ب) دخیل نمودن ذهنیتها، خودخواهیها و منفعتطلبیها
مسائل سیاسی و اجتماعی پیچیدگیهای خاصی دارد و غالباً ناخودآگاه، و گاهی آگاهانه، انسان منافع خود را در قضاوت خویش دخالت میدهد و حق را به كسی میدهد كه منافع او را تأمین كند. این مسئلة روانشناختی بسیار پیچیدهای است که تمایلات انسان در قضاوتش تأثیر زیادی دارد. بسیاری از افراد، وقتی با مسئلهای روبهرو میشوند، نخست در عمق ذهنشان پیشداوری کردهاند؛ یعنی فرد کوشیده است به همان نتیجة دلخواهش برسد. ظاهر كار این است که آن شخص در حال تحقیق و بررسی اسناد است تا بر اساس شواهد و قرائن، قضاوتی بکند؛ ولی دل او از پیش حکم کرده است که باید به چه برسی.
میتوان موارد زیادی را یافت كه نخست فرد تكلیف مسئله را، تحت تأثیر
﴿ صفحه 94 ﴾
دل خود یا فشار خویشاوندان، همسر، فرزندان و همحزبیها روشن ساخته است؛ اما بهطور صوری به سراغ تحقیق میرود تا توجیهی برای خواستة دل خود بیابد. این امر حتی در مسائل دینی و معنوی هم مطرح است؛ اگر چیزی دلخواه انسان باشد سعی میكند تا توجیهی برای آن بیابد و حتی گاهی تا جایی پیش میرود كه حرامی را حلال و حلالی را حرام میسازد. در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز کسانی هستند كه از همان نخست راهی را انتخاب میکنند که موافق خواستههایشان باشد؛ سپس دنبال استدلال میروند و قرائنی برای آن پیدا میكنند. برخی به همین شكل به سراغ تحلیل سیاسی میروند و به دنبال آن هستند كه به هر شكل ممكن ثابت كنند نظر آنها درست است. درواقع، چنین اشخاصی از ابتدا دنبال اثبات علمی مطلب نبودهاند؛ بلكه درصدد بودهاند تا صورتی درست کنند که دیگران فریب خورده، آن را بپذیرند.
در چنین مواردی، افرادی كه اقدام به تحلیل سیاسی میكنند، بهخوبی حقیقت را میشناسند؛ اما بهمنظور تأمین منافع خود، برخلاف حقیقت رفتار میکنند و با توجیهات و استدلالاتی میکوشند اذهان دیگران را از حقیقت دور كنند؛ این راه، همان راه دوچهرگی است. وقتی انسان بهعمد راه نادرست میرود و چشمش را بهروی حقیقت میبندد، دیگر خداوند نمیگذارد چشمش را باز کند: وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً؛(70) «خداوند بر چشمش پردهای افكنده است». اگر كسی یکی دوبار چشمش را بهروی حقیقت بست، بعد هم توبه كرد، راه اصلاح و بازگشت دارد؛ اما اگر کسی بنا را بر این رویّه گذاشت و به
﴿ صفحه 95 ﴾
این كار خو کرد، بهطوریكه در او تبدیل به یك ملکه شد، بهتدریج، كار به آنجا میکشد كه فرد، همواره، مسائل را طوری توجیه میکند که بگویند حق به جانب اوست. درنهایت نیز چنین شخصی به جایی میرسد كه هرگز نمیتواند حقیقت را درک کند. این همان اضلال الهی است:
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛(71) آیا آنان در زمین سیر نمیکنند تا دلهایی داشته باشند كه حقیقت را با آن درك كنند یا گوشهای شنوایی كه با آن (ندای حق را) بشنوند؟ چراكه چشمهای ظاهر نابینا نمیشود؛ بلكه دلهایی كه در سینههاست، كور میشود.
