هدف امام، استقامت و ایستادگی در برابر دشمنان
بدیهی است که راه حفظ این دستاوردها و به وجود آوردن دستاوردهای بیشتر، این است که ملت ایران و مسئولین، خط نشانی را که امام بزرگوار با عمل خود کشیده است؛ یعنی خط استقامت ایستادگی در مقابل توقعات دشمنان و ایستادگی در مقابل یاوه گوییها و پرگوییهای کسانی که در بیرون این مرزها نسبت به این ملت ابراز توقع میکنند، ادامه دهند. اما اینکه مکرر گفته میشود «راه امام و خط امام» منظور چیست؟ اگر بگوییم «خط امام، اسلام و انقلاب است» این، مطلبی کلی است. معلوم است که خط امام، انقلاب و اسلام است! هیچکس هم مخالف با اسلام و انقلاب نیست. آن عاملی که میتواند مقصود امام بزرگوار را که پدر این انقلاب و معمار ایران اسلامی است. برآورده کند، استقامتی است که او در رفتار خود نشان داد. در مقابل دشمن، کوتاه نیامد؛ از دشمن نهراسید و نترسید و تهدیدها او را متزلزل نکرد. هیچکس هم نمیتواند امام بزرگوار را به این متهم کند که آنچه انجام داد، خلاف تدبیر صحیح بود. همه ی عقلای عالم، اگر دقت کنند، میفهمند و تحلیل میکنند که راه درست، همان راهی بود که آن مرد رفت؛ راهی به سوی هدفهای خود او، هر کس آن هدف را داشته باشد، راهش همانی است که آن بزرگوار پیمود. این، عرض من در سالگرد هفتم امام بزرگوار است. ( بیانات در اجتماع پرشکوه زائران مرقد امام خمینی (ره) 14/3/1375)
آشنایی امام با ریزه کاریهای دشمن
بعد قدرت رهبری، شجاعت سیاسی امام، آشنایی با ریزه کاریهای کارهای دشمن، هوشیاری نسبت به هدفهای دشمنان؛ این بعد در عمل آشکار شد. سال ۴۲- یعنی سال دوم مبارزه- رسید که سال شدت عملها و فشارها و کشتارها بود. آنجا امام مثل خورشیدی در آسمان امیدهای ملت ایران ظاهر شد. در موضع یک مرد فداکار و یک آتشفشان؛ کسی که همه ی احساسات لازم برای یک مرد جهانی، یک مرد میهنی، یک مرد اسلامی در او جمع است؛ شجاعت لازم را دارد، قدرت بسیج عظیم مردم را دارد، صراحت لازم را دارد؛ چه در اول سال ۴۲ که ماجرای حملهی کماندوها به مدرسه ی فیضیه و حوزه ی قم پیش آمد و چه در پانزده خرداد سال ۴۲ که عظمت امام در آنجا آشکار شد. ملت ایران ناگهان احساس کرد که پشت و پناهی دارد؛ قله ی عظیمی وجود دارد که میتواند به او چشم بدوزد و به آن توجه کند. امام در پانزده خرداد اینگونه در صحنه ظاهر شد. بعد از این ماجرا، زندان و تبعید و فشارهای فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود. برای ما که آن روز جوان بودیم، زندان رفتن و ماجراهای مشکلی که پیش می آمد، خیلی سخت نبود؛ بیشتر شبیه یک سرگرمی بود؛ اما امام در آن سال- در سال شروع مبارزه - شصت و سه ساله بود. در شصت و سه سالگی، این مرد با جوشش احساس خود میتوانست احساسات یک ملت را به جوشش آورد. زندان رفتن و تبعید شدن برای کسی در آن سنین، کار آسانی نبود؛ اما این فداکاری و از خودگذشتگی و خطرپذیری در این مرد آشکار شد. این هم بعد جدیدی بود؛ یعنی مردی که در راه آرمانهای بزرگ و در راه تکلیف شرعی، هیچ مشکلی نمیتوانست مانع راه او بشود. این جریان، در سال ۴۲ و ۴۳ به تبعید چهارده ساله ی امام، اول به ترکیه و بعد هم به عراق منتهی شد. ( بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران 14/3/1378)
عدم تردید امام در برابر تهدید دشمن
در تمام عمر ده ساله ی حیات مبارک امام (قدس سره) ، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتفاق نیفتاد که او بخاطر سنگینی بار تهدید دشمن، در هر بعدی از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخورداری از روحیه ی حسینی. جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج میبرد، اشک میریخت و یا در چشمانش اشک جمع میشد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبت و انسانیت بود، اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راه برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه ی دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمیشود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمیشود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کاری کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمیشود خارج کرد؛ تهدید نمیشود کرد؛ با فشار و با تهدیدهای عملی هم نمیشود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند. ( بیانات در اجتماع زائران مرقد امام خمینی (ره) 14/3/1375)