فصل اوّل: ولادت حضرت ابراهیم(علیه السلام)
در مورد تولّد آن حضرت چیزى در قرآن مجید به چشم نمى خورد، امّا طبق آنچه که در کتاب هاى تاریخى آمده، ستاره شناسان به نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) گفتند: «در آینده پسرى متولّد خواهد شد که تشکیلات سلطنتت را متزلزل، و طومار حکومتت را درهم خواهد پیچید!» نمرود که از شنیدن این پیشگویى متعجّب و وحشت زده شده بود، گفت: «آیا اکنون به دنیا آمده است؟» گفتند: «هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته است»; نمرود گفت: «نخواهم گذاشت زنده به دنیا بیاید، تا تاج و تختم را تهدید کند». سپس تصمیم به قتل تمام نوزادان پسر گرفت!(2) و این تصمیم را به همه مأموران حکومت ابلاغ کرد. هر پسربچّه اى که به دنیا مى آمد توسّط مأموران نمرود کشته مى شد. مادر ابراهیم(علیه السلام)(3) حامله شد، و از آینده جنین در رحمش بیمناک بود. خداوند متعال به وى الهام کرد که فرزندش را پس از تولّد در غارى که نزدیک شهر بود بگذارد،(4) و روزها براى سرکشى و شیر دادن نوزادش، پنهان از چشم مأموران نمرود به آنجا برود و شب ها را در کنار فرزندش بیارامد. ابراهیم(علیه السلام) حدود 15 سال در همان غار به سر برد.(5) هر چه سنّش بیشتر مى شد توجّه بیشترى به جهان خلقت و آسمان پر رمز و راز مى کرد. شب ها از مخفیگاهش خارج مى شد و به آسمان مى نگریست. به ستاره ها فکر مى کرد، و در مورد اسرار و شگفتى هاى آسمان مى اندیشید. قرآن مجید در مورد این بخش از عمر حضرت ابراهیم(علیه السلام)مى فرماید: «(وَکَذَلِکَ نُرِى إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ); و این گونه، ملکوت آسمان ها و زمین (و حاکمیّت مطلق خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم; تا (به آن استدلال کند و) اهل یقین گردد».(6)
هنگامى که حضرت ابراهیم(علیه السلام) مبارزاتش را با نمرود شروع کرد، 16 سال بیشتر نداشت.
قدرت خدا فوق همه قدرتهاست
گاه برخى انسان هاى نادان خیال مى کنند که مى توانند با قدرت خداوند مبارزه کرده، و در پندار واهى خود تاب تحمّل این مبارزه را نیز دارند; امّا کافى است اراده خداوند بر چیزى تعلّق بگیرد، که در این صورت با ابزارى بسیار ساده و گاه اعجاب آور، قدرت نمایى مى کند تا به بشر بفهماند هیچ موجودى توان مبارزه با وى را ندارد.
نمرود با تمام توان و همه مأمورانش هزاران کودک معصوم را کشت تا از تولّد حضرت ابراهیم(علیه السلام) جلوگیرى کند، امّا خداوند با الهام به مادر ابراهیم(علیه السلام)، سالیان درازى او را در غارى در کنار پایتخت نمرود حفظ کرد!
عجیب تر از داستان ابراهیم بت شکن، قصّه حضرت موسى(علیه السلام) است که فرعون براى حفظ تاج و تخت خود دستورى همچون دستور نمرود صادر کرد. مأموران فرعون زنان حامله را زیر نظر داشتند و فرزندان پسر را به قتل مى رساندند!(7) امّا خداوند اراده کرد دشمن فرعون را در دامان وى پرورش دهد. لذا به مادر موسى(علیه السلام) الهام کرد فرزندش را درون جعبه اى نهاده، و در رود نیل رها کند. امواج آب، جعبه را به سمت کاخ فرعون هدایت کرد. مأموران فرعون جعبه را گرفته و نوزاد را نزد فرعون نهادند. با پیشنهاد آسیه، فرعون موسى را به فرزندى پذیرفت، و ندانسته از دشمن خود مراقبت کرد!
نمونه دیگر، داستان حضرت یوسف(علیه السلام) است. برادران حسود یوسف قصد داشتند با انداختن یوسف(علیه السلام) در درون چاه مانع پیشرفت او شده، و وى را نابود کنند; امّا خداوند همین ابزار نابودى را وسیله پیشرفت یوسف قرار داد، و او را به سلطنت مصر رساند. اگر یوسف(علیه السلام) در کنعان (که شبیه روستایى بود) مى ماند، نمى توانست به حکومت مصر برسد. امّا خداوندى که مى خواهد تقوا و پاکى و علم و دانش یوسف را به مردم مصر بنمایاند، از همان حربه برادران حسود استفاده کرد، تا به آنان و دیگر حسودان(8) بفهماند که قدرت خدا فوق تمام قدرتهاست.