دراینصورت است كه قدرت بصیرت از فرد گرفته میشود. بنابراین ما هرچند باید اول از همه، با بهرهگیری از عقل و مشورت، از این مسائل آگاه شویم، اما نباید به این بسنده کرد و غافل شویم که نفس انسان، مکرهایی دارد؛ وقتی دلمان چیزی را میخواهد، ناخودآگاه، به راهی کشیده میشویم که دلخواهمان است. ازاینرو، باید برای این کار، تقوا پیشه کرد و از خدا خواست كه ما را از شرّ هوای نفس و نیرنگهای شیاطین انس و جن حفظ کند تا قدرت درك درست مسائل را داشته باشیم. اگر كسی چنین كند، اهل بصیرت خواهد شد.
از آنچه گذشت روشن شد كه برای کسب بصیرت سه شرط اساسی لازم
﴿ صفحه 96 ﴾
است: شرط نخست استعداد خدادادی است، که بیشتر مردم آن را دارند و كمتر كسی است كه همچون سفها و دیوانگان، از چیزی سر در نیاورد، در همة امور فریب بخورد و نتواند حقیقتی را تشخیص دهد. شرط دوم آن است که این استعداد، با مطالعه، فکر، بحث و مشورت، به فعلیت برسد. دلیل سفارش مقام معظم رهبری به دانشجویان برای طرح مباحث اجتماعی و سیاسی و نیز بحثهای آزاد، همه برای این است که آن قوه به فعلیت برسد تا فرد، بهراحتی، تحت تأثیر یک جریان فکری ویژه قرار نگیرد. تفكر آزادانه قدرت تحلیل مسائل را به شخص میدهد. اما شرط سوم كه از دیگر شرطها مهمتر است، تقوی در فکر است که از جمله شرایط آن این است كه اگر انسان به حقیقتی یافت كه دوستانش و یا اکثریت مردم نمیپذیرند، تحت تأثیر آنان قرار نگیرد. ازاینرو، مقام معظم رهبری فرمودند: «ما نهفقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد».(72)
كسانی كه تقوای در فكر ندارند، تا احساس كنند كه هر محیطی اقتضایی ویژه دارد، خود را همرنگ آن محیط میكنند تا جمعیت را با خود همراه کنند؛ اما لازمة بصیرت آن است که انسان درست فکر کند؛ خواه دیگران و حتی نزدیكان انسان، بپذیرند، و خواه نپذیرند. در همین حوادث انقلاب، در مواردی، چه در زمینههای فکری و چه سیاسی، کسانی بودند که بهراستی اهل تقوی بودند و در برابر دوستان مخالف خود ایستادند؛ بهویژه، شهید آیتالله مطهری رضوانالله علیه که
﴿ صفحه 97 ﴾
مکرر پیش میآمد که دوستان نزدیک و همکاران ایشان، با او سخت مخالف بودند؛ ولی ایشان در برابر آنها ایستادگی میکرد. حتی ایشان مورد اهانت، تمسخر، بیاحترامی و انزوا قرار گرفت؛ ولی هیچگاه از راه خود عقب ننشست و سرانجام در این راه به شهادت رسید. شهادت مزد ایستادگی ایشان بر بصیرتشان بود. او بر همان چیزی كه خداوند به او فهمانده بود، پای فشرد و همین سبب شد تا خداوند بر بصیرتش بیفزاید: وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی؛(73) «كسانی كه هدایت یافتهاند، بر هدایتشان میافزاید».
