10ـ فلسفه جنگ و جهاد در اسلام:
دین مبین اسلام هیچ گاه مشوق جنگ و خونریزی نبوده است؛ قرآن مجید با صراحت می فرماید «اگر دشمن از در صلح در آید تو نیز از آن استقبال کن»؛ اما بر حسب ضرورت جنگ و جهاد را در برابر متجاوزان لازم شمرده است. یعنی پایه نخستین در اسلام صلح و همزیستی مسالمت آمیز است و در عین حال دفاع مسلحانه از آیین، جان، مال و سرزمین خود در برابر دشمنان را مجاز بلکه واجب شمرده است.
اضافه بر این نبردهای مسلحانه در آموزه های اسلامی و حقوق بین المللی حتی در برابر دشمنان غدار دارای چارچوب و قواعدی انسانی است و نباید از آن محدوده فراتر رفت.
پیامبر اکرم (ص) به هنگام اعزام لشکر اسلام به سوی میدان جهاد همواره تاکید می فرمود که «آغازگر جنگ نباشید، اسرا و مجروحان جنگ را به قتل نرسانید، فراریان را نکشید، آب به روی دشمن نبندید، حریم زنان و کودکان و سالخوردگان را رعایت فرمایید، باغ ها و مزارع دشمن را تخریب نکنید» و دستورات مشابه دیگری که همه از توجه خاص اسلام به قواعد انسانی نبرد مسلحانه که از 14 قرن قبل تا کنون بوده است، حکایت می کند؛ همان قواعدی که امروزه به صورت ناقص تر در قالب کنوانسیون های بین المللی در آمده و از افتخارات تمدن امروز محسوب می شود. (آیت الله مکارم شیرازی 2/10/1391) حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب که تربیت یافته مکتب اسلام هستند، معتقدند که از یک سو جمهوری اسلامی آغاز گر هیچ جنگی نیست، اما در صورت تعرض و آغاز جنگ با قاطعیت و همه توان و امکانات از خود دفاع می کند؛ تجربه چهل ساله انقلاب اسلامی، پایبندی جمهوری اسلامی به این قاعده و اندیشه فاخر و مترقی را نشان می دهد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز بر اساس نفی هرگونه تسلط پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همۀ مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر، و روابط صلح آمیز متقابل دول غیر محارب استوار است.
11ـ شناخت درست گذشته، تضمین کننده گام های استوار در آینده:
بررسی تاریخ به منظور عبرت گیری و شناخت بهتر، می تواند به رشد و تعالی هر تمدنی از جمله تمدن نوپای برخاسته از انقلاب اسلامی بینجامد. از طرفی تاریخ، علم آموختن گذشته برای فهم زمان حال است. زندگی امروزین حاصل کارها و اقدامات مردمان روزگار پیشین و حتی وقایعی است که در گذشته های دور اتفاق افتاده اند و همین امر در آینده نیز ادامه خواهد یافت، بنابراین شناخت و فهم درست تاریخ به جوامع بشری کمک می کند تا آینده خود را بهتر رقم زده، از اشتباهات نسل های گذشته پرهیز کنند. با دقت نظر در قرآن، می توان به راحتی اهمیت فراوانی را که این کتاب انسان ساز آسمانی برای تاریخ قایل شده است مشاهده کرد. قرآن کریم در برخی موارد، خود به قصه سرایی می پردازد؛ آن هم از بهترین نوع قصه پردازی ها. به عبارت دیگر، قرآن با تاریخ گویی در بهترین قالب ها، به گردش در زمین و عبرت گیری از عاقبت گذشتگان دعوت می کند.
خداوند متعال در آیه 176 سوره «اعراف» می فرماید: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ »؛ این داستان ها را بازگو کن شاید بیندیشند. همچنین در آیه 111 سوره «یوسف» می فرماید: «لَقَدْ كَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ »؛ در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود.
