د) درك درست موقعیت و وظیفهشناسی
عزم جدی و ارادة قوی زمانی راهگشاست كه در پی آن، فرد موقعیت و وظیفة خود را بهخوبی بشناسد. برای پی بردن به اینكه در موقعیتهای مختلف چه باید كرد، باید شرایط را در نظر گرفت و بر اساس آن تصمیم گرفت و عمل كرد. انسان حتی در كاری كه برای خود انتخاب میكند، باید بصیرت لازم را بهکار برد و بر اساس اهمیت كار و میزان ضرورت، به آن بپردازد. انسان برای انتخاب كاری كه بر عهده میگیرد، باید در درون خود به این باور برسد كه اهمیت این كار از سایر كارها بیشتر است تا بتواند در نزد خداوند حجت داشته باشد. پس، تشخیص وظیفه، یک مرحلة مهم در كسب بصیرت است. در كشور ما، همانند كشورهای دیگر، كارهای انجامنشدة بسیاری هست كه باید بدانها پرداخت؛ بهویژه آنکه، انقلاب ما انقلاب نوپایی است و در بسیاری از عرصهها افراد متعهد و متخصص اندک هستند. ما باید با بصیرت تشخیص دهیم كاری را كه انتخاب میكنیم، آیا در این عرصهها اولویت دارد یا خیر.
﴿ صفحه 44 ﴾
شناخت موقعیتها برای اتخاذ تصمیم مناسب، همواره اهمیت دارد؛ زمانی كه راهی کاملاً روشن است و ابهامی در آن نیست و روشهای طرف مقابل هم کاملاً مشخص است، پیروزی چندان دشوار نیست؛ همچون مسابقة کشتی كه اگر كسی بداند رقیب او در مسابقه، چه فنی را بهكار میبرد، خودش را در برابر آن فن آماده میكند؛ اما مشكل در جایی است كه او نداند رقیب او چه فنی را اجرا خواهد كرد. اگر كسی در اینگونه مسائل برای فهم صحیح بکوشد، درحقیقت، «جهاد فی سبیل الله» کرده است.
تمام امتحانهای بشر ازسوی خداوند متعالی، برای ساخته شدن روح انسان است؛ وگرنه خداوند نیازی به جنگها و فداکاریها ندارد. خداوند میتوانست با یک « كُن فَیَكُونُ»(30) همهچیز را زیر و رو کند؛ اما او این بساط را گسترانده است تا زمینة تقویت و رشد انسانها را فراهم كند؛ ازاینرو هرچه فهم ما از مسائل عمیقتر شود هرچند در بسیاری موارد، لازمهاش صبر كردن باشد، سبب تقویت و رشد ما خواهد شد. رسیدن به چنین رشدی برای ما، خود، نوعی پیروزی است. گاهی موقعیت اقتضا میكند كه چون انسان نمیتواند كاری انجام دهد، تنها صبر پیشه سازد. رشد انسان همواره به ایجاد جنبش و انقلاب نیست؛ بلكه گاهی باید سكوت كرد و در این قالب، بندگی خدا را تقویت کرد؛ چراكه رشد انسان به اطاعت از خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله و ائمة معصومین علیهم السلام است. ازاینرو، شاهدیم كه كسی همچون علی علیه السلام ، بااینكه میدید چه كارهایی صورت میگیرد، 25 سال با کسی نجنگید تا اینكه
﴿ صفحه 45 ﴾
درنهایت، در زمان عثمان، حتی ضعیفترین مؤمنان هم، متوجه قضیه شدند و شورش کردند و او را کشتند. علی علیه السلام در طول این مدت كاملاً مطلع بود كه چه خیانتها و ظلمهایی انجام میگیرد؛ اما او میفهمید که در آن موقعیت باید صبر کرد: صَبَرْتُ وَفِی الْعَیْنِ قَذًی وَفِی الْحَلْقِ شَجًا؛(31) «صبر كردم، درحالیكه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود». اجر این صبر کمتر از آن شمشیر کشیدن در بدر و حنین نبود. نباید تصور كرد در این مدت، علی علیه السلام بیکار بود؛ همان خوندلهایی که ایشان میخورد، کار كمی نبود.