پس، باید مراقب باشیم در مرحلة شناخت و كسب بینش، اسیر احساسات، هیجانات، غرایز حیوانی و وسوسههای نفسانی نشویم. بعد از آنچه مربوط به شناخت و ذهنیات است، مرحلة دیگری مربوط به خواستها، گرایشها و علاقههاست. بسیاری از اوقات، خواستههای انسان در تشخیصش نیز اثر میگذارد؛ ازاینرو، این خواستهها با قضاوت انسان ارتباط مستقیم پیدا میكند. گاهی خواستهها و دلبستگیهای شخص موجب قضاوت خاصی دربارة موضوعی میشود؛ این باعث محرومیت انسان از بصیرت میشود. این حقیقت انکارناپذیر است كه احساسات، عواطف، خواستهها و هیجانات انسان سبب نابینا شدن چشم عقل میشود. قرآن كریم در آیات پرشماری همچون آیات شریفة خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ؛(74) «خـدا بـر دلهـا و گوشهای آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پردهای
﴿ صفحه 98 ﴾
افكنده شده و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست»، و أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛(75) «آیا دیدی كسی را كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی، گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پردهای افكنده است؟! بااینحال چه كسی غیر از خدا میتواند او را هدایت كند؟! آیا متذكر نمیشوید»، به این حقیقت اشاره کرده است. بهعبارتدیگر، برای برخورداری از بصیرت، باید نخست قدرت تشخیص كلام درست از نادرست، خوب و بد، و دوست و دشمن را پیدا كرد تا اینها را با هم اشتباه نگیریم؛ یعنی کلامی را، به دلیل تشابه لفظی و مغالطه، بهجای کلام دیگری اشتباه نگیریم و نیز به علت وجود ابهامات و مشابهاتی، شخصی را بهجای شخص دیگر اشتباه نگیریم. پس از فراهم شدن شناخت صحیح، باید اسیر عواطف و احساسات خود نشویم و از عواملی که در قضاوت ما اثر میگذارد و آن را منحرف میکند، آزاد باشیم. عقل ما اگر رها از هوسها و عادات، و حب و بغضهای نفسانی و شیطانی شد میتواند قضاوت درستی بکند، و آنگاه تحقق بصیرت امكانپذیر خواهد بود.
پس برای بصیرت، غیر از فکر کردن، اصلاح انگیزه هم لازم است. ما باید با انگیزة صحیح، قضایا را بررسی كنیم؛ یعنی بهراستی، قصدمان این باشد که حق را بجوییم و به آن عمل کنیم؛ نهاینکه همانی را برگزینیم كه دلخواهمان است، سودی برایمان دارد و با عافیت و راحتطلبی سازگارتر است. انگیزههای
﴿ صفحه 99 ﴾
نفسانی در قضاوت انسان اثر میگذارد تا جایی كه گاهی امر بر خود انسان هم مشتبه میشود. ممكن است كسانی بهرة هوشی بالا نیز داشته باشند، اما كار به جایی برسد كه آنها خود را نیز فریب دهند. انسان، این آفریدة شگفتآور خدا، گاهی میخواهد خدا را هم فریب دهد! ولی درحقیقت، خود را فریب میدهد: یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ؛(76) «میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند، درحالیكه جز خودشان را فریب نمیدهند؛ [اما] نمیفهمند».
گاهی انسان، خود را فریب میدهد و گمان میكند كه مثلاً اگر به حرف او عمل نشود، نظام اسلامی از بین میرود. چنین شخصی چون اسلام و انقلاب را در خود مجسم میبیند، مخالفت با سخنش را بهمنزلة نابودی اسلام و انقلاب میشمارد. چنین كسی فهم خود از اسلام را فهم صحیح میداند و میپندارد سیاست همان است که او میفهمد؛ مصلحت نظام را فقط او درک میکند. در چنین مواردی، غرور، خودخواهی و خودبرتربینی آنچنان پردهای جلوی چشم انسان میآورد که گمان میكند او تافتة جدابافتهای است و درک هیچکس بهدرستی درک او نیست.
