فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

4. فلسفه پرستش اجرام آسمانى

علّت این که در گذشته در مقیاس وسیع تر و اکنون به شکل محدودتر، عدّه اى به پرستش برخى از اجرام آسمانى روى آورده اند، این است که در علم نجوم سه نوع عقیده درباره ستارگان وجود دارد:
الف) آنها موجوداتى زنده و عاقل و باهوش و مدیر و مدبّرند، و سرنوشت ما به دست آنهاست. اگر آنها اراده کنند جنگ رخ مى دهد، و با اراده آنها بشر صلح مى کند، خشکسالى و آبسالى بسته به اراده آنهاست. بدین جهت، ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشیدپرستان به عبادت و پرستش آنها روى آوردند، تا سرنوشتشان را خوب رقم بزنند.
این عقیده مستلزم شرک و کفر است، زیرا جز ذات پاک خدا هیچ موجودى به طور مستقل، تأثیرى در عالم هستى نخواهد داشت (لا مؤثر فى الوجود الا الله) اگر خداوند اجازه ندهد نه کارد مى بُرد و نه آتش مى سوزاند و نه هیچ حادثه دیگرى رخ مى دهد.
ب) آنها موجودات زنده و عاقل و باهوش و مدیر و مدبّرى هستند، امّا به تنهایى کارى انجام نمى دهند، بلکه به اذن خداوند فعالیّت مى کنند.
این عقیده مستلزم کفر و شرک نیست، ولى اعتقاد باطلى است و دلیلى بر اثبات آن اقامه نشده است. به خصوص که بشر امروز به بعضى از کرات آسمانى (کره ماه) سفر کرده و هیچ گونه آثار حیات و زندگى در آنجا مشاهده نکرده است.
ج) ستارگان مدیر و مدبّر و با شعور نیستند، و سرنوشت انسان ها به دست آنها نیست، امّا آینده انسان ها را نشان مى دهند. و لذا برخى از منجّمین مى گویند: «اوضاع کواکب و ستارگان نشان مى دهد که در فلان مکان جنگ رخ مى دهد، و در فلان مکان صلح برقرار مى شود. اوضاع کواکب نشان مى دهد که امسال خشکسالى رخ مى دهد، یا آبسالى خواهد بود».
این سخن نیز شرک و کفر نیست، امّا همانند عقیده دوم باطل و بى اساس است، و دلیل و برهانى بر اثبات آن وجود ندارد، بلکه مخالف برخى از آیات قرآن و روایات حضرات معصومین(علیهم السلام) است.
بنابراین، این که گفته مى شود: «هر کس متولّد شود ستاره اى در آسمان دارد و آینده او را مى توان تعیین کرد»، وهم و خیال و توهّمى بیش نیست، چرا که خبر دادن از غیب، مخصوص خدا و اولیاى خاصّ اوست. براى روشن تر شدن این مطلب به دو روایت زیر توجّه کنید:

اوّل: منجّم ملعون است!

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اَلْمُنَجِّمُ مَلْعُونٌ، وَالْکاهِنُ مَلْعُونٌ، وَالساحِرُ مَلْعُونٌ; سه گروه مورد لعن و نفرین پروردگارند: 1. منجّم 2. کاهن (کسى که خبر غیبى مى دهد) 3. ساحر و جادوگر».(17)

سؤال: چرا منجّم ملعون است؟ آیا اسلام با علم ستاره شناسى مخالف است؟ آیا تلسکوپ هاى غول پیکر و فوق العاده دقیق و دانشگاه هاى بزرگ علم نجوم وهزاران دانشجویى که مباحث علم هیئت را پى گیرى مى کنند مورد لعن و نفرین پروردگارند؟
جواب: ستاره شناسى و علم نجوم ملعون نیست، بلکه از این راه مى توان به معرفت الهى رسید، امّا ستاره شناسانى که با بررسى اوضاع ستاره ها پیش بینى هایى کرده، و خبر از آینده مى دهند، مورد لعن پروردگارند، چون خبر دادن از آینده، کار خداوند و آن دسته از اولیاى الهى است که خداوند به آنها اذن داده، و هر کس دیگر چنین ادّعایى کند، دروغ گفته و ملعون است.

دوم: منجّمین را تصدیق نکنید

حضرت على(علیه السلام) عازم جنگ با خوارج نهروان بود. خوارج انسان هاى بى سواد، احمق و کم اطّلاعى بودند که ظاهرى مقدّس داشته و آثار سجده هاى طولانى در چهره آنها آشکار بود. کسانى که حضرت على(علیه السلام) را به خاطر ماجراى حکمیّت (که خود عامل آن بودند) کافر مى دانستند. در حالى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره على(علیه السلام) فرمود: «عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ والْحَقُّ مَعَ عَلِى یَدُورُ حَیْثٌ ما دارَ; على با حق و حق با على است، هر جا که على باشد حق هم همانجاست».(18) خوارج نمى فهمیدند که على(علیه السلام) خود معیار سنجش حق است، و حق بر محور او دور مى زند، و او شاخص حق و باطل است. حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در ابتدا قصد داشت خوارج را نصیحت کند و آنها را از راهى که در پیش گرفتند باز دارد ولى وقتى موعظه هاى حضرت اثرى در قلب و ذهن خوارج نداشت امام على(علیه السلام)تصمیم به جنگ با آنها را گرفتند. هنگامى که امام(علیه السلام) قصد داشتند براى جنگ حرکت کنند یکى از منجّمان خطاب به حضرت عرض کرد: این ساعت به جنگ خوارج مرو، که شکست مى خورى! حضرت پرسید: چرا؟ گفت: اوضاع کواکب و ستارگان بد است، از برخى ستاره ها آتش و حرارت بلند است و بدین علّت اقدام به جنگ در این ساعت نتیجه اى جز شکست در پى نخواهد داشت!»
حضرت خطاب به وى فرمود: «فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهذا فَقَدْ کَذَّبَ الْقرآنَ; هر کس این عقیده و گفتار تو را تصدیق کند، قرآن مجید را تکذیب کرده است»(19); چون قرآن مجید علم غیبت را به طور خاص در اختیار خداوند و کسانى که خداوند به آنها اذن داده مى داند، و این شخص بر خلاف قرآن مدّعى غیب است. حضرت سپس رو به مردم کرد و فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ! ... اَلْمُنَجِّمُ کَالْکاهِنِ، وَالْکاهِنُ کَالسّاحِرِ، وَالسّاحِرُ کَالْکافِرِ، وَالْکافِرُ فِى النّارِ!; اى مردم!... منجّم همچون کاهن است، و کاهن چون ساحر، و جادوگر همانند کافر، و کافر در آتش است»; سپس بدون توجّه به سخن آن منجّم، به سوى خوارج نهروان حرکت کرد، و با آنها جنگید و پیروز شد.