نمونه چهارم لشکر فیل سواران ابرهه است، که براى تخریب خانه خدا عازم کعبه شده، و قصد داشتند قبله مسلمانان را تغییر دهند! خداوند براى نابودى آنها از صاعقه هاى پى در پى، یا سیلاب هاى ویرانگر، یا موادّ منفجره اى شبیه بمب اتم و مانند آن استفاده نکرد، بلکه با چیزى به نام «سجّیل» به جنگ آنها رفت. قدرت تخریبى سجّیل (که چیزى بین سنگ و گل بود) به قدرى بود که به هر یک از فیل سواران اصابت مى نمود، او را همچون کاه جویده شده در دهان حیوانات، له مى کرد.(9) آرى این قدرت نمایى پروردگار است که سپاه عظیم قدرتمندى را با وسیله اى بسیار ساده، به سخت ترین وجه ممکن عذاب و مجازات مى کند.
خداوند متعال نه تنها به هنگام مجازات و عذاب افراد قدرت نمایى کرده و با ابزار بسیار ساده آنها را مجازات مى کند و یا با استفاده از ترفند دشمن خواسته خویش را محقّق مى سازد، بلکه در مقام دفاع و تأیید بندگان خاص و اولیاى خویش نیز قدرت نمایى مى کند تا انسان هاى خیره سر و ظالم و نادان بیش از پیش به وى ایمان آورند.
چهل شمشیرزن عرب، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را در محاصره قرار دادند تا با کشتن وى فکر قریش و اشراف مکّه را راحت کنند; امّا حضرت با امدادهاى الهى از حلقه محاصره خارج شده و بر خلاف جهت مدینه به سمت جنوب مکّه حرکت کرده، و در غار ثور پنهان مى شود. خداوند به عنکبوتى مأموریت مى دهد که بر دهانه غار تار بتند، تا دشمن با دیدن تارها مطمئن شود کسى درون غار نیست.(10) اگر چند تار عنکبوت نبود آنها پیامبر را شهید مى کردند و اکنون جهان بشریّت چهره دیگرى داشت، امّا خداوند با این وسیله بسیار ساده و طبیعى، مسیر تاریخ را عوض کرد و جان پیامبرش را حفظ نمود.
مقام رفیع حضرت ابراهیم(علیه السلام)
خداوند متعال در آیه 67 و 68 سوره آل عمران مى فرماید:
«(مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَلاَ نَصْرَانِیّاً وَلَکِنْ کَانَ حَنِیفاً مُّسْلِماً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ * إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِىُّ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاللهُ وَلِىُّ الْمُؤْمِنِینَ); ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى; بلکه موحّدى خالص و مسلمان بود; و هرگز از مشرکان نبود. سزاوارترین مردم به ابراهیم، کسانى هستند که از او پیروى کردند، و این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آورده اند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولىّ و سرپرست مؤمنان است».
در قرآن مجید نزدیک به هفتاد مرتبه نام ابراهیم تکرار شده، و در بیست و پنج سوره درباره قهرمان بت شکن بحث شده است. از آیات 67 و 68 سوره آل عمران، که در بالا آمد، استفاده مى شود که تمامى ادیان و مذاهب به وجود حضرت ابراهیم(علیه السلام) افتخار کرده و مى کنند، بدین جهت هر یک از آنها ابراهیم(علیه السلام) را به خود نسبت داده، و مدّعى بودند که ابراهیم(علیه السلام) از آنهاست. یهودیان مدّعى بودند حضرت ابراهیم از آنهاست! مسیحیان ادّعا مى کردند ابراهیم پیامبر منتسب به آنهاست! و حتّى مشرکان نیز مدّعى بودند حضرت ابراهیم(علیه السلام) از آنِ آنهاست. خداوند متعال با نازل کردن آیات فوق، تمام این ادّعاها را رد کرده و فرمود: «ابراهیم نه یهودى بود، و نه نصرانى; بلکه موحّدى خالص و مسلمان بود; و هرگز از مشرکان نبود». چگونه ابراهیم یهودى و مسیحى بوده، در حالى که قبل از آیین یهود و نصارى زندگى مى کرده، و تاریخش قبل از تولّد حضرت موسى و عیسى(علیهما السلام)است؟ و بر چه اساسى منسوب به بت پرستان است، در حالى که خود بت شکنى بزرگ بوده است؟
این ادّعاهاى نادرست از سوى ادیان و مذاهب بزرگ جهان هر چند غیر واقعى و ناصواب است، امّا نشان از عظمت و بزرگى و مقام بس رفیع ابراهیم مى دهد. خداوند متعال در ادامه مى فرماید: «ولى سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانى هستند که از او پیروى کردند، و این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آورده اند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولىّ و سرپرست مؤمنان است». بنابراین پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که خطّ ابراهیم(علیه السلام) را ادامه داده، و شکستن بت هاى رنگارنگ مأموریّت مهمّ او بوده، سزاوارترین و شایسته ترین مردم نسبت به حضرت ابراهیم است. و همچنین کسانى که به حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) ایمان آورده، و شرک و بت پرستى را رها کرده اند. آرى! کسانى که فقط و فقط به رضاى خدا فکر مى کنند، و اعمال و گفتار و کردار آنها همگى در مسیر رضاى الهى است، و تنها به قرب الهى مى اندیشند، آنها تابعان حضرت ابراهیم(علیه السلام) و سزاوارترین مردم به او هستند. مقام رفیع حضرت ابراهیم(علیه السلام)بدانجا مى رسد که در نزد همه مسلمانان، اعم از شیعه و اهل سنّت، به عنوان «شیخ الانبیا»(11) (بزرگ پیامبران) معروف مى شود.