پس، برای كسب بصیرت، تنها تقویت نیروی فکر کافی نیست؛ بلكه باید با تهذیب نفسْ انگیزهها را نیز اصلاح كرد. گاهی قضاوتها تحت تأثیر منافع شخصی قرار میگیرد؛ دراینصورت، فردْ امیدوار است تا در نتیجة تحلیل و قضاوت او، شخصی به مناصب حكومتی دست یابد كه
﴿ صفحه 100 ﴾
منافع او را تأمین كند. در انتخابات ریاست جمهوری، در انتخابات مجلس، در انتخابات شورای شهر و روستاها و در سایر انتخابات، افرادی هستند كه منافع فردی خود را در نظر میگیرند و كاری به این ندارند كه آیا این فرد برای مردم هم كاری انجام میدهد یا خیر؛ بلكه همینكه منافع آنها و حزب و گروهشان را تأمین میكند از او حمایت میكنند و تحلیلهای خود را به همان سو سوق میدهند.
ازاینرو، دشمن بصیرت، هوای نفس است و آغاز فتنهها پیروی از هوای نفس است: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ؛(77) «همانا آغاز پدید آمدن فتنهها، هواپرستی است». اگر افراد هوای نفس را کنار بگذارند و دنبال آن باشند كه ببینند خدا از آنها چه میخواهد و مصلحت نظام و مردم در چیست، دیگر فتنهای شكل نخواهد گرفت، و اگر فتنهای بر پا شد، زود اصلاحپذیر خواهد بود؛ ولی وقتی كه هوای نفس حاکم باشد و هرکسی دنبال تأمین نفع خودش باشد، فتنه طولانی خواهد شد. بنابراین اگر بخواهیم با پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، جزو کسانی باشیم كه فرمود: هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی؛(78) «این راه من است! من و پیروانم با بصیرت كامل، همة مردم را بهسوی خدا دعوت میكنیم»، و اگر بخواهیم به سفارشهای رهبر معظم انقلاب عمل کنیم و در قضایا، بهویژه آنجا که با سرنوشت جامعة اسلامی پیوند دارد، راه صحیح را بشناسیم و پیروی کنیم، باید دو چیز را سرلوحة كار
﴿ صفحه 101 ﴾
خود قرار دهیم؛ نخست برخورداری از فکر صحیح و ژرف، پرهیز از سطحینگری و بسنده کردن به شواهد ظاهری؛ دوم آنکه، نیّت خود را اصلاح کنیم و دنبال حق باشیم هرچند به زیان خودمان باشد و بدانیم که در پایان، حق به زیان هیچکس نیست؛ ممکن است از ایستادگی در برابر اهل باطل زیانهایی متوجه انسان شود؛ اما اینها کوتاه مدت است و در درازمدت، حق به سود همه خواهد بود.
ج) تأثیرپذیری از سخنان و رفتار مخالفتآمیز دیگران
بی تردید، افکار مردم از عوامل مؤثر در رفتار همة انسانهاست. نظر و سخن دیگران در رفتار آدمی بسیار تأثیر دارد. مثلاً، زمانی که انسان برخی كارها را انجام می دهد، همه او را میستایند و او نیز با دریافت این تشویق ها و تمجیدها، انگیزه اش برای آن كار قوی تر می شود. در مقابل، گاهی انسان با شناختی دقیق و کوششی بسیار، تشخیص می دهد كه آن كار خوب است و باید انجام بگیرد؛ اما بهدلیلاینكه مردم آن را نمی پسندند، هرگز آن را دنبال نمی كند و رغبتی به انجام آن نشان نمی دهد. در این گونه موارد وظیفه چیست؟ و چقدر انسان می تواند در مقابل آرا و افكار عمومی مقاومت كند؟ آیا آنچه را كه وظیفة خود تشخیص داده است، انجام دهد و یا آنچه مردم می پسندند؟ مثلاً، گاه انسان كاری را برحسب آگاهی دقیق، برای خود وظیفه تشخیص داده، آن را باید انجام بدهد؛ اما اگر این كار را انجام دهد، همسر، پدر، مادر، برادر، خواهر و دیگران او را ملامت می كنند. در چنین شرایطی، آن
﴿ صفحه 102 ﴾
شخص تا چه حد می تواند مقاومت كند و در مقابل افكار دیگران به وظیفة خود پایبند باشد؟ با عنایت به همین وضعیت است كه قرآن می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْكَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ؛(79) ای اهل ایمان هركسی از آیین خود بازگردد [به خدا زیانی نخواهد رسید] خداوند گروهی را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نیز خداوند را دوست دارند، آنان در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر كفّار، سرافراز هستند. آنها در راه خدا جهاد می كنند و از سرزنش سرزنش كنندگان هراسی ندارند.
