فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

2. مدارا و همراهى، سپس مبارزه و مقابله

از داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) نتیجه مى گیریم که در مقابل افراد لجوج و عنود، ابتدا باید مدارا و همراهى کرد و در ظاهر عقیده و نظر آنها را پذیرفت، سپس به تدریج و گام به گام به نقد افکار آنها پرداخت و اشکالات آن را بیان کرد، تا به بطلان آن پى ببرند. زیرا اگر از اوّل موضع صد در صد متضاد و مخالف با عقیده آنها گرفته شود، حاضر به شنیدن استدلال ها و نکات ضعف عقیده خود نخواهند شد، و این مطلب یکى از اصول مهمّ بحث و مناظره است. به دو نمونه تاریخى در این زمینه توجّه فرمایید:
الف) یکى از اساتید ما در نجف اشرف، که سیّد بزرگوارى بود، چنین نقل مى کند: به هنگام تحصیل در نجف، روزى به منظور تفریح و رفع خستگى به کنار شطّ کوفه رفتم. مشاهده کردم که طلبه اى وسواسى قصد انجام غسل ارتماسى دارد و براى این که یقین به فرو رفتن تمام اعضاى بدنش در آب به هنگام غسل حاصل کند، از دیگران مى خواست که شهادت بر این امر دهند; امّا هر بار که به زیر آب مى رفت و بیرون مى آمد و آنها شهادت بر صحّت غسل مى دادند، قبول نمى کرد. هنگامى که مرا دید گفت: «اگر این آقا سیّد شهادت دهد مى پذیرم»; سپس به زیر آب رفت و شاید بیست سانتى متر در آب فرو رفت، هنگامى که بیرون آمد گفتم: «غسل شما درست نبود، زیرا مقدارى از سرتان بیرون بود!» دوباره به قصد غسل در آب فرو رفت و آب تا نیم متر روى سرش را فرا گرفت پرسید: درست بود؟ گفتم: «مقدارى از موهاى سرتان بیرون بود!» براى بار سوم تا عمق یک مترى آب فرو رفت و بیرون آمد. گفتم: «این بار بدن شما به طور کامل در آب فرو رفت و غسلتان صحیح بود». به این شکل سخن مرا پذیرفت و نجات یافت.
ب) شخص وسواس دیگرى بود که تصوّر مى کرد همواره کوزه اى روى سر او قرار دارد; امّا هیچ کس سخن او را نمى پذیرفت. او را نزد طبیب آگاه و زیرکى بردند. طبیب به او گفت: درست است کوزه اى بالاى سر شماست فردا نزد من بیا تا آن را بردارم! روز بعد، قبل از آن که شخص وسواس مراجعه کند، طبیب به شخصى گفت: «کوزه اى تهیّه کن و به پشت بام برو، هر زمان اشاره کردم آن را به داخل کوچه بینداز»; هنگامى که فرد وسواس آمد، طبیب او را به بالاى پشت بام برد و در نقطه اى نشاند. سپس گفت: من تلاش مى کنم که کوزه روى سرت را بردارم، بعد به آن شخص اشاره کرد که کوزه را به داخل کوچه بیندازد. طبیب به شخص وسواس گفت: کوزه را برداشتم و به داخل کوچه انداختم، مى توانى پایین بروى و قطعات خرد شده کوزه را مشاهده کنى. او با مشاهده قطعات خرد شده کوزه، از این وسواس نجات یافت و از این توهّم خارج شد.
آرى! براى هدایت افراد باید با تدبیر و آگاهى و منطق و محبّت عمل کرد.