در آیه 137 سوره «آل عمران» می فرماید: «قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ »؛ خداوند سنت هایی در اقوام گذشته داشته که این سنن هرگز جنبه اختصاصی ندارد و به صورت یک سلسله قوانین حیاتی درباره همگان، گذشتگان و آیندگان، اجرا می شود. نهج البلاغه نیز با همان رویکرد قرآن به تاریخ می نگرد، و با بیانی شیوا، ضمن تفسیر فرازها و فرودهای تاریخ، نکته های عبرت آموز زندگی گذشتگان را به بشر گوشزد می نماید. به بیان خود امام (ع)، ایشان به گونه ای تاریخ پیشینیان را مطالعه کرده بودند که گویی خود در سراسر تاریخ و با نسل های پیشین زیسته و از تمام تجربه های مفید آنها بهره گرفته اند. ایشان درباره این اهمیت می فرمایند: «از حوادث گذشته تاریخ، برای آینده عبرت گیر، که حوادث روزگار همانند بوده، و پایان دنیا به آغازش می پیوندد، و همه آن رفتنی است.» نیز می فرمایند: «روزگار بر آیندگان چونان می گذرد که بر گذشتگان گذشت؛ آنچه گذشت باز نمی گردد، و آنچه هست جاودان نخواهد ماند، پایان کارش با آغاز آن یکی است، ماجراها و رویدادهای آن همانند یکدیگرند، و نشانه های آن آشکار است.»
تجربه در آموزه های اسلامی رمز موفقیت ها و پیروزی بر مشکلات و نیل به اهداف عالی است. امیرالمؤمنین علیه السلام در این رابطه بسیار سخن فرمودند: «و من التوفیق حفظ التجربۀ: حفظ تجربه بخشی از موفقیت است.» (نهج البلاغه، حکمت 211) «من لم یجرب الامور خدع: آن کس که کارها را تجربه نکند، نیرنگ می خورد.» (بحارالانوار، ج 74، ص 422) «من غنی عن التجارب عمی عن العواقب: کسی که خود را از تجربه ها بی نیاز بداند، سرانجام [امور] را نخواهد دید.» (غررالحکم، شماره 10162) «کل معونۀ تحتاج الی التجارب: هر امر مشکلی [که کمک لازم دارد] به داشتن تجربه ها نیازمند است.» (بحار، ج 75، ص 7)
12ـ آغاز انقلاب و نظام اسلامی از نقطه صفر:
واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی اداره کشور را بدست گرفت که به لحاظ مشارکت سیاسی و حق مردم در تعیین سرنوشت خود در دوران پهلوی بدترین شرایط را داشت، به گونه ای که نه تنها انتخابات و ساز و کارهای دموکراتیک کاملا مفقود بود، بلکه سرکوب و خفقان ابزاری بود برای اینکه مردم آزادانه مطالبات خود را مطرح ننمایند. در بخش امنیتی و سیاست خارجی، رژیم پهلوی برای حفظ بقای خود، مقدرات امنیتی را در اختیار قدرت های خارجی قرار داده بود و عملا مهره انگلیس و آمریکا برای اجرای سیاست های آن ها در منطقه بود؛ همچنان که بخش هایی از خاک ایران در دوره قاجار و پهلوی به تاراج رفت.
در بخش اقتصادی نیز کشور چندان وضعیت مناسبی نداشت؛ خبری از زیرساخت های اساسی مورد نیاز کشور نبود و همه بخش های صنعت، کشاورزی و خدمات همینطور تقریبا مطلق وابسته بود؛ عدالت اجتماعی و دسترسی مردم به خدمات اجتماعی، بنا به آمارها و گزارش های معتبر داخلی و خارجی در بدترین شرایط ممکن بود. در بخش فرهنگ نیز پهلوی نه به فرهنگ اسلامی معتقد بود و نه به فرهنگ ایرانی باور داشت؛ بلکه رویکرد آن ها نابودی فرهنگ اسلامی و ایرانی بود. آن ها مصمم بودند که ایران از حیث فرهنگی باید غربی شود، تا به توسعه دست یابد! از این جهت انقلاب اسلامی در همه عرصه های پیشرفت باید از اول و با طراحی جدید کار را به پیش می برد.