تردیدافکنی و سلب اعتماد مردم
تردید افکنی در ارزشهای اصولی، بزرگنمایی مشکلات و نفی موفقیتها، از نیازهای قطعی آمریکاست. آمریکا به این عوامل و شرایط نیاز دارد تا بتواند موفقیت خود را در تقابل با جمهوری اسلامی تضمین کند. هر کس در این زمینه ها به نفع آمریکا کار کند، در واقع زمینه سازی میکند برای اینکه آمریکا بتواند مقاصد خودش را، ولو با شیوه نظامی یا شبه نظامی، نسبت به ملت ایران انجام دهد. البته در بعضی جاها انسان میبیند این تصور و تصویر را خیلی پر و بال میدهند تا آمریکا را بعنوان یک قدرت موفق در حال پیشرفت و پیروزی معرفی کنند و جبهه مقابل را در حال انفعال نشان دهند. این صددرصد نادرست و غیر واقعی است؛ این محصول کار تبلیغاتی رسانه های امریکایی است؛ به هیچ وجه اینطور نیست. پیروزی نظامی بر رژیم صدام، غیر از برآورده شدن هدف آمریکا در مسأله ی عراق و حتى افغانستان است. البته مسأله ی عراق از مسألهی افغانستان خیلی مهمتر است؛ مشکلات امریکا در عراق هم مراتب بیشتر از مشکلاتش در افغانستان خواهد بود. میخواهند اینطور وانمود کنند که مساله تمام شده و امریکا به همه ی هدفهای خود رسیده است؛ در حالی که به هیچ وجه اینطور نیست؛ مسأله تمام نشده است و مشکلات فراوانی بر سر راه اینها قرار دارد.( بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی22/2/1382)
* * *
یکی از مسائلی که اینها به شدت دنبال آن هستند، سلب اعتماد مردم از کارایی نظام است. بعضی از حرفهایی که میشنوید، اتفاقی نیست. تصادفی نیست که بعضی کسان بیایند درباره ی نظام اسلامی بحث کنند و بحران مشروعیت نظام را مطرح سازند. نظامی را که با رأی و خواست و مجاهدت مردم و با این همه احساسات و عواطف سر کار آمده، با این همه مشکلات دست و پنجه نرم کرده و از این همه دشمنيها و مقابله ها سرافراز بیرون آمده- و همه هم به کمک مردم بوده است- زیر علامت سؤال بگذارند و بگویند بحران مشروعیت! اینها تصادفی نیست. بعضی از حرفهایی که میبینید در بعضی از تریبونها پخش میشود، همه در جهت همین تصویرسازی منفی از نظام اسلامی در ذهن مردم و برای سلب اعتماد آنهاست تا آن مقصود حاصل شود؛ یعنی گسستگی پیوند میان مردم و نظام.( بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی22/2/1382)
ایجاد شکاف و اختلاف در بدنه ی حاکمیت نظام
دشمن وقتی میتواند به هدفهای خودش برسد که بتواند در بدنه ی حاکمیت نظام و در مسئولان بخشهای مختلف، اختلاف و شکاف ایجاد کند. دشمن دنبال این قضیه است. درگیری در سطوح بالای حکومت، همان چیزی است که دشمن آن را میخواهد و آن را به جد تعقیب میکند. همان چیزی که قبلا عرض کردم: اگر توانستند کسی را نفوذ دهند، این کار را میکنند- که خوشبختانه تاکنون در مراکز بالا چنین توفیقی پیدا نکرده اند و ان شاء الله بعد از این هم توفیق پیدا نخواهند کرد- اما راه دیگری که در دسترس آنهاست، این است که خودشان را به بعضی نزدیک نشان دهند و عليه بعضی و به نفع بعضی دعوا را تشدید کنند. یکی از سیاستهای واضح و روشن ضدانقلاب در چند سال اخیر همین نکته بوده است. اگر حرف میزنند، با