دراینزمینه، هرآنچه را كه ما دربارة آن فکر، تأمل، بحث، مشورت و تحقیق میکنیم، خود، عبادت است و در حكم «جهاد فی سبیلالله» بهشمار میرود. نباید تصور كرد كه اینگونه اقدامات، كاری نیست؛ بلكه مقدماتی است كه انسان را آماده میکند تا زمانی كه تشخیص داد باید وارد عمل شود، بهطور جدی عمل کند. از مصادیق موقعیتشناسی، در زمان معاصر، میتوان از امام خمینیرحمه الله یاد كرد. ایشان در زمان حیات آیتالله بروجردیرحمه الله، هیچ اقدام سیاسیای را انجام ندادند؛ اما بعد از رحلت آیتالله بروجردیرحمه الله، آرامآرام زمینهای برای حرکت انقلابی تنها در حد صدور اعلامیه و بیانیه فراهم شد. در زمان آیتالله بروجردیرحمه الله هم كار امام كم نبوده است. همان تفكرها و عبادتها و تلاشهای علمی و تحقیقی در آن زمان، شخصیتی از ایشان ساخت تا بتواند برای پیروزی انقلاب، رهبری جامعه، بلکه رهبری دنیا را عهدهدار شود.
﴿ صفحه 46 ﴾
بنابراین در كسب و افزایش بصیرت، نباید برای کارهای کیفی، اهمیت كمی قائل شد. هركس باید به هر اندازه كه میتواند بصیرت خود و دیگران را، هم درزمینة آگاهی از اصل اسلام و هم آگاهی از تکالیفی که باید به اجرا درآید، افزایش دهد. این روشنگریها، خود، در زمرة بزرگترین عبادتهاست. همینکه شخص، طبق تکلیف خودش، و البته در چهارچوبی که رهبری تعیین میکند، به روشنگری بپردازد و مردم را به مسائل آگاه سازد، عبادت و جهاد بزرگی انجام داده است. البته در این مسیر باید مراقب بود كه دچار غرور نشود و تنها به دیدگاههای خود اهمیت ندهد؛ بلكه از دیدگاههای صاحبنظران نیز بهره جست. افزونبراین، باید مراقب بود كه در دام راحتطلبی و بهانهگیری نیفتد و حتی اگر در جایی هم سكوت را پیشه میسازد بهمنظور تنآسایی نباشد. البته چهبسا گاهی مصلحت اقتضای سكوت داشته باشد.
نکتة شایان توجه آن است که، گاهی ممكن است افشاگریها هم مفید واقع شود. در احكام فقهی اسلام، مسئلة تقیه از مسائل انكارناپذیر شیعه است و در برخی روایات نیز از امام صادق علیه السلام نقل گردیده است: إن التقیة دینی ودین آبائی؛(32) «همانا تقیه دین من و پدران من است»؛ اما کسانی در همان زمان ائمة اطهار علیهم السلام بودند كه تقیه نكردند و ائمه علیهم السلام رفتارشان را نیز تأیید کردند. برای نمونه، حجّاج یکی از شیعیان بزرگوار، به نام سعیدبنجبیر را احضار کرد و از او خواست تا به علی علیه السلام دشنام دهد؛ اما او شروع به مدح علی علیه السلام كرد. حجاج او را تهدید كرد كه دستور خواهد داد تا زبانش را از پس
﴿ صفحه 47 ﴾
حلقش درآورند؛ اما او پاسخ داد كه چه افتخاری از این بالاتر! حجاج دستور داد تا جلاد پشت گردن او را سوراخ كرده، زبانش را از آن طرف بیرون كشد. اینچنین او با خندهای مستانه جان داد. داستان سعیدبنجبیر تنها، نمونهای از موارد فراوانی است كه آنان را وادار به دشنام دادن به علی علیه السلام میكردند، اما آنان نهتنها علی علیه السلام را بد نمیگفتند، بلكه زبان به مدح ایشان میگشودند. نظیر همین مسئله را میتوان در زیارت قبر حضرت سیدالشهدا علیه السلام نیز مشاهده كرد؛ افرادی دست و پا و حتی گاهی جان خود را از دست میدادند؛ اما راضی به ترك زیارت امام حسین علیه السلام نمیشدند. با همین حماسهها بود كه كربلا همچنان كربلا ماند؛ وگرنه هیچكدام از ما دیگر کربلایی نمیشناختیم.
