ه) پرهیز از غرور و سستی
دو خطر مهم كه همواره ما را تهدید میکند این است كه در عملکرد خود، گرفتار غرور و یا سستی شویم؛ وگرنه ما باید به آنچه خدا از ما خواسته جامة
﴿ صفحه 51 ﴾
عمل پوشانیم و حتی جانمان را نیز در این راه فدا كنیم. البته دشواریهای زیادی دراینمیان خواهد بود و گاهی ممكن است به ما اتهام بزنند و ناسزا نیز بگویند؛ همانگونه كه به انبیای الهی نیز اتهاماتی بسته شد و ایشان نیز آماج نسبتهای ناروایی همچون «مجنون» و «شاعر» قرار گرفتند و كار بدانجا كشید كه نسبتهای غیراخلاقی هم به ایشان دادند. آیة شریفة یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا؛(37) «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، همانند كسانی نباشید كه موسی را آزار دادند، و خداوند او را از آنچه در حق او میگفتند مبرّا ساخت، و او نزد خداوند آبرومند بود»، حكایت از آن دارد كه حضرت موسی ـ علی نبینا وآله وعلیهالسلام ـ نیز آماج نسبتهای ناروا بود.
و) پرهیز از سطحینگری
پرسش مهمی كه گاهی مطرح میشود این است كه، بهراستی، مرجع تشخیص و ملاك واقعی بصیرت چیست؟ چگونه میتوان پی برد كه فردی بصیرت دارد یا فرد دیگر فاقد آن است؟ اگر ملاك بصیرت، برخورداری از هوش بالاتر است، قطعاً كسانی هستند كه هوش بالایی دارند، اما كمترین بصیرتی ندارند. اگر ملاك بصیرت آن است كه انسان تجربة زیادی داشته باشد، کسانی هستند که حتی تجربة سیاسی بالایی دارند، اما بصیرت آنها كمتر از بصیرت كسانی است كه تجربة سیاسی ندارند. حتی ممكن است
﴿ صفحه 52 ﴾
برخی بتوانند بهخوبی مسائل را تحلیل كنند، اما باز هم بصیرت لازم را نداشته باشند. ما میدانیم كه در زمان فتنة 1388 كه مقام معظم رهبری به كسب بصیرت توصیه میفرمودند، خطابشان به همین دسته از افراد بود؛ چون كسانی با این ویژگی بودند كه در آن فتنه، بصیرت لازم را بهکار نبردند. در آن فتنه، از فرمایشهای مقام معظم رهبری اینگونه استفاده میشد كه ایشان بصیرت را در عدهای نمیدیدند؛ اما همان عده خود را به سبب تجربة طولانی در سیاست، اهل بصیرت میشمردند.
حال چگونه میتوان قضاوت صحیحی دراینزمینه کرد؟ تردیدی نیست كه پایة اصلی بصیرت، فکر است. بصیرت یعنی بینش عمیق در برابر بینش سطحی. گاهی ممكن است کسی دربارة رخدادهای پیرامون خود، درك ابتدایی داشته باشد و قضاوت سطحی بکند؛ اما گاهی شخص میتواند لایهای را در پشت یك قضیهای مشاهده كند و به مرتبهای از بصیرت دست یابد؛ اما كسی از این هم فراتر میرود و لایههای بعدی را نیز درك میكند. در اینجا او مرتبة عمیقتری از بصیرت را درك کرده است. این بحث شبیه همان روایتی از پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله میباشد كه در آن آمده است: ان للقرآن ظهرا وبطنا، ولبطنه بطن إلی سبعة أبطن؛(38) «همانا قرآن ظاهری و باطنی دارد؛ باطن آن هم باطنی دارد تا بطن هفتم». پس همیشه نمیتوان به ظاهر مطالب بسنده کرد؛ بلكه لازم است مقداری به عمق آنها وارد شد و لایههای زیرین آنها را دید؛ بهویژه، آنجایی که توطئههایی از طرف کسانی طراحی
﴿ صفحه 53 ﴾
میشود که صدها سال است کارشان همین است. کسانی هستند که خواستههایشان را زیر لایههایی پنهان میکنند و هنرشان در این است که طوری وانمود میکنند که مردم فریب خورند. این یکی از مصادیق آن آیة شریفه میتواند باشد که فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ؛(39) «اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتاند تا فتنهانگیزی كنند».
در زمان رویارویی با افرادی با چنین سوابق فریبکارانه و شیطنتهایی ازایندست، باید بسیار مراقب بود؛ چراكه دراینصورت، به قضاوتهای سطحی، هرگز نمیتوان بسنده کرد و باید کوشید لایههای زیرین را نیز مشاهده كرد. هر اندازه كه در توان باشد، باید فکر و عقل را بهکار گرفت و به عمق كار پی برد. اگر بصیرت به معنای بهکار گرفتن قوة عقل و فکر باشد، طرف مقابل ما نیز انسان جاهلی نیست كه عقل و فكر نداشته باشد؛ بلكه او هم ممكن است هوش بالایی داشته و فکر، استدلال، تحصیلات و تجربة بسیار داشته باشد. در اینجا باید توجه كرد كه نیروی اندیشه، همچون ابزاری است که با بهکارگیری صحیح آن میتوان نتیجة خوب گرفت و با استفادة نادرست از آن، نقشههای شوم کشید. بنابراین تنها با فكر نمیتوان موفق به كسب بصیرت شد؛ بلكه باید کوشید تا از فكر، درست استفاده كرد و در زمان بروز مشكلات، نیروی عقل را بهکار گرفت تا به اشتباه و مغالطه نیفتاد.