همچنین در وصیّت امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به امام حسن علیه السلام آمده است:
وَجَاهِدْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَلَا تَأْخُذْكَ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ؛(80) در راه خدا آن طور كه شایسته است جهاد كن، و سرزنش هیچ سرزنشكننده ای تو را از راه خدا باز ندارد.
تأثیرپذیری از سخنان و رفتار اطرافیان، آفت بزرگی است كه دامن گیر فرد و جامعه، هر دو، می شود و اثر سوء آن، فرد و جامعه را به انحراف می كشاند. گاهی آدمی بعد از تأمل و فكر فراوان تصمیم می گیرد و راهی را انتخاب می كند و با اقامة دلایل متقن و محكم، كاری را واجب و مطلوب خدا
﴿ صفحه 103 ﴾
تشخیص می دهد؛ اما وقتی كه به میدان عمل میآید، با مشاهدة واکنش دیگران و گفته های مردم كه می گویند: مبادا آن را انجام دهی، در تیررس ملامت دیگران قرار می گیرد و در انجام آن وظیفة یقینی و خطیر سست شده، از آن چشم میپوشد و وظیفه ای را كه واجب تشخیص داده بود، ترك میکند.
متأثّر نشدن از اظهار نظر دیگران تا بدانجا اهمیت دارد كه در كلام ائمة معصومین علیهم السلام، معیار شیعه و اهل ولایت بودن برشمرده شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السلام خطاب به جابربنیزید جعفی كه یكی از اصحاب سرّ حضرت می باشد، نقل شده است:
وَاعْلَمْ بِاَنَّكَ لا تَكوُنُ لَنا وَلِیّا حَتّی لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْكَ اَهْلُ مِصْرِكَ وَقَالُوا اِنَّكَ رَجُلٌ سوءٌ لَمْ یَحْزُنْكَ ذلِكَ وَلَوْ قالوا اِنَّكَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ یَسُرَّكَ ذلِكَ وَلكِنْ اَعْرِضْ نَفْسَكَ عَلی كِتابِ اللّهِ؛(81) بدان [ای جابر] كه تو پیرو ما نخواهی بود مگر آنكه اگر همة همشهریان تو گرد آیند و بگویند: جابر مرد بدی است، نگران نشوی و اگر همه بگویند: جابر مرد خوبی است، باز هم دلخوش نگردی؛ بلكه خود را بر كتاب خدا عرضه كن.
اهل بیت علیهم السلام درصددند افراد را بهگونهای تربیت كنند كه از مال، جان، عزت، آبرو و عزیزان خود در راه انجام وظیفة الهی دریغ نكنند و متزلزل نشوند. تربیت شدگان مكتب اهل بیت علیهم السلام، بهیقین، این روحیة ایثار را در جهاد
﴿ صفحه 104 ﴾
فرهنگی نیز حفظ و تمام عمر را صرف تبیین و ترویج ارزشها و عقاید اسلامی می كنند. اگر چنین كسی در این راه ملامت شود، هرگز متزلزل و پشیمان نمی شود. كسی كه با هدف و انگیزة الهی به تحصیل علوم دینی و تبلیغ معارف الهی، یا به كار دیگری می پردازد، هرگز از ملامت دیگران دلسرد نمی شود؛ ازاینرو، هرچه بگویند: «اگر فلان كار را می گرفتی، ماهیانه چقدر درآمد داشتی؛ و با این قرض و بدهكاری و خانة گِلی و این وضع فلاكت بار كه نمی توان درس خواند و دین را ترویج کرد و...»، در عقیدة صحیح او تأثیری نمی گذارد و او را سست نمی سازد.
