شناسه کتاب
آموزش فلسفه جلد اول (مشکات)
مؤلف: آیتالله محمدتقى مصباح یزدى
ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(قدس سره)
چاپ: نگارش
نوبت و تاریخ چاپ: چهارم، بهار 1394
شمارگان : 1000
قیمت: 16000 تومان
مركز پخش : قم، خیابان شهدا، کوی ممتاز، پلاک 38.
تلفن و نمابر: 37742326-025
5-602-411-964-978 :شابک
مقدمه مؤلف
﴿ صفحه 19 ﴾
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین
وصلّی الله علی سیّدنا محمّد وآله الطاهرین
سالیان درازی بود که از وضع برنامههای درسی در حوزههای علمیه و کمبود مواد و کتب درسی و نارسایی کیفیت تدریس بهویژه در زمینه فلسفه، رنج میبردم و آرزو میکردم که شرایطی فراهم شود که بتوان طرحی نو درانداخت و به این اوضاع، سر و سامانی بخشید. ولی در شرایط خفقانبار رژیم طاغوتی و فشارهایی که مخصوصاً بر روحانیت وارد میکرد، و محدودیتها و تنگناهایی که برای حوزههای علمیه به وجود میآورد، امکان تحقق این آرزو دشوار مینمود و کاری که موفق شدیم در آن دوران انجام دهیم این بود که در مؤسسه در راه حق، بخش آموزش را تأسیس کردیم و با امکانات بسیار محدود، برنامه میانمدتی برای تکمیل دروس گروهی از فضلای جوان حوزه به اجرا گذاشتیم که شامل موادی مانند تفسیر موضوعی قرآن کریم، فلسفه تطبیقی، اقتصاد اسلامی، زبان خارجه و... بود؛ تا اینکه خدای متعال بر ملت مسلمان ایران منت نهاد و مبارزات و فداکاریهای چندساله ایشان را تحت رهبری حضـرت امـام خمینی ـ مد ظله العالی ـ به پیروزی رسانید و رژیم ضداسلامی پهلوی را سرنگون ساخت و شرایط مناسبی برای فعالیتهای سازنده و رشدیابنده، فراهم آمد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نیروهای رهایییافته از بندهای استعمار و
﴿ صفحه 20 ﴾
استبداد، به تکاپو افتادند و به بازشناسی کمبودها و نارساییها و رفع و جبران آنها پرداختند و ازجمله، جامعه روحانیت، که بزرگترین سهم را در این انقلاب فرهنگی و سیاسی داشت، پس از دهها سال ممنوعیت از ایفای نقش اساسی خود در بهتر شناختن و بهتر شناساندن حقایق اسلام، و دفاع از مواضع نظری و عملی آن، زمینه مساعدی برای افزودن تلاشها و کوششها یافت.
ولی دسیسهها و توطئههایی که از طرف دشمنان اسلام چیده میشد و بهدست بعضی از گروههای سیاسی داخلی به اجرا درمیآمد، مجال نمیداد که همه روحانیان شایسته، به انجام وظیفه اصلی خودشان بپردازند و شرایط خاص بعد از انقلاب، ایجاب میکرد که بسیاری از ایشان در دستگاههای قانونگذاری و قضایی و حتی اجرایی، شرکت کنند تا داستان مشروطیت تکرار نشود و انقلاب از مسیر اسلامی خودش منحرف نگردد. در نتیجه بهجای اینکه نیروهای ایشان در جهت رفع کمبودهای حوزهها و بسط و گسترش امکانات تحصیل علوم دینی بهکار گرفته شود، بسیاری از نیروهای کارآمد حوزه جذب اُرگانهای دیگر گردید و بار دیگران را سنگینتر و وظایف ایشان را بیشتر و انباشتهتر ساخت. مخصوصاً که سیل تقاضا از سوی جوانان متعهد برای فراگیری علوم اسلامی و ازجمله فلسفه الهی سرازیر گردید که در این زمینه نیز رهنمودهای رهبر عظیمالشأن انقلاب، نقش بسزایی داشت.
