فهرست کتاب


قهرمان توحید(شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم(ع))

آیت الله مکارم شیرازی گردآوری: ابوالقاسم علیان نژادی

ب) شجاعت فوق العاده

ویژگى دیگر آن حضرت شجاعت فوق العاده وى بود.
آن حضرت در سنّ شانزده سالگى که حتّى یک نفر هم با او هم عقیده نبود، در میان انبوه دشمنان و بت پرستان فریاد مى زد: «به خداى یکتا و یگانه قسم که بت هاى شما را خواهم شکست».
مطابق سوگندى که یاد کرد بت ها را شکست، و جان خود را به خطر انداخت، در نتیجه دریایى از آتش را فراهم کردند، وى را در منجنیق قرار دادند تا به سوى آتش سوزان شعلهور پرتاب کنند، امّا اثرى از ترس و وحشت و اضطراب در چهره اش مشاهده نشد.
پیروان فریادگر توحید نیز باید شجاع و نترس باشند، زیرا انسان هاى ترسو به درد هیچ کارى نمى خورند. اگر بیدارگر عصرما، امام خمینى(قدس سره)، شجاع و نترس نبود انقلاب اسلامى ایران بر خلاف انتظار جهانیان پیروز نمى شد. اگر رزمندگان دلیر و مخلص ایران اسلامى شجاع نبودند ما در دفاع مقدّس بر خلاف معادلات سیاسى سیاستمداران، فاتح جنگ نمى شدیم. اگر حزب الله جنوب لبنان در میان بهت و حیرت جهانیان در جنگ 33 روزه بر اسرائیل تا دندانْ مسلّح، پیروز شد، و افسانه شکست ناپذیرى اسرائیل را باطل کرد، به خاطر شجاعت و دلاورى اعضاى حزب الله و توکّل و توجّه آنها بر خداوند بود.
بنابراین، از تنهایى در مسیر خداوند وحشت نکنیم و در مقابل حوادث و دشمنان مختلف شجاع و دلیر باشیم، و تنها بر خداوند تکیه کنیم، و از غیر او واهمه اى نداشته باشیم.
* * *

