محورهاى مورد بحث
مسائل مربوط به زندگى حضرت ابراهیم(علیه السلام) فراوان است، که با استفاده از قرآن مجید و روایات اسلامى و تواریخ معتبر، در این کتاب پیرامون چهارده موضوع، در چهارده فصل بحث خواهیم کرد:
1. ولادت حضرت ابراهیم(علیه السلام) و دوران کودکى.
2. دوران جوانى حضرت ابراهیم(علیه السلام) و ایمان قوى به خداوند.
3. گفتگوهاى آن حضرت با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشیدپرستان.
4. گفتگوى آن حضرت با عمویش آزر، درباره بت پرستى.
5. گفتگوهاى آن حضرت با نمرود، سلطان و حاکم آن دوران.
6. داستان بت شکنى آن حضرت و به آتش افکندن وى.
7. هجرت ابراهیم(علیه السلام) از سرزمین بابل به سوى مصر و مکّه.
8. معاد و جهان پس از مرگ.
9. بناى خانه کعبه.
10. ابراهیم(علیه السلام) و ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام).
11. مناسک حج.
12. امامت ابراهیم(علیه السلام).
13. شخصیّت ممتاز ابراهیم(علیه السلام).
14. آخرین برگ زندگى ابراهیم(علیه السلام).
محورهاى چهارده گانه فوق عمده ترین مسائل مربوط به زندگانى این پیامبر بزرگ خداوند است که بحث و بررسى دقیق آن، هم زوایاى مختلف زندگى آن حضرت را روشن ساخته، و ما را با آن آشنا مى کند، و هم درس هاى عبرت و نکات آموزنده فراوان، و مطالب اعتقادى و علمى و اجتماعى و کلامى و مدیریّتى مهمّى را در اختیار ما قرار خواهد داد. با استعانت از خداوند متعال، و به منظور جلب رضاى او و در جوار حرم کریمه اهل بیت حضرت معصومه(علیها السلام)، به بحث درباره موضوعات چهارده گانه، مى پردازیم.
پیشاپیش از خوانندگان محترمى که با انتقادات سازنده خویش به اصلاح و ارائه بهتر این کتاب کمک مى کنند، و نیز همه عزیزانى که به نوعى در آماده کردن این اثر ارزشمند یار و یاورم بوده اند، تقدیر و تشکّر مى کنم و امیدوارم خداوند به ما و شما توفیق پیروى از سیره و گفتار پیامبران بزرگش، به خصوص حضرت ابراهیم(علیه السلام) و بویژه خاتم پیامبران حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) را عنایت فرماید.
آمین یا ربّ العالمین
حوزه علمیه قم ـ ابوالقاسم علیان نژادى
19/2/1388
فصل اوّل: ولادت حضرت ابراهیم(علیه السلام)
در مورد تولّد آن حضرت چیزى در قرآن مجید به چشم نمى خورد، امّا طبق آنچه که در کتاب هاى تاریخى آمده، ستاره شناسان به نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) گفتند: «در آینده پسرى متولّد خواهد شد که تشکیلات سلطنتت را متزلزل، و طومار حکومتت را درهم خواهد پیچید!» نمرود که از شنیدن این پیشگویى متعجّب و وحشت زده شده بود، گفت: «آیا اکنون به دنیا آمده است؟» گفتند: «هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته است»; نمرود گفت: «نخواهم گذاشت زنده به دنیا بیاید، تا تاج و تختم را تهدید کند». سپس تصمیم به قتل تمام نوزادان پسر گرفت!(2) و این تصمیم را به همه مأموران حکومت ابلاغ کرد. هر پسربچّه اى که به دنیا مى آمد توسّط مأموران نمرود کشته مى شد. مادر ابراهیم(علیه السلام)(3) حامله شد، و از آینده جنین در رحمش بیمناک بود. خداوند متعال به وى الهام کرد که فرزندش را پس از تولّد در غارى که نزدیک شهر بود بگذارد،(4) و روزها براى سرکشى و شیر دادن نوزادش، پنهان از چشم مأموران نمرود به آنجا برود و شب ها را در کنار فرزندش بیارامد. ابراهیم(علیه السلام) حدود 15 سال در همان غار به سر برد.(5) هر چه سنّش بیشتر مى شد توجّه بیشترى به جهان خلقت و آسمان پر رمز و راز مى کرد. شب ها از مخفیگاهش خارج مى شد و به آسمان مى نگریست. به ستاره ها فکر مى کرد، و در مورد اسرار و شگفتى هاى آسمان مى اندیشید. قرآن مجید در مورد این بخش از عمر حضرت ابراهیم(علیه السلام)مى فرماید: «(وَکَذَلِکَ نُرِى إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ); و این گونه، ملکوت آسمان ها و زمین (و حاکمیّت مطلق خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم; تا (به آن استدلال کند و) اهل یقین گردد».(6)
هنگامى که حضرت ابراهیم(علیه السلام) مبارزاتش را با نمرود شروع کرد، 16 سال بیشتر نداشت.