این هدف است؛ اگر موضعگیری میکنند، با این هدف است؛ اگر رادیو به راه می اندازند، با همین هدف است. در داخل هم دنباله های ضدانقلاب و عوامل سرویسهای جاسوسی خارجی هستند. اینطور نیست که نباشند. اینها نیز همانطور موضعگیری میکنند، همانطور حرف میزنند و همان هدف را تعقیب میکنند و ایجاد شکاف در دستگاههای بالای حکومتی، هدف آنها نیست؛ ایجاد شکاف در حوزه ی علمیه هم هدف دیگر آنها بود. سعی شان این بود که بین مراجع و بزرگان و علمای نامدار در سطح حوزه ی علمیه، اختلاف ایجاد کنند، که خوشبختانه نتوانستند و امیدواریم در هیچ جا نتوانند.( بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران 26/12/1379)
در اختیار گرفتن افکار عمومی، هدف دشمن
دشمن میخواهد افکار عمومی را در اختیار گیرد. شما باید نگذارید که او افکار عمومی ملت خودتان و ملتهای دیگر را تا هرجایی که صدای شما میرسد در اختیار گیرد. شما امروز حادثه ای مثل حادثه ی فلسطین را ببینید که دیگر در آنجا جبهه ی حق و باطل معلوم است. ملتی را از سرزمین آبا و اجدادیش - که استخوانهای اجدادش در این زمین دفن شده و همه ی تاریخ میگوید که اینجا مال اوست- و از خاک و زندگی و خانه و از حق انتخاب در کشور خودش محروم کردند و یک عده بیگانه را از اروپا و اروپای شرقی و روسیه و آمریکا و از جاهای دیگر جمع کرده اند و گفته اند شما اینجا را اداره کنید! خوب؛ اگر هیچ عامل دیگری هم در این بین نبود، همین اندازه نشان میدهد که حق و باطل کجاست؛ چه برسد به اینکه آن گروه بیگانه ی متصرف اشغالگر، با انواع و اقسام روشهای خشونت بار و سبع وار، آن جمعی را که صاحب آن سرزمین هستند، نابود میکند؛ یعنی میزند، میکوبد و میکشد. دیگر حق و باطل از این منحازتر و متمایزتر؟! شما ببینید همین را جماعت طرفدار حضور اسرائیل در این منطقه- آمریکا و خود صهیونیستها و بعضی دولتهای دیگر -چگونه در افکار عمومی دنیا عوض کرده اند! يعني افکار عمومی را طوری تغییر داده اند که امروز در مقابل این حوادث تلخ در دنیا حرکت مهمی انجام نگیرد. والا اگر این تبلیغات نبود، ملتهای دنیا- ولو هیچ رابطه ای هم با فلسطین نداشتند- روزی نبود که تظاهراتی به نفع مردم فلسطین راه نیندازند، اعتراضی نکنند، حكومتها را زیر فشار قرار ندهند و دولتهای خودشان را برای موضعگیری تحت فشار نگذارند. اگر این تبلیغات نبود، اصلا صحنه ی سیاست دنیا عوض میشد. اینها افکار عمومی را همانطور که خودشان میخواستند، تصرف و هدایت کردند -بخاطر رعایت همان ترتیب منطقی کار رسانه ای - و این دروغ بزرگ را در ذهن مردم جا انداختند. اگر ما بتوانیم یک کار رسانه ای درست انجام دهیم، میتوانیم این صحنه ی باطل را لااقل تا حدودی به صحنه ی حق تبدیل کنیم؛ یعنی در افکار عمومی دنیا کار را طوری پیش ببریم که واقعا قضيه بعکس شود. بنابراین ما در این زمینه ضعیف هستیم. «ما» که میگویم، یعنی جبهه ی حق. این در مورد افکار عمومی دنیا نسبت به یک قضیه ی بین المللی است. در مورد افکار عمومی داخل کشور هم عینا همین مسأله وجود دارد.( بیانات در دیدار مدیران صدا و سیما 14/11/1381)