضرت ابراهیم(علیه السلام) به شرح زیر است:
«(یَا أَبَتِ إِنِّى أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً); اى پدر! من از این مى ترسم که از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشى!».
دفع ضرر احتمالى، طبق حکم عقل واجب است; در نتیجه اگر قصد سفر داشته باشیم و شخص غیر موثّقى بگوید: «وضعیّت راه ها رضایت بخش نیست، و احتمال حمله شبانه سارقان و راهزنان وجود دارد»، به حکم عقل، که دفع ضرر احتمالى را واجب مى داند، از سفر صرف نظر مى کنیم. 124 هزار پیامبر از سوى خدا آمده و همه مى گویند بت پرستى بد است و انتهاى آن جهنّم، آیا به حکم عقل و براى دفع ضرر احتمالى، نباید از آن اجتناب کنیم؟!
حضرت ابراهیم(علیه السلام) به منظور دور کردن عمویش از بت پرستى، به همین دلیل استدلال کرد.
لجاجت آزر
پس از آن که استدلال هاى متین و منطقى حضرت ابراهیم(علیه السلام) به پایان رسید، و خطّ بطلانى بر بت پرستى کشیده شد، و آزر پاسخ منطقى براى گفتن نداشت، به لجاجت و خیره سرى پرداخت. آزر در پاسخ برادرزاده اش گفت: «(قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِى یَا إِبْراهِیمُ لَئِنْ لَّمْ تَنتَهِ لاََرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِى مَلِیّاً); گفت: اى ابراهیم! آیا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از این کار) دست برندارى، تو را سنگسار مى کنم. و براى مدّتى طولانى از من دور شو!».
آزر برخورد بسیار زشتى با ابراهیم(علیه السلام) کرد. زیرا او را به بدترین نوع اعدام یعنى سنگسار تهدید کرد، سپس او را از خانه اش اخراج نمود.
انسان هاى بى منطق همیشه همین طور بوده اند; پاسخ استدلال هاى متین و منطقى را با تهدید و ارعاب مى دهند. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) همواره مشرکان مکّه را با بیان شیرین و دلایل روشن به اسلام فرا مى خواند، و آنها هم مرتّب حضرت را تهدید و آزار و اذیّت مى کردند، به گونه اى که یکى از کارهاى همیشگى حضرت خدیجه پس از بازگشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به منزل، بستن زخم هاى ناشى از پرتاب سنگ و چوب توسّط مشرکان بود.
حضرت ابراهیم(علیه السلام) با این تهدید آرامش خود را از دست نداد. بلکه با تسلّط بر اعصاب و حفظ آرامش، خطاب به عموى لجوج و بى منطق خود فرمود:
«(سَلاَمٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّى إِنَّهُ کَانَ بِى حَفِیّاً * وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَأَدْعُواْ رَبِّى عَسَى أَلاَّ أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّى شَقِیّاً); سلام بر تو! من به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى طلبم; چرا که او همواره نسبت به من مهربان بوده است. و از شما، و آنچه غیر خدا مى خوانید، کناره گیرى مى کنم; و پروردگارم را مى خوانم; و امیدوارم در خواندن پروردگارم محروم و بى پاسخ نمانم!».
معناى آیه شریفه این است که آزر با این سخنان گستاخانه و به دور از عقل و منطق، مرتکب خطاى بزرگى شد. و در نتیجه حضرت ابراهیم(علیه السلام) به وى وعده استغفار داد.
ابراهیم(علیه السلام) در مقابل بدى عمویش مقابله به مثل نمى کند، بلکه بدى را با خوبى پاسخ مى دهد; امّا در عین حال ذرّه اى از عقیده خویش عقب نشینى نمى کند، و لذا به عمویش مى فرماید: «طبق خواسته تو از شما کناره گیرى کرده، و دور مى شوم، و تنها پروردگارم را مى خوانم و امید به اجابت خواسته هایم دارم».