4. موانع كسب و ارتقای بصیرت
از آنجا كه در راه كسب و ارتقای بصیرت همواره موانع و تهدیداتی وجود دارد، ازاینرو، بایسته است گروهی کارشناس گرد هم آیند و خطرهای پیش روی
﴿ صفحه 92 ﴾
نظام اسلامی و بهویژه نسل آیندة ما را بررسی و دستهبندی کنند تا به دلیل کمی بصیرت در دام لغزشگاهها و کمینگاههای دشمن گرفتار نشویم. در اینجا به برخی موانع كسب و ارتقای بصیرت اشاره میشود.
الف) درهم آمیخته شدن حق و باطل
ویژگی فتنه درهمآمیختگی حق و باطل است و اینگونه نیست که دو گروه رویاروی هم، یکی کاملاً بر حق باشد و دیگری بر باطل. آنكه اهل حق است، روپوشی از باطل هم دارد و آنكه اهل باطل است، روپوشی از حق هم بر کلماتش میافکند. در فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام هم آمده است:
فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَی الْمُرْتَادِینَ وَلَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ وَلَكِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَمِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَیَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی؛(69) پس اگر باطل با حق مخلوط نمیشد، بر طالبان حق پوشیده نمیماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت، زبان دشمنان قطع میشد؛ اما قسمتی از حق را میگیرند و قسمتی از باطل را و بههم میآمیزند، آنجاست كه شیطان بر دوستان خود چیره میشود و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند، نجات خواهند یافت.
﴿ صفحه 93 ﴾
بنابراین فریب خوردن مردم در زمان فتنهها، در جایی است که مطالب حق و باطل با هم آمیخته شوند. كسانی كه در یك طرف رویارویی قرار دارند، اهل حق هستند و ادعا میكنند عناصر باطل را بهخوبی میشناسند؛ اما آنها که مدافع باطلاند، بر روی آن کلمات حقش تکیه میکنند. سرانجام گروه باطل، از میان موارد بسیار زیاد، چند مورد حق هم دارد كه حامیانش فقط آنها را به مردم نشان میدهند. معاندانی که مخالف حق هستند نیز به جستوجوی آن اشتباهات و آمیزههای باطلی میروند که روی حق را گرفته است تا بتوانند نظر مردم را از حق برگردانند. در اینجا كسانی كه اهل بصیرت نیستند، بهآسانی فریب میخورند.
ب) دخیل نمودن ذهنیتها، خودخواهیها و منفعتطلبیها
مسائل سیاسی و اجتماعی پیچیدگیهای خاصی دارد و غالباً ناخودآگاه، و گاهی آگاهانه، انسان منافع خود را در قضاوت خویش دخالت میدهد و حق را به كسی میدهد كه منافع او را تأمین كند. این مسئلة روانشناختی بسیار پیچیدهای است که تمایلات انسان در قضاوتش تأثیر زیادی دارد. بسیاری از افراد، وقتی با مسئلهای روبهرو میشوند، نخست در عمق ذهنشان پیشداوری کردهاند؛ یعنی فرد کوشیده است به همان نتیجة دلخواهش برسد. ظاهر كار این است که آن شخص در حال تحقیق و بررسی اسناد است تا بر اساس شواهد و قرائن، قضاوتی بکند؛ ولی دل او از پیش حکم کرده است که باید به چه برسی.
میتوان موارد زیادی را یافت كه نخست فرد تكلیف مسئله را، تحت تأثیر
﴿ صفحه 94 ﴾
دل خود یا فشار خویشاوندان، همسر، فرزندان و همحزبیها روشن ساخته است؛ اما بهطور صوری به سراغ تحقیق میرود تا توجیهی برای خواستة دل خود بیابد. این امر حتی در مسائل دینی و معنوی هم مطرح است؛ اگر چیزی دلخواه انسان باشد سعی میكند تا توجیهی برای آن بیابد و حتی گاهی تا جایی پیش میرود كه حرامی را حلال و حلالی را حرام میسازد. در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز کسانی هستند كه از همان نخست راهی را انتخاب میکنند که موافق خواستههایشان باشد؛ سپس دنبال استدلال میروند و قرائنی برای آن پیدا میكنند. برخی به همین شكل به سراغ تحلیل سیاسی میروند و به دنبال آن هستند كه به هر شكل ممكن ثابت كنند نظر آنها درست است. درواقع، چنین اشخاصی از ابتدا دنبال اثبات علمی مطلب نبودهاند؛ بلكه درصدد بودهاند تا صورتی درست کنند که دیگران فریب خورده، آن را بپذیرند.
