نقش توده ی مردم در مقابله با دشمن در کلام حضرت على (ع)
این حرفها خطاب به مالک اشتر بزرگوار است و اما آنچه ما از کلمات حضرت در این نامه انتخاب کردیم، چند جمله است: «و أبطأ عذرا عند المنع»(76)؛ وقتی انسان چیزی به آنها نمیدهد، اگر عذری هم داشته باشد، اینها عذر را قبول نمیکنند. «و اضعف صبرا عند ملمات الدهر»(77) ؛ وقتی مشکلات زمانه پیش می آید، اینها از همه کم صبرترند. اگر بلای طبیعی یا بلایای اجتماعی پیش بیاید، از همه کم صبرتر و نق زن تر اینهایند؛ بی صبری نشان میدهند و هی پا به زمین میکوبند. «و انما عماد الدین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الأمة»(78) ؛ پایه ی دین، توده ی مردمند. این جمله را امیر المؤمنین دارد میگوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسم علوی است؛ مورد احترام و تقدیس ماست. «والعدة للاعداء»(79)؛ در مقابل دشمن، عده و امکان و استعداد عبارتند از همین عامة. «فلیكن صغوک لهم و میلک معهم»80 ، میل و گرایش عمومی ات به طرف عامه باشد.( بیانات در دیدار اعضای هیات دولت 17/7/1384)
وظیفه ی منتظران موعود در برابر دشمن
بزرگترین وظیفه ی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آماده ی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشته ی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر می اندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه های صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.( بیانات در دیدار مردم به مناسبت نیمه شعبان 30/7/1381)
فهم دشمن از راز پیروزی ملت ایران
دشمن فهمید که راز پیروزی ملت ایران چیست؛ لذا در صدد برآمد تا سیاسیون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیت الله کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفق هم شدند. از سی تیر ۱۳۳۱ که مرحوم آیت الله کاشانی توانست ملت ایران را آنطور به صحنه بیاورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که عوامل آمریکا در تهران توانستند مصدق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضد استقلال این کشور و به توطئه ی دشمنان این ملت، دکتر مصدق مرتب فاصله خود را با آیت الله کاشانی زیاد کرد، تا اینکه مرحوم آیت الله کاشانی چند روز قبل از ماجرای ۲۸ مرداد نامه نوشت - همه ی این نامه ها موجود است - و گفت من میترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همین جا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت۔ کسی مثل آیت الله کاشانی- وادار میکرد که صحنه ها را پر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در ۲۸ مرداد که کاشانی منزوی و خانه نشین بود و در واقع دولت مصدق او را منزوی و از خود جدا کرده بود. عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم آمریکا توانستند بیایند و به راحتی بخشی از ارتش را به تصرف در آورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتوری محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست و پنج سال این ملت زیر چکمه های دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که آمریکاییها طراحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ بخاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است.( بیانات در اجتماع بزرگ مردم شهرستان کاشان و اران و بیدگل 20/8/1380)