بنابراین انسان باید در خود بنگرد، اگر اعمال و رفتارش بر اساس وظیفه و مورد رضای خداوند متعال نیست در آنها تجدیدنظر و آنها را تصحیح كند و بعد از تشخیص قطعی وظیفه، كوتاهی نكند. اگر كسی به دلیل حرف مردم آن وظیفه را ترك كند، باید در شیعه بودن خود تردید کند. ما باید قرآن، كلام خدا و خواست خداوند سبحان را ملاك كارهای خود قرار دهیم. در ادامة روایت پیشین كه از تحف العقول نقل شد، آمده است:
اَعرِضْ نَفْسَكَ عَلی كِتَابِ اللّهِ فَاِنْ كُنْتَ سالِكاً سَبیلَهُ زاهِداً فی تَزْهیدِهِ راغِباً فی تَرْغیبِهِ خائِفاً مِنْ تَخْویفِهِ فَاثْبُتْ وَاَبْشِرْ فَاِنَّهُ لا یَضُرُّكَ ما قیلَ فِیكَ وَاِنْ كُنْتَ مُبائِنا لِلْقُرآنِ فَمَاذَا الَّذی یَغُرُّكَ مِنْ نَفْسِكَ؛ خود را بر كتاب خدا عرضه كن! پس اگر راهت راه قرآن بود و زهد مطلوب قرآن را داشتی و به آنچه قرآن دعوت کرد، راغب و از آنچه تو را از آن برحذر می داشت.
﴿ صفحه 105 ﴾
ترسان بودی، پس ثابت باش و بشارت باد بر تو كه دراینصورت آنچه (بدخواهان) دربارة تو بگویند به تو آسیب نخواهد رساند، و اگر با عرضة خود بر قرآن، خود را بر خلاف راه قرآن یافتی، دراینصورت چه چیزی تو را به خود مغرور می كند؟!
روشن است که برای تبدیل شدن به فرد مطلوبی كه مد نظر اهل بیت علیهم السلام است، باید تهذیب و خودسازی کرد تا تحت تأثیر سخن دیگران قرار نگیریم و به آنچه وظیفة خود تشخیص دادیم عمل كنیم. بنابراین انسان باید قبل از هرچیز در دین خود بصیرت داشته باشد تا با علم و آگاهی، اولویّت ها را بشناسد و بر طبق آن به وظایف خود عمل كند و هیچ سخن و زخم زبانی، هرچند جان سوز باشد، او را از انجام وظیفه و سلوك در راه خدا باز ندارد.
ِ5. بصیرت سیاسی در امام و رهبری
داشتن بصیرت در مسائل اجتماعی، بهویژه، در فتنهها گوهر بسیار گرانبهایی است كه مراتب مختلفی دارد و چنین نیست كه صد و صفر باشد؛ یعنی یا كسانی هیچ بصیرتی نداشته باشند و یا از تمام بصیرتها برخوردار باشند. هرکس باید بکوشد در هر پایهای از بصیرت قرار دارد، بر بصیرت خود بیفزاید و یك گام پیش برود. باید خدا را سپاسگزار بود كه همواره آنكس كه در رأس نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است، به تجربه، ثابت شده است که بصیرتش از تمام مدعیان بیشتر است؛ چنین كسی، هم از نیروهای انسانی و تجربههای اجتماعی و هم از عنایات الهی و تأییدات فوق مادی که به برکت
﴿ صفحه 106 ﴾
عنایات حضرت ولی عصرعجل الله تعالی فرج الشرف شامل حال ایشان شده است، بهرهمند بودهاند. این مطلب هم در مورد حضرت امام رحمه الله و هم رهبر معظم انقلاب صادق است.