قدرت خدا فوق همه قدرتهاست
گاه برخى انسان هاى نادان خیال مى کنند که مى توانند با قدرت خداوند مبارزه کرده، و در پندار واهى خود تاب تحمّل این مبارزه را نیز دارند; امّا کافى است اراده خداوند بر چیزى تعلّق بگیرد، که در این صورت با ابزارى بسیار ساده و گاه اعجاب آور، قدرت نمایى مى کند تا به بشر بفهماند هیچ موجودى توان مبارزه با وى را ندارد.
نمرود با تمام توان و همه مأمورانش هزاران کودک معصوم را کشت تا از تولّد حضرت ابراهیم(علیه السلام) جلوگیرى کند، امّا خداوند با الهام به مادر ابراهیم(علیه السلام)، سالیان درازى او را در غارى در کنار پایتخت نمرود حفظ کرد!
عجیب تر از داستان ابراهیم بت شکن، قصّه حضرت موسى(علیه السلام) است که فرعون براى حفظ تاج و تخت خود دستورى همچون دستور نمرود صادر کرد. مأموران فرعون زنان حامله را زیر نظر داشتند و فرزندان پسر را به قتل مى رساندند!(7) امّا خداوند اراده کرد دشمن فرعون را در دامان وى پرورش دهد. لذا به مادر موسى(علیه السلام) الهام کرد فرزندش را درون جعبه اى نهاده، و در رود نیل رها کند. امواج آب، جعبه را به سمت کاخ فرعون هدایت کرد. مأموران فرعون جعبه را گرفته و نوزاد را نزد فرعون نهادند. با پیشنهاد آسیه، فرعون موسى را به فرزندى پذیرفت، و ندانسته از دشمن خود مراقبت کرد!
نمونه دیگر، داستان حضرت یوسف(علیه السلام) است. برادران حسود یوسف قصد داشتند با انداختن یوسف(علیه السلام) در درون چاه مانع پیشرفت او شده، و وى را نابود کنند; امّا خداوند همین ابزار نابودى را وسیله پیشرفت یوسف قرار داد، و او را به سلطنت مصر رساند. اگر یوسف(علیه السلام) در کنعان (که شبیه روستایى بود) مى ماند، نمى توانست به حکومت مصر برسد. امّا خداوندى که مى خواهد تقوا و پاکى و علم و دانش یوسف را به مردم مصر بنمایاند، از همان حربه برادران حسود استفاده کرد، تا به آنان و دیگر حسودان(8) بفهماند که قدرت خدا فوق تمام قدرتهاست.
نمونه چهارم لشکر فیل سواران ابرهه است، که براى تخریب خانه خدا عازم کعبه شده، و قصد داشتند قبله مسلمانان را تغییر دهند! خداوند براى نابودى آنها از صاعقه هاى پى در پى، یا سیلاب هاى ویرانگر، یا موادّ منفجره اى شبیه بمب اتم و مانند آن استفاده نکرد، بلکه با چیزى به نام «سجّیل» به جنگ آنها رفت. قدرت تخریبى سجّیل (که چیزى بین سنگ و گل بود) به قدرى بود که به هر یک از فیل سواران اصابت مى نمود، او را همچون کاه جویده شده در دهان حیوانات، له مى کرد.(9) آرى این قدرت نمایى پروردگار است که سپاه عظیم قدرتمندى را با وسیله اى بسیار ساده، به سخت ترین وجه ممکن عذاب و مجازات مى کند.
خداوند متعال نه تنها به هنگام مجازات و عذاب افراد قدرت نمایى کرده و با ابزار بسیار ساده آنها را مجازات مى کند و یا با استفاده از ترفند دشمن خواسته خویش را محقّق مى سازد، بلکه در مقام دفاع و تأیید بندگان خاص و اولیاى خویش نیز قدرت نمایى مى کند تا انسان هاى خیره سر و ظالم و نادان بیش از پیش به وى ایمان آورند.
چهل شمشیرزن عرب، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را در محاصره قرار دادند تا با کشتن وى فکر قریش و اشراف مکّه را راحت کنند; امّا حضرت با امدادهاى الهى از حلقه محاصره خارج شده و بر خلاف جهت مدینه به سمت جنوب مکّه حرکت کرده، و در غار ثور پنهان مى شود. خداوند به عنکبوتى مأموریت مى دهد که بر دهانه غار تار بتند، تا دشمن با دیدن تارها مطمئن شود کسى درون غار نیست.(10) اگر چند تار عنکبوت نبود آنها پیامبر را شهید مى کردند و اکنون جهان بشریّت چهره دیگرى داشت، امّا خداوند با این وسیله بسیار ساده و طبیعى، مسیر تاریخ را عوض کرد و جان پیامبرش را حفظ نمود.