بدینترتیب، ضرورت اجرای برنامههای کوتاهمدتی برای تربیت جوانان و آماده ساختن ایشان برای به عهده گرفتن مسئولیتهای ارشادی و تبلیغی و فرهنگی در سطحهای متوسط، آشکار گردید و به این منظور در برنامه آموزش مؤسسه، تجدید نظری بهعمل آمد و کلاسهای دیگری با برنامههای فشرده تأسیس گردید؛ ازجمله گزیدهای از مسائل فلسفه اسلامی با شیوهای نوین تدریس شد و بهوسیله بعضی از دانشجویان از نوار، پیاده و تکثیر گردید.
سپس به پیشنهاد سازمان تبلیغات اسلامی و بهوسیله گروهی از دانشجویان مؤسسه (گروه پژوهش و نگارش) تکمیل شد و تنظیم جدیدی یافت و مورد بازنگری قرار
﴿ صفحه 21 ﴾
گرفت و بهصورت کتابی در آمد که هماکنون پیش روی شما خوانندگان عزیز قرار دارد. امید آنکه گام مؤثری در راه رفع کمبودهای موجود بهشمار آید و مورد عنایت حضرت ولی عصر ـ عجل الله فرجه الشریف ـ واقع شود.
وضع پیشین آموزش فلسفه
در میان دروس حوزهها، فلسفه وضعی خاص و استثنایی داشت و کاستیهای بیشتری در آن به چشم میخورد که مهمترین آنها از این قرار است:
1. در اثر برداشتهای غلطی که از فلسفه شده بود، اساساً این درس در بعضی از حوزهها زیر سؤال بود و نهتنها ضرورتش روشن نبود که رجحانش نیز برای بعضی از افراد، مورد تردید بود.
البته در حوزه علمیه قم، به برکت کوششهای بزرگانی مانند حضرت امام (مدظلهالعالی) و مرحوم استاد علامه طباطبایی (رضواناللهعلیه)، این وضع تغییر یافته بود و دیگر کمتر کسی بود که دستخوش چنین وساوسی قرار گیرد، ولی هنوز هم بهصورت احتیاطآمیزی با فلسفه برخورد میشد.
2. از سوی دیگر، بعضی از علاقهمندان به فلسفه که در موضع دفاع در برابر مخالفین قرار گرفته بودند، به یک حالت جزمگرایی تعصبآمیزی نسبت به محتویات کتب فلسفی مبتلا شده بودند و گویی وظیفه خودشان را توجیه همه سخنان فلاسفه میدانستند و این حالت، نسبت به سخنان صدرالمتألهین که ناسخ همه سخنان فلاسفه بهشمار میرفت، شدت و حدت بیشتری داشت و میرفت که فلسفه بهصورت یک علم نیمهتقلیدی درآید و روح نقادی که عامل مهمی برای پیشرفت و شکوفایی علوم است، از بین برود.
3. هدف از آموزش فلسفه نه در کتابهای درسی کاملاً ذکر شده بود، و نه در جلسات درس درست بیان میگردید، و دانشجویانی یافت میشدند که پس از صرف سالها عمر خود در خواندن این کتابها، بهدرستی درنمییافتند که آموختن فلسفه چه
﴿ صفحه 22 ﴾
لزومی دارد و کدام خلأ را پر میکند و در رفع چه نیازی بهکار میآید. بسیاری از ایشان تنها براساس تقلید از بعضی از بزرگان به آموختن فلسفه میپرداختند و چون صرفیین چنین کرده بودند، ایشان هم چنین میکردند. ناگفته پیداست که اینچنین درسخواندنی تا چه اندازه میتوانست پیشرفت داشته باشد.
4. طرح مسائل و تنظیم آنها هم به گونهای نبود که دانشجو بهآسانی دریابد که انگیزه طرح آنها چیست و چه ارتباطی بین آنها وجود دارد، و یا با خواندن بخشی از کتاب، شوق خواندن بخشهای دیگر در او پدید آید.
5. کتب فلسفی، آکنده از اصطلاحات گیجکنندهای است که فهم صحیح آنها پس از سالها ممارست، امکانپذیر است و غالب دانشجویان در سالهای اول، به درک جان کلام موفق نمیشوند.
6. در این کتابها طبعاً توجهی به مسائل مورد بحث در محافل غربی نشده، چه رسد به اینکه پاسخگوی شبهات جدیدی باشد که در عصر حاضر از طرف مکتبهای الحادی مطرح شده و میشود.