در چنین مواردی، افرادی كه اقدام به تحلیل سیاسی میكنند، بهخوبی حقیقت را میشناسند؛ اما بهمنظور تأمین منافع خود، برخلاف حقیقت رفتار میکنند و با توجیهات و استدلالاتی میکوشند اذهان دیگران را از حقیقت دور كنند؛ این راه، همان راه دوچهرگی است. وقتی انسان بهعمد راه نادرست میرود و چشمش را بهروی حقیقت میبندد، دیگر خداوند نمیگذارد چشمش را باز کند: وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً؛(70) «خداوند بر چشمش پردهای افكنده است». اگر كسی یکی دوبار چشمش را بهروی حقیقت بست، بعد هم توبه كرد، راه اصلاح و بازگشت دارد؛ اما اگر کسی بنا را بر این رویّه گذاشت و به
﴿ صفحه 95 ﴾
این كار خو کرد، بهطوریكه در او تبدیل به یك ملکه شد، بهتدریج، كار به آنجا میکشد كه فرد، همواره، مسائل را طوری توجیه میکند که بگویند حق به جانب اوست. درنهایت نیز چنین شخصی به جایی میرسد كه هرگز نمیتواند حقیقت را درک کند. این همان اضلال الهی است:
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛(71) آیا آنان در زمین سیر نمیکنند تا دلهایی داشته باشند كه حقیقت را با آن درك كنند یا گوشهای شنوایی كه با آن (ندای حق را) بشنوند؟ چراكه چشمهای ظاهر نابینا نمیشود؛ بلكه دلهایی كه در سینههاست، كور میشود.
دراینصورت است كه قدرت بصیرت از فرد گرفته میشود. بنابراین ما هرچند باید اول از همه، با بهرهگیری از عقل و مشورت، از این مسائل آگاه شویم، اما نباید به این بسنده کرد و غافل شویم که نفس انسان، مکرهایی دارد؛ وقتی دلمان چیزی را میخواهد، ناخودآگاه، به راهی کشیده میشویم که دلخواهمان است. ازاینرو، باید برای این کار، تقوا پیشه کرد و از خدا خواست كه ما را از شرّ هوای نفس و نیرنگهای شیاطین انس و جن حفظ کند تا قدرت درك درست مسائل را داشته باشیم. اگر كسی چنین كند، اهل بصیرت خواهد شد.
از آنچه گذشت روشن شد كه برای کسب بصیرت سه شرط اساسی لازم
﴿ صفحه 96 ﴾
است: شرط نخست استعداد خدادادی است، که بیشتر مردم آن را دارند و كمتر كسی است كه همچون سفها و دیوانگان، از چیزی سر در نیاورد، در همة امور فریب بخورد و نتواند حقیقتی را تشخیص دهد. شرط دوم آن است که این استعداد، با مطالعه، فکر، بحث و مشورت، به فعلیت برسد. دلیل سفارش مقام معظم رهبری به دانشجویان برای طرح مباحث اجتماعی و سیاسی و نیز بحثهای آزاد، همه برای این است که آن قوه به فعلیت برسد تا فرد، بهراحتی، تحت تأثیر یک جریان فکری ویژه قرار نگیرد. تفكر آزادانه قدرت تحلیل مسائل را به شخص میدهد. اما شرط سوم كه از دیگر شرطها مهمتر است، تقوی در فکر است که از جمله شرایط آن این است كه اگر انسان به حقیقتی یافت كه دوستانش و یا اکثریت مردم نمیپذیرند، تحت تأثیر آنان قرار نگیرد. ازاینرو، مقام معظم رهبری فرمودند: «ما نهفقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد».(72)