در زمان حضرت امام رحمه الله، بهویژه، در زمان جنگ هشتساله، مواردی در مسائل سیاسی و یا در مسائل نظامی پیش میآمد كه هیچیک از یاران امام موافق ایشان نبودند؛ اما ایشان بر حرف خود میایستاد، چون در دینش بصیرت داشت. دیگران بعدها متوجه شدند كه ایشان درست فهمیده بود. امروز هم آنكس که بر جای امام رحمه الله تکیه زده است، همچون خود امام رحمه الله است و گویا روح امام رحمه الله در کالبد او دمیده شده است. مخالفت دشمنان نظام جمهوری اسلامی نیز به دلیل وجود چنین نقطة مثبتی در نظام است؛ وگرنه تجربه نشان داده که رهبران دیگر را بهگونهای میتوان فریفت و با برنامههای خود همراه کرد. اگر در این بحث، کشورهای دیگر را ببینیم، میتوان مثالهای زیادی یافت. انور سادات، بااینكه از طرفداران جمال عبدالناصر و ضد اسرائیل بود، ولی درنهایت او را فریفتند و به اندك بهایی او را خریدند تا جایی كه به یكی از طرفداران رژیم غاصب صهیونیستی تبدیل شد.
ویژگی ممتاز رهبری آن است كه بههیچروی نمیتوان او را فریفت و از کسی هم نمیتوان او را ترساند و تا پای جان نیز به وظیفهاش عمل میکند. مشكل دشمنان این نظام این است كه مردم ما طرفدار واقعی اسلاماند و حرف اسلام را از زبان پیامبرصلی الله علیه و آله، ائمة معصومین علیهم السلام، امام خمینی رحمه الله و رهبر معظم انقلاب دنبال میكنند و از طرفی هم میدانند كه نمیتوان با پول و مقام، رهبری را فریب داد. برخلاف برخی از كشورها، كه آنها توانستند با پول
﴿ صفحه 107 ﴾
و مقام، در آن كشورها نفوذ كنند، ایران همچنان در برابر نفوذ آنان بسته مانده و تبدیل به خاری در چشمانشان شده است. دشمن هم بارها اعتراف كرده است كه تا زمانی كه چنین رهبری در ایران هست، نمیتوان این كشور را تسلیم کرد. ازاینرو، آنان میکوشند تا رهبری را از میان بردارند یا شخصیتش را ترور کنند. شبهات مختلفی كه دربارة ولایت فقیه مطرح شده، تضعیف این جایگاه را دنبال میكند و قصد دشمنان آن است كه كار را به جایی رسانند كه این مقام تبدیل به یك مقام تشریفاتی شود. بهجز ترور شخص یا شخصیت رهبر، هیچ راه دیگری برای آنان متصور نیست؛ تنها راه نفوذ در ایران همین است وبس؛ چراكه هر کس دیگر را كه بتوانند بفریبند، تا زمانی كه رهبری بر سر جایش باشد، امكان رویارویی با نظام و انقلاب نیست.
برای درك بصیرت بالای حضرت امام رحمه الله میتوان مواردی را در نظر آورد. زمانی که حضرت امام رحمه الله از فرانسه به ایران آمدند و زمینة فراگیر شدن انقلاب فراهم شد، رژیم پهلوی حكومت نظامی اعلام كرد تا مردم از منزل خود خارج نشوند. تمام رسانههای گروهی نیز در آن زمان، مسئلة حكومت نظامی را پیدرپی مطرح میساختند تا در میان مردم ایجاد رعب و وحشت کنند. همة انقلابیها متحیر بودند که چه کنند؛ اگر مردم از این دستور حكومت اطاعت کنند، این، نخستین شکست انقلابیان است؛ چراكه با پذیرفتن حکومت نظامی، دیگر کاری از دست كسی برنخواهد آمد و نهضت سركوب خواهد شد؛ اگر هم از حكومت نظامی اطاعت نشود و مردم به خیابانها بیایند، بسیار خونها ریخته خواهد شد. سرانجام، بسیاری از سران انقلاب تصمیم گرفتند.