سرچشمه خرافات
سرچشمه خرافات سه چیز است
1. نادانى و جهالت; اگر کسانى که در دام مروّجان خرافه مى افتند از نظر اعتقادى به جایى برسند که همه چیز را به دست خدا بدانند و براى حلّ مشکلات، به او و کسانى که او معرّفى کرده متوسّل شوند، نه افراد خرافه پرست; هرگز در دام مروّجان خرافه گرفتار نخواهند شد. دخترانى که بر اثر سخت گیرى هاى بى مورد در انتخاب همسر آینده، مبلغ مهریّه، مقدار جهیزیّه، چگونگى مجلس عروسى، قیمت سرویس طلا، و مانند آن خواستگاران متعدّدى را رد کرده اند، و اکنون خواستگارى ندارند، اگر خوب بیندیشند که هیچ چیز جز افکار و تصمیمات خودشان بخت آنها را نبسته، نیازى به مراجعه به مروّجان خرافه نخواهند داشت. بنابراین، نادانى و جهالت برخى مردم یکى از سرچشمه هاى خرافات است.
2. فرصت طلبى افراد سودجو; آنها وقتى مشاهده مى کنند که عدّه اى از مردم با مشکلات متعدّدى مواجه هستند، و کسى براى حلّ منطقى مشکل آنها اقدام نمى کند، از این خلأ سوء استفاده کرده، و با ارائه خرافات به عنوان درمان و حلاّل مشکلات مردم، آنها را سرکیسه کرده، و جیب آنها را خالى نموده، و مشکلى بر مشکلات آنها مى افزایند.
3. ترویج خرافه توسّط بیگانگان; سرچشمه دیگر خرافات بیگانگان هستند. آنان براى جلوگیرى از گسترش روزافزون اسلام در سراسر جهان، به هر وسیله اى پناه مى برند; که یکى از این روش ها ترویج خرافه پرستى در میان مسلمانان مى باشد. تا بدین وسیله اسلام را یک دین خرافى جلوه داده و مانع گرایش افراد تحصیل کرده و فرهیخته به اسلام شوند.
آنها حتّى در چگونگى عزادارى ها دخالت کرده، و مسأله قمه زنى را ترویج نموده، و به گسترش آن کمک مى کنند تا شیعیان را در نظر بیگانگان، مردمى بى عاطفه و خرافه پرست جلوه دهند و مانع گرویدن مردم مختلف دنیا به اسلام و به خصوص مذهب شیعه شوند.
به تازگى فیلمى در یکى از کشورهاى غربى به نام «فتنه» بر علیه اسلام ساخته، و در کشورهاى مختلف به نمایش گذاشته شد. این فیلم داراى سه بخش بود:
1. کارهاى القاعده; بمب گذارى در بیمارستان ها و مهدکودک ها و خیابان ها و کشتن زن و مرد و کودک و بزرگ و سالم و بیمار، و ایجاد رعب و وحشت، توسّط طالبان به نمایش گذاشته شده تا بیننده، چهره اى خشن از اسلام در ذهن خود ترسیم کند.
2. کارهاى احمقانه طالبان در افغانستان; آنها انسان ها را به راحتى مى کشند، و مانند گوسفندان در کنار جوى آب سر از بدنشان جدا مى کنند. غافل از این که «القاعده» از اسلام بیگانه است و «طالبان» اقلیّت خشکه مقدس و نادانى هستند که محصول دشمنان اسلامند.
3. قمه زنى شیعیان; در این فیلم مادرى را مشاهده مى کنید که با قمه بر سر نوزاد خود مى زند و خون تمام سر و صورت نوزاد را فرا مى گیرد; افراد دیگر از بزرگ و کوچک در حالى که لباسى سفید پوشیده اند تا آثار خون کاملاً نمایان باشد، مشغول قمه زنى هستند. بى شک دست دشمنان اسلام در تهیّه چنین صحنه هاى وحشتناکى در کار است. شخص موثّقى نقل مى کرد که در یکى از سال ها در ایّام عاشورا از طرف یکى از سفارتخانه هاى خارجى، قمه هاى نو فراوانى در میان عزاداران تقسیم شد تا قمه بزنند! آیا سفارتخانه هاى خارجى براى رضاى خدا و عشق به امام حسین(علیه السلام)این کار را کردند؟ یا قصد داشتند فیلمى از این صحنه ها تهیّه کرده و به وسیله آن بر علیه اسلام و مسلمین تبلیغ نموده، و ما را انسان هایى وحشى جلوه دهند؟ بى شک عزادارى سرور و سالار شهیدان از بهترین اعمال جهت نزدیکى به سیدالشهدا و رمز بقاى مذهب تشیّع، و کیمیاى ارزشمند، و وسیله اى براى حلّ مشکلات مهم است; امّا نباید با این خرافات مخلوط گردد.
راستى مسلمانانى که ابزار و روش هاى مؤثّرى براى حلّ مشکلات نظیر نماز شب، دعاى توسّل، زیارت آل یاسین، نماز امام زمان(علیه السلام) و مانند آن دارند، چرا به سراغ خرافه ها مى روند؟!