فصل دوم: دوران جوانى

بابِل، محلّ تولّد و دوران زندگى کودکى و نوجوانى و جوانى حضرت ابراهیم(علیه السلام)، یکى از مناطق عراق بود، که سه گروه بت پرست در آن مى زیستند:
1. کسانى که بت هایى از سنگ و چوب را مى پرستیدند.
2. ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشیدپرستان.
3. کسانى که «نمرود بن کنعان» را پرستش مى کردند.
نمرود نه تنها ادّعاى حکومت و سلطنت داشت، بلکه خود را معبود مردم مى دانست و ادّعاى خدایى داشت. البتّه این مطلب اختصاص به وى نداشت و در مورد پادشاهان دیگر، همچون فرعون که خود را «ربّ اعلى»(12) مى خواند، نیز به چشم مى خورد.
ابراهیم(علیه السلام) از سن 16 سالگى مبارزات خویش را با هر سه گروه آغاز کرد. نمرود با ابراهیم پیامبر، درباره پروردگارش گفتگو کرد، چرا که خداوند به نمرود حکومت داده بود، و او بر اثر کمى ظرفیّت از باده غرور سرمست شده بود
و هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) فرمود: خداى من آن کسى است که زنده مى کند
و مى میراند. نمرود گفت: من نیز زنده مى کنم و مى میرانم، و براى اثبات این کار
و مشتبه ساختن حقیقت بر مردم، دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، سپس فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را صادر کرد. ابراهیم(علیه السلام) فرمود: خداوند خورشید را از افق مشرق مى آورد (و در مغرب غروب مى کند) اگر راست مى گویى که حاکم بر جهان هستى، خورشید را از مغرب بیاور! در اینجا نمرودِ کافر، مات و مبهوت شد(13) و در گفتگوى با حضرت ابراهیم(علیه السلام) شکست خورد.
ابراهیم(علیه السلام) در چنان محیط شرک آلودى بزرگ شد، تا آنجا که حتّى سرپرست وى آزر، که عمویش بود، نیز بت پرست بود، بلکه کارگاه بت تراشى داشت. او وزیر و مشاور نمرودِ مشرک و کافر نیز بود. ابراهیم(علیه السلام) در میان آن همه مشرک و بت پرست، به تنهایى موحّد و خداپرست بود. وى تسلیم محیط فاسد خود نشد و در پشت منطق غلط «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو» سنگر نگرفت; بلکه با کمک گرفتن از نیروى عقل و اندیشه و در پرتو هدایت هاى الهى، کار هر سه گروه بت پرست را باطل و بیهوده دانست، و به عبادت خالق آسمان ها و زمین پرداخت.
روزى عمویش آزر به وى گفت: «این بت زیبا را جهت فروش به بازار ببر!(14)حال تکلیف ابراهیم(علیه السلام) چیست؟ اگر از فرمان عمویش سرپیچى کند مشکلاتى به وجود خواهد آمد; و اگر به فرمان او عمل کند با روح خداپرستى اش سازگار نیست. تصمیم گرفت بت را گرفته و با تبلیغات منفى به مبارزه با بت پرستى بپردازد.
معمولاً بت پرستان در چنین مواقعى بت را با احترام بغل کرده، و با تبلیغات فریبنده و احترام فراوان، آن را به بهترین قیمت مى فروشند. امّا ابراهیمِ بت شکن، ریسمانى به پاى بت بست و سر دیگر ریسمان را به شانه انداخت، و آن را در میان کوچه و خیابان مى چرخاند و همزمان فریاد مى زد: اى مردم! چه کسى بت مى خواهد؟ بتى که نه مى بیند، نه مى شنود، نه مى بوید، نه حس دارد، نه مى فهمد، نه سخن مى گوید و نه کارى از او ساخته است! با این تبلیغات منفى کسى براى خریدن بت اقدام نکرد. ابراهیم(علیه السلام) خسته و تشنه بر لب جوى آب زلالى نشست تا رفع خستگى و تشنگى کند، بت را به زیر آب برد و در انظار بت پرستان به آن گفت: اگر تشنه شده اى آب بخور! پس از رفع خستگى و یأس از یافتن مشترى، به نزد عمویش آزر بازگشت و خطاب به وى گفت: عموجان! این بت خریدار ندارد! آزر تعجّب کرد که چطور هیچ کس حاضر به خریدن آن بت نشده است.
خوانندگان محترم! چگونگى تبلیغات بسیار مؤثّر و کارساز است. اگر شنیده اید که بعضى از کارخانه ها تا 60% بودجه خود را صرف تبلیغات مى کنند و گاه هزینه تبلیغات بیش از هزینه تولید آنهاست، علّت آن آثار شگرف و اعجاب آور تبلیغات است.

آزر که بود؟

سؤال: در هفت الى هشت آیه از قرآن مجید از آزر به عنوان پدر حضرت ابراهیم(علیه السلام) یاد شده است، در حالى که طبق آیات صریح قرآن وى فردى بت پرست و مشرک بود. آیا در واقع آزر پدر حضرت ابراهیم(علیه السلام) بود، یا نسبت دیگرى با آن حضرت داشت؟
پاسخ: اهل سنّت معتقدند که آزر عموى ابراهیم(علیه السلام) نبود، بلکه پدر وى بود. زیرا ممکن است پدر پیامبرى از پیامبران بت پرست و مشرک باشد! امّا علماى شیعه معتقدند که آزر پدر ابراهیم(علیه السلام) نبود، بلکه عموى وى بود. و امکان ندارد پدر و اجداد پیامبرى از پیامبران مشرک و بت پرست بوده باشد. و در مورد آیاتى که از «آزر» به «اب» پدر ابراهیم تعبیر کرده، چنین پاسخ داده اند:
در آیه شریفه 104 سوره توبه آمده است که ابراهیم حاضر نبود براى آزر استغفار کند، فقط یک بار به او وعده استغفار داد، و هنگامى که مشاهده کرد آزر حاضر نیست ایمان بیاورد از وى دست برداشت.
و در آیه شریفه 41 سوره ابراهیم آمده است که آن حضرت در اواخر عمر دست به دعا برداشت و خطاب به خدا عرض کرد:
«(رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَلِوَالِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ); پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا مى شود، بیامرز!».
در حالى که اگر آزر پدر ابراهیم(علیه السلام) بود، نباید در آخر عمر براى او دعا و استغفار کند.
علاوه بر این «والد» در لغت عرب به معناى پدر، و «والده» به معناى مادر، و «اب» گاه به معناى پدر و گاه به معناى عمو مى باشد. بنابراین «آزر» عموى ابراهیم(علیه السلام)، و پدرش «تارخ» بود.
* * *