البته منظور از این سخنان آن نیست كه میتوان بدون در نظر گرفتن شرایط اقدامی کرد؛ بلكه منظورمان این است كه گاهی شرایطی پیش میآید كه اقتضا میكند تا اگر كسی خود، صاحبنظر است و یا دستور و اجازة رهبری را داشته باشد، با اینگونه اقدامات میتواند كاری انجام دهد كه اثرش از چند سال مبارزه هم بیشتر است و حتی اگر كتب متعددی هم نوشته شود، نمیتواند چنین تأثیری برجای گذارد. بنابراین ما در ادای تكلیف هیچگاه دچار بنبست نخواهیم شد و نباید نگران باشیم كه ممكن است كار به جایی بكشد كه نتوانیم كاری را به انجام رسانیم. حتی در جایی ممكن است راهنمایی و هدایت كردن یك شخص، اثر بالایی را برجای گذارد؛ چراكه اساساً این عالَم برای این ساخته شده كه انسانها، هم به اساس اسلام و معارف اسلامی و هم به وظایف اسلامی، اجتماعی و سیاسی هدایت شوند.
﴿ صفحه 48 ﴾
بنابراین وظیفة همگان است که برای ارتقای بصیرت خود بکوشند. یكی از مهمترین ابزارهای كسب بصیرت، شناخت دقیق موضوع، درك روشنی از موقعیت و بهرهگیری صحیح از فرصتهای پیش روست. تجربة چندسالة بعد از انقلاب، بهویژه، فتنة 1388 نشان داد که برای اهل علم، تنها اهتمام به درس خواندن، مشکلات جامعه را حل نمیکند؛ هرچند ایشان باید بكوشند بر معلوماتشان دربارة عقاید، اخلاق، ارزشها و احکام اسلامی بیفزایند، در كنار آن، باید موضوعشناس قوی باشند؛ یعنی بدانند كه فلان حکم را باید در کدام حوزه اجرا کرد. چنین چیزی از نوع مسائلی نیست که در کتابهای درسی بنویسند. این همان است که مقام معظم رهبری با تعبیر «کسب بصیرت» به آن اشاره کردهاند.
دراینزمینه، بیان یك مثال میتواند گویا باشد؛ اسلام دین رأفت، رحمت، گذشت و اغماض است. آیاتی همچون وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛(33) «آنها باید عفو كنند و چشم بپوشند؛ آیا دوست نمیدارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است»، فَلاَ جُنَاْحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَیْرٌ؛(34) «مانعی ندارد با هم صلح كنند و صلح بهتر است»، فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِكُمْ وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛(35) «پس تقوا پیشه كنید و خصومتهایی را كه در میان شماست به
﴿ صفحه 49 ﴾
آشتی بدل کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت كنید، اگر ایمان دارید»، و آیاتی ازاینقبیل كاملاً این جنبه از دین اسلام را ترسیم کرده است. اما از طرف دیگر هم، سختگیریهایی در دین پیشبینی شده است. برای نمونه، فریضة جهاد، از جمله فرایض دینی است كه به مسلمانان امکان میدهد دست به سلاح برند. بهكارگیری سلاح نیز بههرحال منجر به ریختن خونی خواهد شد؛ چنانكه در تاریخ اسلام نیز در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، در خود مدینه عدة زیادی سر بریده شدند، كه بخش زیادی از آنها به دست امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است. به علت پیمانشکنی و سرپیچی بنیقریظه و همپیمانی آنان با دشمنان اسلام، خداوند به پیامبرصلی الله علیه و آله دستور داد از آنها انتقام بگیرد. در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام نیز، در مدت کوتاه حکومت ظاهری ایشان، یعنی چهار سال و نه ماه، سه جنگ بزرگ رخ داد كه در یكی از آنها بیشتر کسانی که در برابر حضرت علی علیه السلام ایستادند، پیش از آن، از اصحاب خود علی علیه السلام بودند. در جنگ نهروان، كسانی كه بر روی علی علیه السلام شمشیر کشیدند، از کسانی بودند که در جنگ صفین و در جنگهای دیگر در رکاب علی علیه السلام بودند. خوارجِ نهروان افرادی بهظاهر مسلمان، مقدس، حافظ قرآن و نمازخوان بودند كه پینه بر پیشانی داشتند؛ اما همانان با امیرالمؤمنین علیه السلام جنگیدند و علی علیه السلام نیز بسیاری از آنان را به قتل رساند؛ نه از بینمازها، کافران، مشرکان و منافقان. زمانی كه آنان برضد حكومت آن حضرت طغیان کردند تا آن را براندازند، حضرت چهار هزار نفر از آنها را کشت و آنگاه فرمود:
إِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَة؛(36) «من چشم فتنه را درآوردم».
﴿ صفحه 50 ﴾
پس در اسلام، هم رحمت، رأفت و مهربانی وجود دارد و هم سختگیریها، غلظتها و شدتها. باید قدرت تشخیص موضوع را بهقدری بالا برد كه بتوان درك کرد در هر زمان وظیفه چیست. آیا باید با كسانی كه در فتنهها، برای براندازی جمهوری اسلامی میکوشند، با رحمت و رأفت برخورد کرد و آنها را آزاد گذاشت، یا اینكه باید غلظت و شدت نشان داد؟ دربارة شخص خاص و یا قضیة خاص، در کتاب و سنت چیزی وجود ندارد؛ در قرآن نیامده كه شما در فلان فتنه، در فلان زمان و مكان، چگونه برخورد كنید. هیچ حدیثی هم نمیگوید امروزه با فلان شخص و یا فلان گروه که در روز عاشورا، و در استمرار فتنة 1388، به مقدسات توهین كردند چگونه برخورد كنید؛ بلكه احكامی کلی مطرح شده است كه ما باید در هر زمان و مكانی، آن را بر موارد خود تطبیق دهیم. این امر نیازمند بصیرت است كه كجا مكان عفو و كجا جای انتقام است. كسب چنین بصیرت و بینشی، بهآسانی به دست نمیآید؛ هم فهم خوب، هم استعداد و روشنبینی مناسب و هم زیرکی خاصی را میطلبد؛ همچنین نیازمند ژرفنگری در تاریخ اسلام و سیرة پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمة اطهار علیهم السلام و تجربه و آگاهی عمیق از جریانهای سیاسی و قدرت تحلیل مسائل سیاسی است.
ه) پرهیز از غرور و سستی
دو خطر مهم كه همواره ما را تهدید میکند این است كه در عملکرد خود، گرفتار غرور و یا سستی شویم؛ وگرنه ما باید به آنچه خدا از ما خواسته جامة
﴿ صفحه 51 ﴾
عمل پوشانیم و حتی جانمان را نیز در این راه فدا كنیم. البته دشواریهای زیادی دراینمیان خواهد بود و گاهی ممكن است به ما اتهام بزنند و ناسزا نیز بگویند؛ همانگونه كه به انبیای الهی نیز اتهاماتی بسته شد و ایشان نیز آماج نسبتهای ناروایی همچون «مجنون» و «شاعر» قرار گرفتند و كار بدانجا كشید كه نسبتهای غیراخلاقی هم به ایشان دادند. آیة شریفة یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا؛(37) «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، همانند كسانی نباشید كه موسی را آزار دادند، و خداوند او را از آنچه در حق او میگفتند مبرّا ساخت، و او نزد خداوند آبرومند بود»، حكایت از آن دارد كه حضرت موسی ـ علی نبینا وآله وعلیهالسلام ـ نیز آماج نسبتهای ناروا بود.