كسانی كه تقوای در فكر ندارند، تا احساس كنند كه هر محیطی اقتضایی ویژه دارد، خود را همرنگ آن محیط میكنند تا جمعیت را با خود همراه کنند؛ اما لازمة بصیرت آن است که انسان درست فکر کند؛ خواه دیگران و حتی نزدیكان انسان، بپذیرند، و خواه نپذیرند. در همین حوادث انقلاب، در مواردی، چه در زمینههای فکری و چه سیاسی، کسانی بودند که بهراستی اهل تقوی بودند و در برابر دوستان مخالف خود ایستادند؛ بهویژه، شهید آیتالله مطهری رضوانالله علیه که
﴿ صفحه 97 ﴾
مکرر پیش میآمد که دوستان نزدیک و همکاران ایشان، با او سخت مخالف بودند؛ ولی ایشان در برابر آنها ایستادگی میکرد. حتی ایشان مورد اهانت، تمسخر، بیاحترامی و انزوا قرار گرفت؛ ولی هیچگاه از راه خود عقب ننشست و سرانجام در این راه به شهادت رسید. شهادت مزد ایستادگی ایشان بر بصیرتشان بود. او بر همان چیزی كه خداوند به او فهمانده بود، پای فشرد و همین سبب شد تا خداوند بر بصیرتش بیفزاید: وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی؛(73) «كسانی كه هدایت یافتهاند، بر هدایتشان میافزاید».
پس، باید مراقب باشیم در مرحلة شناخت و كسب بینش، اسیر احساسات، هیجانات، غرایز حیوانی و وسوسههای نفسانی نشویم. بعد از آنچه مربوط به شناخت و ذهنیات است، مرحلة دیگری مربوط به خواستها، گرایشها و علاقههاست. بسیاری از اوقات، خواستههای انسان در تشخیصش نیز اثر میگذارد؛ ازاینرو، این خواستهها با قضاوت انسان ارتباط مستقیم پیدا میكند. گاهی خواستهها و دلبستگیهای شخص موجب قضاوت خاصی دربارة موضوعی میشود؛ این باعث محرومیت انسان از بصیرت میشود. این حقیقت انکارناپذیر است كه احساسات، عواطف، خواستهها و هیجانات انسان سبب نابینا شدن چشم عقل میشود. قرآن كریم در آیات پرشماری همچون آیات شریفة خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ؛(74) «خـدا بـر دلهـا و گوشهای آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پردهای
﴿ صفحه 98 ﴾
افكنده شده و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست»، و أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛(75) «آیا دیدی كسی را كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی، گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پردهای افكنده است؟! بااینحال چه كسی غیر از خدا میتواند او را هدایت كند؟! آیا متذكر نمیشوید»، به این حقیقت اشاره کرده است. بهعبارتدیگر، برای برخورداری از بصیرت، باید نخست قدرت تشخیص كلام درست از نادرست، خوب و بد، و دوست و دشمن را پیدا كرد تا اینها را با هم اشتباه نگیریم؛ یعنی کلامی را، به دلیل تشابه لفظی و مغالطه، بهجای کلام دیگری اشتباه نگیریم و نیز به علت وجود ابهامات و مشابهاتی، شخصی را بهجای شخص دیگر اشتباه نگیریم. پس از فراهم شدن شناخت صحیح، باید اسیر عواطف و احساسات خود نشویم و از عواملی که در قضاوت ما اثر میگذارد و آن را منحرف میکند، آزاد باشیم. عقل ما اگر رها از هوسها و عادات، و حب و بغضهای نفسانی و شیطانی شد میتواند قضاوت درستی بکند، و آنگاه تحقق بصیرت امكانپذیر خواهد بود.