3. غروب و افول

سؤال: چرا غروب ستارگان از جمله خورشید و ماه دلیل بر عدم شایستگى آنها براى عبادت است؟ چه ارتباطى میان غروب وافول، وتوحید ویگانگى است؟
پاسخ: اوّل اینکه; غروب دلیل بر محدودیّت غروب کننده است; هنگامى که غروب مى کند، یعنى این سوى افق نیست، و آن طرف افق هست. و اگر محدود شود مخلوق است نه خالق، زیرا خداوند در همه جا هست، در آسمان، در زمین، و در بیرون وجود ما، و در درون ما، و حتّى در قلب ما، او با ماست هر کجا که باشیم. چنین خداى نامحدود و پرقدرتى مرا تربیت مى کند، از او شرم مى کنم. خدایى که به تمام امور من آگاه است، حتّى از افکار مخفى درون مغزم اطّلاع دارد، با خداوندى که روزى چند ساعت هست و سپس غروب مى کند قابل مقایسه نیست.
دوم اینکه; چیزى که غروب مى کند داراى حرکت است، و حرکت یا به سوى نقصان است، یا به سوى کمال. و خداوندى که از هر جهت کامل است نه حرکت به سوى کمال دارد و نه نقصان، پس آنچه حرکت دارد نمى تواند خدا باشد.
سوم اینکه; ماه و خورشید و ستارگان تحت فرمان قوانین عالم (نظیر قانون جاذبه و دافعه، و قانون گریز از مرکز، و سایر قوانین) حرکت مى کنند. و خداوند مافوق قوانین است، نه اسیر قوانین عالم هستى. و آن چه مقهور قوانین عالم هستى است، مخلوق است نه خالق.
نتیجه این که حضرت ابراهیم(علیه السلام) با دست گذاشتن روى نقطه ضعف مشترک ماه پرستان و ستاره پرستان و آفتاب پرستان آنها را مقهور منطق قوى و متین خود ساخت، و به آنها ودیگران ثابت کرد که این اجرام آسمانى شایسته پرستش نیستند.

4. فلسفه پرستش اجرام آسمانى

علّت این که در گذشته در مقیاس وسیع تر و اکنون به شکل محدودتر، عدّه اى به پرستش برخى از اجرام آسمانى روى آورده اند، این است که در علم نجوم سه نوع عقیده درباره ستارگان وجود دارد:
الف) آنها موجوداتى زنده و عاقل و باهوش و مدیر و مدبّرند، و سرنوشت ما به دست آنهاست. اگر آنها اراده کنند جنگ رخ مى دهد، و با اراده آنها بشر صلح مى کند، خشکسالى و آبسالى بسته به اراده آنهاست. بدین جهت، ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشیدپرستان به عبادت و پرستش آنها روى آوردند، تا سرنوشتشان را خوب رقم بزنند.
این عقیده مستلزم شرک و کفر است، زیرا جز ذات پاک خدا هیچ موجودى به طور مستقل، تأثیرى در عالم هستى نخواهد داشت (لا مؤثر فى الوجود الا الله) اگر خداوند اجازه ندهد نه کارد مى بُرد و نه آتش مى سوزاند و نه هیچ حادثه دیگرى رخ مى دهد.
ب) آنها موجودات زنده و عاقل و باهوش و مدیر و مدبّرى هستند، امّا به تنهایى کارى انجام نمى دهند، بلکه به اذن خداوند فعالیّت مى کنند.
این عقیده مستلزم کفر و شرک نیست، ولى اعتقاد باطلى است و دلیلى بر اثبات آن اقامه نشده است. به خصوص که بشر امروز به بعضى از کرات آسمانى (کره ماه) سفر کرده و هیچ گونه آثار حیات و زندگى در آنجا مشاهده نکرده است.
ج) ستارگان مدیر و مدبّر و با شعور نیستند، و سرنوشت انسان ها به دست آنها نیست، امّا آینده انسان ها را نشان مى دهند. و لذا برخى از منجّمین مى گویند: «اوضاع کواکب و ستارگان نشان مى دهد که در فلان مکان جنگ رخ مى دهد، و در فلان مکان صلح برقرار مى شود. اوضاع کواکب نشان مى دهد که امسال خشکسالى رخ مى دهد، یا آبسالى خواهد بود».
این سخن نیز شرک و کفر نیست، امّا همانند عقیده دوم باطل و بى اساس است، و دلیل و برهانى بر اثبات آن وجود ندارد، بلکه مخالف برخى از آیات قرآن و روایات حضرات معصومین(علیهم السلام) است.
بنابراین، این که گفته مى شود: «هر کس متولّد شود ستاره اى در آسمان دارد و آینده او را مى توان تعیین کرد»، وهم و خیال و توهّمى بیش نیست، چرا که خبر دادن از غیب، مخصوص خدا و اولیاى خاصّ اوست. براى روشن تر شدن این مطلب به دو روایت زیر توجّه کنید: