مقدمه
بصیرت، از مفاهیم و واژگان پراهمیت در طول تاریخ اسلام و نیز دورة معاصر بوده و هست. در فرهنگ اسلامی، از جمله در قرآن کریم و فرمایشهای پیامبر صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیهم السلام و دیگر معصومان بر آن تأکید ویژهای شده است.
پس از انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی رحمه الله و نیز مقام معظم رهبری، بارها، اهمیت آن را به عموم گوشزد كردهاند.
ازآنجاكه مقام معظم رهبری، بهویژه، در سخنرانیها و بیانات خود بعد از شكلگیری فتنههای بزرگ و كوچك، بارها بر این مسئله تأكید فرمودهاند و دربارة بیبصیرتی در میان عوام و خواص هشدار دادهاند، و نیز ازآنجاکه ایشان منشأ بسیاری از اشتباهات، خطاها، لغزشها و مفاسد را بیبصیرتی میدانند، برای مصون ماندن نظام جمهوری اسلامی از این آفات و آسیبها باید به این بحث از زوایای مختلف توجه شود. درك درست مفهوم و ماهیت، ضرورت و اهمیت، راهكارهای كسب و ارتقای بصیرت در جامعه، موانع كسب بصیرت و ملاك سنجش آن میتواند دراینزمینه راهگشا باشد.
﴿ صفحه 11 ﴾
1. تعریف و ماهیت بصیرت
بصیرت، واژهای عربی، و تقریباً معادل «بینش» در فارسی است. بصر یعنی چشم، و إبصار یعنی دیدن، و بصیرت هم یعنی بینش. اما باید توجه داشت كه موارد استعمال بصیرت غالباً در بینش باطنی است نه بینش با چشم ظاهری. در توضیح این مطلب باید متذكر شویم كه فرهنگ قرآنی به ما میآموزد که انسان غیر از این حواس پنجگانه، همچون چشم و گوش، حواسی باطنی نیز دارد؛ از جمله، او از چشمی غیر از این چشم ظاهری برخوردار است که گاهی آن چشم، بیناست و گاهی نابینا میشود: فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛(1) «چشمهای ظاهر نابینا نمیشود؛ بلكه دلهایی كه در سینههاست، كور میشود».(2) منظور از نابینا بودن این افراد این نیست كه آنان از چشم ظاهری محروماند؛ بلكه بدین معناست كه آنان کوردلاند و چشم باطنشان نمیبیند. آنچه موجب محرومیت انسان از آن بینش معنوی میشود، شبهاتی است که غالباً شیاطین القا میکنند و اجازه نمیدهند تا عقل و فطرت انسان، با نور بصیرت باطنی آنچه را كه باید، ببیند. درواقع، شبهات، با حجابی كه ایجاد میکنند، ذهن انسان را محدود میسازند و زاویة دید او را تغییر میدهند؛ بهطوریكه دیگر چنین فردی نمیتواند حقیقت را آنگونه كه هست، ببیند.
﴿ صفحه 12 ﴾
بنابراین بصیرت در قرآن كریم، هرچند از بصر به معنای چشم گرفته شده است، هرگز به مفهوم بینایی در مقابل نابینایی ظاهری نیست. ازاینرو در برخی آیات تصریح شده است كه افرادی چشم دارند، اما نمیتوانند ببینند: وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا؛(3) «آنان چشمانی دارند كه با آن نمیبینند». همچنین در آیاتی دربارة برخی از انسانها عباراتی همچون: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُون؛(4) «آنان كران، گنگها و كوراناند، ازاینرو [از راه خطا] بازنمیگردند»، و صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُون؛(5) «آنان كران، گنگها و كورانند؛ ازاینرو چیزی نمیفهمند»، بهكار رفته است. در آیاتی نیز تصریح شده است كه برخی از انسانها در قیامت کور محشور میشوند. ازاینرو اعتراض میكنند: رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ كُنتُ بَصِیرًا؛(6) «پروردگارا! چرا نابینا محشورم كردی؟! من كه بینا بودم»! به او پاسخ داده میشود: كَذَلِكَ أَتَتْكَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَكَذَلِكَ الْیَوْمَ تُنسَی؛(7) «آنگونه كه آیات ما برای تو آمده و تو آنها را فراموش كردی امروز نیز تو فراموش خواهی شد». از این آیات به دست میآید كه قرآن افرادی را برخوردار از بصیرت میداند که بسیاری از آن محروماند. پس، برخی انسانها یك بینش درونی دارند و در پی سیر و سلوک معنوی، به مقام بصیرت دست یافتهاند. اما به نظر میرسد كه بصیرت در
﴿ صفحه 13 ﴾
اینگونه موارد، معنایی وسیعتر از این دارد و محدود به یک مفهوم عرفانی خاص نیست. انسان همواره باید در مسیر زندگی خود، اموری را بهخوبی درك کند و دید عمیقی به مسائل پیرامون خود داشته باشد. اگر نگاه فرد به اطراف خود، نگاهی سطحی باشد، تنها صورت مبهمی در ذهن او نقش خواهد بست و نمیتواند با آن نگاه، قضاوتی دقیق از محیط پیرامون خود بکند و مثلاً در مورد قیافة افراد یا تعداد آنها پاسخگو باشد. در امور معنوی نیز چنین است و گاهی آگاهی افراد از مسائل معنوی، سطحی، گذرا و بدون دقت است و حالآنكه برای كسب بینش صحیح، باید نگاهی عمیق و دقیق داشت.
بنابراین در مورد رفتارهای انسانی که، خواه ناخواه، پوششی از ارزش بر آن حاکم است و باید و نبایدی در كار است، اگر انسان بخواهد رفتار درست، عاقلانه و خداپسندانه انجام دهد، باید بینش صحیحی داشته باشد تا امر برایش مشتبه نشود. انسان ممكن است به دلیل بیدقتی و نگاه سطحی، مفهومی را بهجای مفهوم دیگر، شخصی را بهجای شخص دیگر، یا مقامی را بهجای مقام دیگر اشتباه گیرد. درنتیجه، برای اینكه فرد بتواند رفتار مناسب و حركت صحیحی انجام دهد، موضع درستی اتخاذ کند، از فرد شایستهای حمایت و با شخص نالایقی مخالفت كند، و یا سخن بجایی را بر زبان آورد و سخن ناروایی را ترك كند، ناگزیر باید هرآنچه كه در تشخیص این موارد لازم است، بهدقت بداند. درصورت تحقق این شرط، گفته میشود چنین فردی بصیرت دارد؛ اما اگر نگاه، سطحی باشد، بهگونهای كه منشأ اشتباه گردد، و در هریك از موارد مذکور، فرد نتواند انتخاب صحیح انجام دهد، گفته میشود چنین فردی فاقد بصیرت است.
﴿ صفحه 14 ﴾
2. ضرورت و اهمیت بصیرت
بصیرت صحیح، همواره موجب درك عمیق از مسائل میشود و از این طریق میتوان تحلیل بهتری از وقایع و تحولات به دست آورد؛ بهتر آنها را ریشهیابی و دقیقتر، آسیبشناسی کرد و درنهایت، در كوتاهترین زمان و با كمترین هزینه، درمان دردها و راه برونرفت از تنگناها را یافت. بدیهی است كه با توجه به این مطلب، بصیرت ضرورت مییابد و به ویژه نبود آن در میان مدیران هر كشوری ممکن است منشأ بسیاری از مشكلات برای مردم آن كشور شود. حتی گاهی به سبب فقدان بصیرت، مسیر افراد 180 درجه از مسیر صحیح منحرف میشود؛ ازاینروست كه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مقابل دشمنانشان، بر روی این واژه تکیه میفرمودند: هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی؛(8) «این راه من است! من و پیروانم با بصیرت كامل، همة مردم را بهسوی خدا دعوت میكنیم». بر اساس این فرمایش، دعوت حضرت رسولصلی الله علیه و آله بر پایة بصیرت است و نهتنها ایشان، بلكه پیروانشان نیز افرادی با بصیرتاند و بر آن اساس، دیگران را بهسوی خدا دعوت میکنند.
درحقیقت، درصورت كسب بصیرت، انسان صاحب نوعی معرفت، شناخت و نورانیت باطنی میشود که در مواقعی كه ابهام بر جامعه سایه میافكند (بهویژه در زمان فتنه)، او میتواند حق را از باطل تشخیص دهد و در دام شیاطین انس و جن نیفتد. بنابراین اگر انسان به راهی كه انتخاب می كند،
﴿ صفحه 15 ﴾
بصیرت و بینش داشته باشد، هرگز در طول مسیر، عواملی همچون غفلت و اشتباه نمیتواند او را بهآسانی به انحراف كشاند. دلیل تأکید مقام معظم رهبری بر بصیرت داشتن نیروهای انقلابی و حافظان ارزشهای انقلاب، این است كه اگر عقاید، افكار و آرای این نیروها مبتنی بر دلیلهای روشن و محکم باشد، سبب میشود تا بهآسانی از راه صحیح خود منحرف نشوند.
البته بصیرت حقیقی، نوری است كه باید خداوند آن را إعطا كند؛ نور هدایت از خداست و تا او نور ندهد، كسی صاحب این نور نمیشود: وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ؛(9)«و كسی كه خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نیست» ولی خداوند به كسانی این نور را خواهد داد كه شایستگی آن را به دست آورده باشند. مقدمة این نور هدایت، پاك شدن دل از آلودگیها و انحرافات است؛ آن كاری كه از دست ما برمیآید فراهم كردن همین مقدمات است و این حاصل نمیشود جز از طریق تقویت باورها و افكار و اقامة ادلة محكم برای اثبات آنها. ازاینرو باید کوشید تا قبل از القای شبهات، خود را مجهز به ادلة محكم کرد تا بتوان بهراحتی پاسخ شبهات را داد، نهاینكه با خواندن یك كتاب یا مقاله و یا شنیدن یك سخنرانی، اعتقادات و افكارمان تحت تأثیر قرار گیرد و مسیرمان به انحراف افتد. نبود بصیرت در چنین مواقعی، موجب خواهد شد تا افراد بهراحتی فریب خورده، راه كج را برگزینند؛ بهویژه آنكه شیاطین، تبلیغات گستردهای را بهمنظور به دام اندختن افراد بهكار میگیرند.
﴿ صفحه 16 ﴾
در این زمینه، داستان معروف و آموزندهای هست كه نشان میدهد در مقابل تبلیغات و شبهات، بصیرت تا چه حد ضرورت دارد. عابدی در صومعه ای عبادت می كرد و چون در بیابان بود و امكاناتی نداشت، تنها از شیر گوسفندان خود برای تغذیه استفاده میكرد. یك روز كه گوسفندان را بیرون آورده بود، چشم راهزنان به گوسفندان او افتاد؛ تصمیم گرفتند به هر طریق ممكن آن گوسفندان را از او بربایند. یكی از آنان نزد عابد آمد و پس از عرض ارادت به او گفت: آیا بر شما با آن مقام معنوی زشت نیست كه خوك همراه خودتان دارید؟ عابد با تعجب گفت: خوك؟! من كه خوكی ندارم. اینها گوسفند است. راهزن گفت: نه آقا، این خوك است كه همراه شماست. عابد حرف راهزن را نپذیرفت. راهزن دوم آمد و همان سخن را گفت و همان پاسخ را شنید. دیگر راهزن هم نزد عابد آمد و همان سخنان بین او و عابد گذشت. عابد وقتی تنها شد با خود اندیشید: این سه نفر هریک نزد من آمدند و میگفتند كه اینها خوك است. نكند كه واقعاً اینها خوك باشد و من در اشتباه باشم. او با این گمان، گوسفندانش را رها كرد و راهزنان كه در کمین چنین فرصتی بودند، بیسروصدا و بی جنگ و دعوا گوسفندان را تصاحب كردند و با خود بردند.
بنابراین شیاطین میکوشند تا از راههای مختلف، همان چیزی را در میان مردم رواج دهند كه مطابق با منافع آنان است. دراینصورت، افرادی كه افكار عمیق ندارند، تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. سیاست شیاطین آن است كه بهقدری حرف خود را در قالبهای مختلف همچون سخنرانی، مناظره، چاپ
﴿ صفحه 17 ﴾
كتاب و مقاله و امثال آنها تكرار كنند تا بهتدریج، در جامعه جا بیفتد. از این روست كه ما شاهدیم براثر همین تبلیغات، واضح ترین اموری كه ما در انقلاب به آن یقین داشتیم، امروز در آنها تشكیك میكنند. برخی از این تردیدها را كسانی ایجاد میکنند كه یا در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت دارند، یا از نویسندگان مهم كشورند و یا حتی سوابق مبارزاتی در انقلاب داشتهاند و همین امر موجب تردید کسانی شده كه نگاه سطحی به مسائل پیرامون خود دارند. در صدر اسلام هم میبینیم آن مردمی كه بیبصیرت بودند، وقتی دیدند بعد از وفات پیامبرصلی الله علیه و آله، پدرزن ایشان و پس از مدتی، پدرزن دیگر پیامبرصلی الله علیه و آله و بعد هم منتسبان دیگر همچون داماد و پسرعمة ایشان راهی را در پیش گرفتند و علی علیه السلام را تنها گذاشتند، آنان نیز تحت تأثیر قرار گرفتند و آن حضرت را تنها گذاشتند. برای همین گفته میشود عمدة گناهان متعلق به خواص است؛ چراكه اگر آنان راه كج بپیمایند، مردم نیز تحت تأثیر قرار میگیرند و آنان را ملاك تشخیص خود خواهند دانست.
این مطلب، یكی از واقعیتهای روانی، تاریخی و اجتماعی است كه بارها در جوامع مختلف تكرار شده است؛ در طول عمر پربركت نظام جمهوری اسلامی نیز نمونههای فراوانی از این واقعیت بوده است و بارها از برخی شخصیتها در سِمَتهای مختلف چنین انحرافی را دیدهایم. یكی از راههای پیشگیری از چنین انحرافات مهلك و خطرناكی این است كه باورهای خود را از طریق بهرهگیری از ادلة روشن، تقویت كنیم و با بهكارگیری این شیوة پیشگیرانه، به گوهر بصیرت دست یابیم.
﴿ صفحه 18 ﴾