تقلید ممدوح و مذموم!
وجود یک عالم در جامعه نعمت است، زیرا آنها که نمى دانند از علم او استفاده مى کنند. شخص آگاه به خیابان هاى شهر سر چهار راهى ایستاده است، من به آنجا مى رسم، راه صحیح که مرا به مقصد برساند را نمى دانم، اگر از آن شخص آگاه نپرسم گمراه مى شوم. عقل حکم مى کند که از علم و آگاهى وى استفاده کنم، و با سؤال از او زودتر و راحت تر به مقصد برسم. این همان چیزى است که به آن تقلید و پیروى ناآگاه از آگاه گفته مى شود.
متأسّفانه برخى از دشمنان و مغرضان با برداشت ناصحیح از تقلید، از آن سوء استفاده مى کنند. چون تقلید در فارسى امروز یک بار منفى دارد، و گاه به پیروى چشم و گوش بسته تفسیر مى شود. در حالى که تقلید مطرح در فقه اسلامى و معارف دینى بدین معنا نیست، بلکه پیروى شخص ناآگاه و بى اطّلاع از انسان عالم نسبت به آن موضوع است. و این نوع تقلید در زندگى همه انسان ها، حتّى کسانى که تقلید را به سخریّه گرفته اند وجود دارد. اگر انسان کسالتى پیدا کند و بیمار شود، به نزد طبیب مى رود تا او را درمان کند و در حقیقت در معالجه خود ازاوکه متخصّص دراین فن است تقلید مى کند.اگر شخصى قصدساختن ساختمانى داشته باشد از مهندس و معمار ساختمان کمک مى گیرد تا بنایش را بسازد، و در واقع از او که متخصّص این فن است تقلید و پیروى مى نماید. اگر شما قصد خرید جنسى را داشته باشید به سراغ فرد آگاه به خصوصیّات و قیمت آن جنس رفته، و با او مشورت کرده، و مطابق نظر وى عمل مى کنید. چنان چه شخصى خداى ناکرده با کسى اختلاف و دعوایى داشته باشد، براى حضور قوى در دادگاه واحقاق حق خود، به وکیل زبردست و آگاهى مراجعه کرده و مطابق دستورالعمل وى عمل مى نماید و در واقع از او تقلید مى کند. بنابراین، تقلید به معناى پیروى از فرد متخصّص و آگاه به موضوع مورد نیاز، هیچ اشکالى ندارد و همه انسان ها در کارهاى روزانه خود مطابق آن عمل مى کنند. حتّى خود مراجع تقلید ـ کثّر الله امثالهم ـ در مسائلى که تخصّص ندارند به متخصّص مراجعه مى کنند، همان گونه که متخصّصین علوم دیگر، که در تخصّص خود سرآمدند، در مسائلى که تخصّص ندارند به متخصّص آن علم رجوع مى کنند. اگر بهترین متخصّص مغز و اعصاب دچار ناراحتى چشم شود و نیاز به عینک داشته باشد، به متخصّص چشم مراجعه کرده و از او پیروى مى کند. نتیجه این که: تقلید به معناى پیروى کورکورانه جاهل از جاهل امرى ناپسند و زشت و خلاف حکم عقل است. امّا تقلید به معناى رجوع غیر متخصّص به متخصّص و پیروى جاهل از عالم نه تنها کار ناپسندى نیست، بلکه مطابق حکم عقل و سیره و روش تمام عقلاى جهان است.
برخى مى گویند: «ما نمى خواهیم تقلید نماییم، بلکه دوست داریم خودمان به صورت مستقیم و بدون واسطه از قرآن و روایات برداشت نموده، و مطابق احکام آن عمل کنیم». آیا این کار اشکالى دارد؟
در پاسخ مى گوییم: اگر توانایى فرا گرفتن علوم مقدّماتى استنباط احکام دینى، که حدود 14 علم است، را دارید، و به خوبى آنها را فرا گرفته اید، هیچ اشکالى ندارد که طبق استنباط خودتان عمل کنید، بلکه تقلید بر شما حرام است. امّا تا
زمانى که به این مرحله نرسیده اید، نمى توانید مطابق برداشت هاى خود عمل نمایید. همان گونه که کسى که اصلاً دانشکده پزشکى را ندیده، نمى تواند تیغ جرّاحى را بردارد و قلب خود را عمل کند. ما بخیل نیستیم که همه مردم علوم اسلامى را فرا گیرند، و راه سخت اجتهاد را طى کنند، و هر کس مرجع تقلید خود شود; امّا تا رسیدن به آن مرحله چاره اى نیست جز این که افراد ناآگاه نسبت به مسائل دینى، به متخصّصان دین رجوع کنند.
خلاصه این که: حضرت ابراهیم(علیه السلام) در دومین گام، عمویش آزر را متوجّه لزوم رجوع جاهل به عالم کرد.
دلیل سوم: بت پرستى کار شیطانى است
حضرت ابراهیم(علیه السلام) سومین دلیلش را چنین مطرح مى کند:
«(یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَانِ عَصِیّاً); اى پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، نافرمان بود».
عموجان! بت پرستى کارشیطان است وعقل مى گوید دنباله روشیطان که از فرمان خداوند تمرّد و سرپیچى کرده، نباش چرا که به سرنوشت او گرفتار خواهى شد.
سؤال: مگر مردم براى شیطان نماز مى خوانند یا در مقابل او سجده مى کنند که حضرت ابراهیم(علیه السلام) مى فرماید: «شیطان را پرستش نکنید».
جواب: طبق برخى از روایات،(21) عبادت به معناى اطاعت است. بنابراین «لا تعبد الشیطان» یعنى از «شیطان پیروى و اطاعت مکنید».
دلیل چهارم: وجوب دفع ضرر محتمل
آخرین دلیل حضرت ابراهیم(علیه السلام) به شرح زیر است:
«(یَا أَبَتِ إِنِّى أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً); اى پدر! من از این مى ترسم که از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشى!».
دفع ضرر احتمالى، طبق حکم عقل واجب است; در نتیجه اگر قصد سفر داشته باشیم و شخص غیر موثّقى بگوید: «وضعیّت راه ها رضایت بخش نیست، و احتمال حمله شبانه سارقان و راهزنان وجود دارد»، به حکم عقل، که دفع ضرر احتمالى را واجب مى داند، از سفر صرف نظر مى کنیم. 124 هزار پیامبر از سوى خدا آمده و همه مى گویند بت پرستى بد است و انتهاى آن جهنّم، آیا به حکم عقل و براى دفع ضرر احتمالى، نباید از آن اجتناب کنیم؟!
حضرت ابراهیم(علیه السلام) به منظور دور کردن عمویش از بت پرستى، به همین دلیل استدلال کرد.