مأیوس نمودن دشمن از نفوذ ذهنی در ملت از وظایف ائمه ی جمعه
در این نظام، مجموعه و صحنه ی عظیمی پر از مردم را تصور کنید اگر در وسط این تشکیلات، مرکز هدایت عمومی - یعنی دستگاه رهبری۔ را فرض کنیم، آن پایگاهها و مراکز نزدیک به ذهن و گوش و جسم مردم در سرتاسر کشور، نمازهای جمعه است. یعنی نمازهای جمعه در هرجایی از نقاط کشور، بهر و بخشی از کار دستگاه رهبری این کشور را انجام میدهند، مردم را توجیه میکنند، به استقامت در راه وادار مینمایند، از اشتباهات دور نگه میدارند، ذهن مردم را با معارف لازم آشنا میکنند دشمنان را نسبت به نفوذ در اذهان مردم مأیوس میکنند، از اینکه دشمن بتواند روی مردم اثر سوء بگذارد، مانع میشوند و مردم را به حرکت و تلاش در مجموعه ی کلی نظام وادار میکنند. وقتی نظام مردمی است، همه ی مردم باید حرکت کنند، تا نظام راه بیفتد؛ والا اگر عده ای از مردم حرکت نکردند، حرکت نظام، کند خواهد شد.(بیانات در دیدار ائمه ی جمعه ی سراسر کشور 7/3/1369)
تبلیغات وسیع دشمنان نسبت به نماز جمعه
هر هفته تبلیغات سنگین حجیمی از طرف دشمنان نسبت به نماز جمعه صورت میگرفت. حرفهایی میزدند که تقصیر هم نداشتند؛ چون ملت ایران را نمیشناختند. به ضرر خودشان حرف میزدند؛ مثل بسیاری از جاهای دیگر که رادیوهای بیگانه و صداهای دشمن، نسبت به مردم ایران حرف میزنند و اظهارنظر میکنند. اینها در واقع خود را پیش ملت ایران رسوا میکنند و بیخبری خودشان را نشان میدهند. حرفها میزدند مایه ی خنده ی مردم شرکت کننده در نماز جمعه بود. میگفتند به هر کدا از افراد شرکت کننده در نماز جمعهی تهران، فلان قدر پول میدهند فلان قدر جنس میدهند! اینها همان مردمی بودند که با پشتیبانیهای مالی خودشان، آن جنگ عظیم را پشتیبانی کردند. در همین نماز جمعه ی تهران، انبوه پول و جنس و هدایای مردمی به سمت جبهه ها روانه میشد.
اینقدر این ایرانی ناشناسها، درباره ی این مردم اشتباه میکردند، جفا مینمودند و سخن به یاوه میگفتند؟
آنها به تبلیغات هم اکتفا نکردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونین قرار دادند. پنج امام جمعه ی معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آیت الله قاضی، مرحوم آیت الله مدنی، مرحوم آیت الله صدوقی، مرحوم آیت الله دستغیب، مرحوم آیت الله اشرفی. پنج عالم مجتهد پیر مرد با تقوای پرهیزکار پارسا و پاکدامن را که هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها می ایستادند و به آنها اقتدا میکردند، جلو چشم همین مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسیاری دیگر هم سوء قصد کردند که بحمدالله به جایی نرسید. همین نماز جمعه ی تهران و همین محوطه ای که در آن نشسته اید، بسیاری از شما به یاد دارید که شاهد چه حوادثی بوده است. در موشکباران طولانی مدت تهران که در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شرکت میکردند. یک نوبت که در حدود پنجاه روز یا دو ماه بود و هر روز و شبی موشکهای دشمن به این شهر فرود می آمد، این نماز جمعه با اجتماعی عظیم شاید بشود گفت بیش از سایر اوقات۔ مملو از جمعیت میشد. چون خطر بود و مردم احساس میکردند که حضورشان در اینجا خطرپذیری است و برای خداست، لذا برای ثواب مضاعف شرکت میکردند! بنده نماز جمعه هایی را به یاد دارم که در اثنای آن، صدای انفجار موشکها از اطراف همین محل نماز جمعه می آمد. در همین نماز جمعه، دشمن انفجار خونینی را به راه انداخت و جلو چشم مردم در همین نقطه عده ای به شهادت رسیدند؛ اما این مردم مثل کوه استوار ایستادند و تکان نخوردند. بنده آن روز در همین جا ایستاده بودم که آن انفجار اتفاق افتاد. اول خیال کردیم موشک یا بمباران هوایی است؛ نگران شدم که نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم میشود که ما هم مردم مان را درست نشناخته بودیم. خدا میداند که این صفها تکان نخورد. یک گله جا این انفجار واقع شد و چند لحظه همان جا یک هیاهویی شد، شهدا و مجروحان را بردند؛ اما مردم همان جا نشستند و نماز جمعه و خطبه ها ادامه پیدا کرد. این نماز جمعه، چنین مناظری را شاهد بوده است. نماز جمعه ی تهران، بخاطر همان آثار و برکاتی که عرض شد، مرکز و آماج سخت ترین حملات دشمن قرار گرفت.(بیانات در خطبه های هزارمین نماز جمعه ی تهران 8/8/1377)