پس برای بصیرت، غیر از فکر کردن، اصلاح انگیزه هم لازم است. ما باید با انگیزة صحیح، قضایا را بررسی كنیم؛ یعنی بهراستی، قصدمان این باشد که حق را بجوییم و به آن عمل کنیم؛ نهاینکه همانی را برگزینیم كه دلخواهمان است، سودی برایمان دارد و با عافیت و راحتطلبی سازگارتر است. انگیزههای
﴿ صفحه 99 ﴾
نفسانی در قضاوت انسان اثر میگذارد تا جایی كه گاهی امر بر خود انسان هم مشتبه میشود. ممكن است كسانی بهرة هوشی بالا نیز داشته باشند، اما كار به جایی برسد كه آنها خود را نیز فریب دهند. انسان، این آفریدة شگفتآور خدا، گاهی میخواهد خدا را هم فریب دهد! ولی درحقیقت، خود را فریب میدهد: یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ؛(76) «میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند، درحالیكه جز خودشان را فریب نمیدهند؛ [اما] نمیفهمند».
گاهی انسان، خود را فریب میدهد و گمان میكند كه مثلاً اگر به حرف او عمل نشود، نظام اسلامی از بین میرود. چنین شخصی چون اسلام و انقلاب را در خود مجسم میبیند، مخالفت با سخنش را بهمنزلة نابودی اسلام و انقلاب میشمارد. چنین كسی فهم خود از اسلام را فهم صحیح میداند و میپندارد سیاست همان است که او میفهمد؛ مصلحت نظام را فقط او درک میکند. در چنین مواردی، غرور، خودخواهی و خودبرتربینی آنچنان پردهای جلوی چشم انسان میآورد که گمان میكند او تافتة جدابافتهای است و درک هیچکس بهدرستی درک او نیست.
پس، برای كسب بصیرت، تنها تقویت نیروی فکر کافی نیست؛ بلكه باید با تهذیب نفسْ انگیزهها را نیز اصلاح كرد. گاهی قضاوتها تحت تأثیر منافع شخصی قرار میگیرد؛ دراینصورت، فردْ امیدوار است تا در نتیجة تحلیل و قضاوت او، شخصی به مناصب حكومتی دست یابد كه
﴿ صفحه 100 ﴾
منافع او را تأمین كند. در انتخابات ریاست جمهوری، در انتخابات مجلس، در انتخابات شورای شهر و روستاها و در سایر انتخابات، افرادی هستند كه منافع فردی خود را در نظر میگیرند و كاری به این ندارند كه آیا این فرد برای مردم هم كاری انجام میدهد یا خیر؛ بلكه همینكه منافع آنها و حزب و گروهشان را تأمین میكند از او حمایت میكنند و تحلیلهای خود را به همان سو سوق میدهند.
ازاینرو، دشمن بصیرت، هوای نفس است و آغاز فتنهها پیروی از هوای نفس است: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ؛(77) «همانا آغاز پدید آمدن فتنهها، هواپرستی است». اگر افراد هوای نفس را کنار بگذارند و دنبال آن باشند كه ببینند خدا از آنها چه میخواهد و مصلحت نظام و مردم در چیست، دیگر فتنهای شكل نخواهد گرفت، و اگر فتنهای بر پا شد، زود اصلاحپذیر خواهد بود؛ ولی وقتی كه هوای نفس حاکم باشد و هرکسی دنبال تأمین نفع خودش باشد، فتنه طولانی خواهد شد. بنابراین اگر بخواهیم با پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، جزو کسانی باشیم كه فرمود: هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی؛(78) «این راه من است! من و پیروانم با بصیرت كامل، همة مردم را بهسوی خدا دعوت میكنیم»، و اگر بخواهیم به سفارشهای رهبر معظم انقلاب عمل کنیم و در قضایا، بهویژه آنجا که با سرنوشت جامعة اسلامی پیوند دارد، راه صحیح را بشناسیم و پیروی کنیم، باید دو چیز را سرلوحة كار
﴿ صفحه 101 ﴾
خود قرار دهیم؛ نخست برخورداری از فکر صحیح و ژرف، پرهیز از سطحینگری و بسنده کردن به شواهد ظاهری؛ دوم آنکه، نیّت خود را اصلاح کنیم و دنبال حق باشیم هرچند به زیان خودمان باشد و بدانیم که در پایان، حق به زیان هیچکس نیست؛ ممکن است از ایستادگی در برابر اهل باطل زیانهایی متوجه انسان شود؛ اما اینها کوتاه مدت است و در درازمدت، حق به سود همه خواهد بود.