﴿ صفحه 54 ﴾
ز) ارجاع دادن متشابهات به محكمات و یقینیات
بهمنظور مصون ماندن از خطا، اشتباه و مغالطه در حوادث و رخدادهای گوناگون پیرامون خود، قرآن راهی را در پیش پای ما میگذارد كه هم در علوم عقلی، هم در علوم نقلی و هم در تفسیر حوادث بهكار میآید و آن، این است که دانستههای ما یا از قبیل محکماتاند و یا از قبیل متشابهات. بعضی امور، روشن و آشکار است و نیاز زیادی به فكر كردن ندارد؛ ولی برخی دیگر پیچیده و مبهم است و باید رنج بسیاری کشید تا به ژرفای آن رسید. آن عده از اهل فكر، كه عالِم حدیثاند و مجتهد، باید نخست به سراغ یقینیات بروند. مفسران هم در تفسیر آیات قرآن، باید به سراغ محکمات آن بروند و در پرتو محکمات، متشابهات را تفسیر کنند:
هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ؛(40) او كسی است كه این كتاب را بر تو نازل كرد كه قسمتی از آن، آیات محكم و قسمتی از آن، متشابه است؛ اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتاند تا فتنهانگیزی كنند و تفسیر [نادرستی] برای آن میطلبند.
در علوم عقلی هم ما باید از یقینیات شروع کنیم و در پرتو آنها، بکوشیم
﴿ صفحه 55 ﴾
ظنیات و مشكوكات را حل کنیم. در رویدادها هم ما باید از امور محکم و آشکار آغاز کنیم تا بتوانیم آن امور پیچیده و مبهم را کشف کنیم.
این راه، راهی کلی است كه در تمام موارد باید لحاظ شود. اگر برای حل مسائل، ابتدا از متشابهات شروع شود، به نتیجه نخواهد رسید؛ همچون مسائل ریاضی كه اگر برای حل معادلهای، كسی نخست سراغ مشکوکات و مجهولات برود، هیچگاه نخواهد توانست آن معادله را حل كند و نتیجة درستی بگیرد؛ اما اگر همین شخص برای حل معادله، ابتدا از معلومات استفاده کند، دراینصورت احتمال آن هست كه به نتیجة درست دست یابد. در مسائل اجتماعی نیز یقینیاتی وجود دارد كه شك كردن در آنها یا ناشی از قصور فهم است و یا ناشی از غرض؛ چراكه بهقدری مسئله آشكار است كه هر انسان منصفی متوجه آن میشود.
برای نمونه، اگر از شخص منصفی، هرچند غیرمسلمان یا غیرشیعه و غیرانقلابی، در مورد جریاناتی كه در فتنة 1388 در كشور رخ داد، پرسیده شود كه نوك پیکان این فتنه به کدامین سو نشانه رفته بود، پاسخ درست را میتوان شنید. تمام فعالیتهایی كه در این جریان، از هر سو، با شكلهای مختلفی همچون مبارزههای سیاسی انتخاباتی، فعالیتهای مطبوعاتی، آشوبها، تخریب شخصیتها و اتهام زدنها انجام گرفت، یك نقطة مشترك داشت كه از همان اوایل انقلاب نیز مطرح بوده است و در هر زمان به شكل خاصی ظهور پیدا كرده است. مسائلی همچون اینكه نظارت شورای نگهبان استصوابی است یا استطلاعی، از همان زمان مطرح بود. در همان زمان
﴿ صفحه 56 ﴾
امام رحمه الله، برخی با خبرگان
[جاافتادگی متن کتاب]
انتخاب خبرگان قانون اساسی را به یاد آورد، پی خواهد برد كه برخی همان زمان مطرح میكردند كه باید اختیارات رئیسجمهور افزایش یابد؛ بهطوریكه بتواند مجلس یا شورای نگهبان را تعطیل كند. هماكنون نیز همانها با سخن تازهای به میدان آمدهاند. اگر به جریان فتنة 1388 توجه شود، بهخوبی میتوان دریافت كه نقطة مشترك تهاجم آنان، همان اسلامی است كه مظهرش ولایت فقیه است. آنان با اسلامی كه تنها نماز و روزه از انسان میخواهد، مخالفتی ندارند؛ آنان با اسلامی مخالفاند كه منافع آنان را به خطر اندازد و این اسلام همان است كه تأكید دارد قانون خدا باید حاکم باشد. درصورت حاكم شدن قوانین الهی، مباحثی همچون ولایت فقیه مطرح میشود كه خوشایند آنان نیست.