و) پرهیز از سطحینگری
پرسش مهمی كه گاهی مطرح میشود این است كه، بهراستی، مرجع تشخیص و ملاك واقعی بصیرت چیست؟ چگونه میتوان پی برد كه فردی بصیرت دارد یا فرد دیگر فاقد آن است؟ اگر ملاك بصیرت، برخورداری از هوش بالاتر است، قطعاً كسانی هستند كه هوش بالایی دارند، اما كمترین بصیرتی ندارند. اگر ملاك بصیرت آن است كه انسان تجربة زیادی داشته باشد، کسانی هستند که حتی تجربة سیاسی بالایی دارند، اما بصیرت آنها كمتر از بصیرت كسانی است كه تجربة سیاسی ندارند. حتی ممكن است
﴿ صفحه 52 ﴾
برخی بتوانند بهخوبی مسائل را تحلیل كنند، اما باز هم بصیرت لازم را نداشته باشند. ما میدانیم كه در زمان فتنة 1388 كه مقام معظم رهبری به كسب بصیرت توصیه میفرمودند، خطابشان به همین دسته از افراد بود؛ چون كسانی با این ویژگی بودند كه در آن فتنه، بصیرت لازم را بهکار نبردند. در آن فتنه، از فرمایشهای مقام معظم رهبری اینگونه استفاده میشد كه ایشان بصیرت را در عدهای نمیدیدند؛ اما همان عده خود را به سبب تجربة طولانی در سیاست، اهل بصیرت میشمردند.
حال چگونه میتوان قضاوت صحیحی دراینزمینه کرد؟ تردیدی نیست كه پایة اصلی بصیرت، فکر است. بصیرت یعنی بینش عمیق در برابر بینش سطحی. گاهی ممكن است کسی دربارة رخدادهای پیرامون خود، درك ابتدایی داشته باشد و قضاوت سطحی بکند؛ اما گاهی شخص میتواند لایهای را در پشت یك قضیهای مشاهده كند و به مرتبهای از بصیرت دست یابد؛ اما كسی از این هم فراتر میرود و لایههای بعدی را نیز درك میكند. در اینجا او مرتبة عمیقتری از بصیرت را درك کرده است. این بحث شبیه همان روایتی از پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله میباشد كه در آن آمده است: ان للقرآن ظهرا وبطنا، ولبطنه بطن إلی سبعة أبطن؛(38) «همانا قرآن ظاهری و باطنی دارد؛ باطن آن هم باطنی دارد تا بطن هفتم». پس همیشه نمیتوان به ظاهر مطالب بسنده کرد؛ بلكه لازم است مقداری به عمق آنها وارد شد و لایههای زیرین آنها را دید؛ بهویژه، آنجایی که توطئههایی از طرف کسانی طراحی
﴿ صفحه 53 ﴾
میشود که صدها سال است کارشان همین است. کسانی هستند که خواستههایشان را زیر لایههایی پنهان میکنند و هنرشان در این است که طوری وانمود میکنند که مردم فریب خورند. این یکی از مصادیق آن آیة شریفه میتواند باشد که فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ؛(39) «اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتاند تا فتنهانگیزی كنند».
در زمان رویارویی با افرادی با چنین سوابق فریبکارانه و شیطنتهایی ازایندست، باید بسیار مراقب بود؛ چراكه دراینصورت، به قضاوتهای سطحی، هرگز نمیتوان بسنده کرد و باید کوشید لایههای زیرین را نیز مشاهده كرد. هر اندازه كه در توان باشد، باید فکر و عقل را بهکار گرفت و به عمق كار پی برد. اگر بصیرت به معنای بهکار گرفتن قوة عقل و فکر باشد، طرف مقابل ما نیز انسان جاهلی نیست كه عقل و فكر نداشته باشد؛ بلكه او هم ممكن است هوش بالایی داشته و فکر، استدلال، تحصیلات و تجربة بسیار داشته باشد. در اینجا باید توجه كرد كه نیروی اندیشه، همچون ابزاری است که با بهکارگیری صحیح آن میتوان نتیجة خوب گرفت و با استفادة نادرست از آن، نقشههای شوم کشید. بنابراین تنها با فكر نمیتوان موفق به كسب بصیرت شد؛ بلكه باید کوشید تا از فكر، درست استفاده كرد و در زمان بروز مشكلات، نیروی عقل را بهکار گرفت تا به اشتباه و مغالطه نیفتاد.
﴿ صفحه 54 ﴾