* * *
فصل چهارم: گفتگوى ابراهیم(علیه السلام) با عمویش آزر
آزر از سران بت پرستان بابِل، و مشاور نمرود بود. او که در دستگاه حکومت نفوذ زیادى داشت، داراى یک کارگاه بت تراشى بود که از سنگ ها و چوب هاى مخصوص، بت هاى زیبایى مى تراشید و آنها را به بت پرستان مى فروخت. قسمت زیادى از بت هاى مورد نیاز بت پرستان بابل در کارگاه آزر تولید مى شد. هنگامى که برادرزاده آزر، حضرت ابراهیم(علیه السلام)، مبارزه خود را با بت پرستان شروع کرد آزر بسیار ناراحت شد; چون منافع مادّى و شغل و حرفه اش به خطر افتاد. بدین جهت، گفتگوى مهمّى بین حضرت و عمویش صورت گرفت، که خداوند متعال آن را در آیات 41 تا 48 سوره مریم، مطرح کرده است. در این آیات هشتگانه، نکات مهمّى براى مردم عصر امروز و زمان ما، به خصوص جوانان وجود دارد که در خور دقّت و تأمل است. توجّه فرمایید:
«(وَاذْکُرْ فِى الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً); در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او پیامبرى بسیار راستگو بود».
جالب توجّه این که در این آیه شریفه، اوّل وصف «صدّیق» به معناى بسیار راستگو براى حضرت ابراهیم(علیه السلام) بیان شده، سپس به پیامبرى آن حضرت اشاره شده است. و این، نشانگر اهمیّت فوق العاده صداقت و راستگویى است. مسأله راستگویى در زندگى بشر آن قدر مهم است که تمام پیامبران نسبت به آن توصیه کرده اند. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
«اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً اِلاَّ بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَاَداءِ الاَْمانَةِ اِلَى الْبَرِّ وَالْفاجِرِ; خداوند متعال تمام پیامبرانش را به راستگویى واداى امانت سفارش کرده است».(20)
راستى اگر مردم به دولت و دولت به مردم، و آحاد مردم به یکدیگر دروغ بگویند، آیا شیرازه زندگى اجتماعى دوام و بقایى خواهد داشت؟
اگر شوهر به همسرش، و زن به شوهرش، و فرزندان به پدر و مادر دروغ بگویند و دست از راستى و صداقت بکشند، آیا اثرى از صفا و صمیمیّت باقى خواهد ماند؟ تأثیر صداقت در ایمان به قدرى زیاد است که استحکام ایمان بدون کنترل زبان امکان پذیر نیست. حضرت على(علیه السلام) طبق آنچه در خطبه 176 نهج البلاغه آمده مى فرماید: «لا یَسْتَقیمُ ایمانُ عَبْد حَتّى یَستَقِیمَ قَلْبُهُ، وَلا یَسْتَقیمُ قَلْبُهُ حَتّى یَسْتَقیمَ لِسانُهُ; ایمان انسان، محکم و صاف نمى شود مگر زمانى که قلبش درست شود، و قلبش درست نمى شود مگر زمانى که زبانش اصلاح گردد». طبق این حدیث نورانى، اصلاح زبان مقدّمه اصلاح قلب، و اصلاح قلب مقدّمه استقامت در ایمان است.
گناهان زبان
همان گونه که در کتاب اخلاق در قرآن نوشته ایم، حدود سى گناه کبیره با زبان صورت مى پذیرد. کسانى که علاقمند به سیر و سلوک و تهذیب نفس هستند، عزیزانى که آرزوى دیدار آقا امام زمان(علیه السلام) آنها را بى قرار کرده است، کسانى که خواهان عاقبت به خیرى هستند و مى خواهند به هنگام سفر به جهان آخرت با ایمان بمیرند، باید زبان خویش را کنترل و اصلاح کنند. سخن اضافه نگویند، غیبت نکنند، به دیگران تهمت نزنند، شایعه سازى نکنند، به پخش شایعات
کمک ننمایند، چیزى را بیشتر یا کمتر از آنچه که هست منعکس نکنند، سخن چینى نکنند، و خلاصه از تمام گناهان زبان اجتناب ورزند. چرا که زبان، آتش بپا مى کند، همان گونه که مى تواند آتش را خاموش کند. زبان ممکن است مقدّمات طلاق و جدایى را فراهم آورد، و کانون خانواده اى را ویران سازد، و مانع جدایى زوجین گردد.
خلاصه این که زبان در سعادت و شقاوت انسان نقش بسیار بزرگى دارد. اگر زبان، عادت بر صداقت و راستگویى کند انسان را سعادتمند مى نماید. بدین جهت، خداوند صفت «صداقت» حضرت ابراهیم(علیه السلام)را قبل از ویژگى نبوّت آن حضرت مطرح کرده است.
«(إِذْ قَالَ لاَِبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ یَسْمَعُ وَلاَ یُبْصِرُ وَلاَ یُغْنِى عَنْکَ شَیْئاً); هنگامى که به پدرش گفت: اى پدر! چرا چیزى را مى پرستى که نه مى شنود، و نه مى بیند، و نه هیچ نیازى را از تو برطرف مى سازد؟!».
حضرت ابراهیم(علیه السلام) براى ابطال آیین بت پرستى و به امید هدایت عموى بت پرستش آزر، چهار دلیل منطقى و دندان شکن ارائه کرد: