سخن ناشر
به لطف خداوند، مجموعه «تفسیرنور» تألیف حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتى كه با زبانى ساده و روان، نكات و پیام هاى آیات قرآن كریم را ارائه كرده، مورد استقبال حوزویان، دانشگاهیان و فرهنگیان قرار گرفت و پیشنهادات و نظرات خود را در جهت عرضه گسترده تر مطالب آن ارسال كردند.
از این رو سعى شده مطالب دوره ى 12 جلدى تفسیر نور در قالب هاى متفاوت در اختیار علاقه مندان قرار گیرد:
1. انتشار تفسیر سوره هاى: یوسف، حجرات، زمر، یس، اسراء، نور و... در قطع پالتوى.
2. نگاه موضوعى به پیام هاى تفسیرنور كه كتاب 300 نكته در مدیریت محصول این نگاه است و به زودى در موضوعات حقوقى و اقتصادى نیز منتشر مى شود.
3. انتشار مطالب برگزیده هر جلد از تفسیر نور در قالب پرتوى از نور.
4. انتشار كتاب پرسش ها و پاسخ هاى قرآنى بر اساس مطالب تفسیرنور.
5. جمع آورى نكته هاى مهم دوره ى 12 جلدى و تنظیم آنها در قالب مباحث: اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى و عبادى كه این كار توسط برادر گرامى حجّت الاسلام و المسلمین عباس بابائیان صورت گرفته و پس از تأیید مؤلف محترم، تحت عنوان 400 نكته از تفسیر نور منتشر مى شود.
امید است این فعالیت هاى متنوع قرآنى، زمینه مهجوریت زدایى از قرآن كریم را در میان اقشار مختلف جامعه فراهم سازد.
مركز فرهنگى درسهایى از قرآن
مقدّمه مؤلف
«انّ القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق لاتفنى عجائبه و لاتنقضى غرائبه»(1)
قرآن ظاهرش زیبا و آراسته و باطنش عمیق و ژرف است. نكات شگفت آور آن هرگز تمام نمى شود و اسرار نهفته اش پایان نمى گیرد و ظلمات (جهل و گمراهى) جز در پرتو انوارش برطرف نخواهد شد.
ژرفاى قرآن آن گونه است كه حتى اگر قوى ترین اندیشه ها درباره آن به كار افتد، باز پایان نمى گیرد. چرا چنین نباشد در حالى كه آیات قرآن تراوش وحى الهى است و كلام خدا همچون ذات پاكش بى انتهاست. نه تنها ظلمت جهل و كفر و بى ایمانى و بى تقوایى، بلكه ظلمات در صحنه زندگى فردى و اجتماعى نیز بدون تعلیمات قرآن از میان نخواهد رفت.
امروزه با این كه دنیا از جهات مختلف پیشرفت كرده، ولى با این حال انواع ظلمت ها بر جامعه بشرى سایه شوم خود را گسترده است، جنگ ها و خونریزى ها، ظلم و بى عدالتى ها، فقر و بدبختى و از همه مهمتر ناآرامى هاى درونى همه جا را فرا گرفته و تمام اینها نتیجه مستقیم ضعف ایمان و تقوا و فقر اخلاقى و معنوى است كه بهترین راه درمان آن پناه بردن به قرآن است.
از همه اسفناك تر رها كردن قرآن و پناه بردن به آراى ظنّى و افكار قاصر بشرى است كه گروهى از مسلمانان به خاطر دور بودن از قرآن گرفتار آن شده اند.
كتابى كه در پیش رو دارید، مجموعه اى است از نكات كوتاه، جذاب، خواندنى و در عین حال پرمحتوا كه برگرفته از تفسیر نور، اثر گرانسنگ حضرت حجت الاسلام و المسلمین استاد قرائتى كه در نوع خود تفسیرى ارزشمند و با سبك جدید است و عنوان كتاب سال 76 را به خود اختصاص داده است. وقتى مشغول مطالعه تفسیر نور شدم انصافاً از نكات برجسته و دقیق آن بهره بردم. تصمیم گرفتم مطالب مهم آن قسمت از تفسیر را كه تحت عنوان «نكته ها» بیان شده است، در قالب موضوعات اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى و عبادى جمع آورى نمایم و در اختیار علاقه مندان به فرهنگ قرآن و علوم اهل بیت قرار دهم. پس از جمع آورى و تنظیم، به رویت استاد ارجمند و پرتلاش جناب آقاى قرائتى رسید، با حسن نظرى كه ایشان داشتند، دستور دادند این اثر مفید چاپ و در اختیار علاقه مندان قرار گیرد.
عباس بابائیان 16/12/86
توحید ... (نكات 1 تا 5)
1. صفات الهى(2)
گرچه همه ى نام ها و صفات الهى نیكوست و خداوند همه ى كمالات را دارد كه قابل احصا و شماره نیست، امّا در روایات، بر 99 اسم تكیه شده، كه در كتب اهل سنّت مانند صحیح مسلم، بخارى، ترمذى نیز آمده است. و هركس خدا را با آنها بخواند، دعایش مستجاب مى شود.(3) و هركس آنها را شماره كند، اهل بهشت است. البتّه منظور تنها شمردن لفظى و با حركات لب نیست، بلكه توجّه و الهام گرفتن از این صفات و اتّصال به آنهاست. این 99 اسم، عبارتند از:
«اللّه، اله، الواحد، الاحد، الصّمد، الاوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلىّ، الاعلى، الباقى، البدیع، البارّ، الاكرم، الظاهر، الباطن، الحىّ، الحكیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحفىّ، الربّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّارء، الرّازق، الرّقیب، الرؤوف، الرّائى، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتكبّر، السیّد، السُبّوح، الشهید، الصادق، الصانع، الطاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنىّ، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملك، القدّوس، القوىّ، القریب، القیّوم، القابض، الباسط، قاضى الحاجات، المجید، المولى، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الكریم، الكبیر، الكافى، كاشف الضرّ، الوتر، النور، الوهّاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادى، الوفىّ، الوكیل، الوارث، البرّ، الباعث، التوّاب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدیّان، الشكور، العظیم، اللطیف، الشافى».(4)
در قرآن، اسامى خدا تا 145 نام آمده و عدد 99 در روایات، یا براى این است كه برخى نام ها قابل ادغام و تطبیق بر بعض دیگر است، یا مراد این است كه این نام ها در قرآن نیز هست، نه اینكه فقط این تعداد باشد. در بعضى آیات، مضمون این نام ها وجود دارد. مثلاً «صادق»، به عنوان نام خدا در قرآن نیست، ولى آیه ى «و من أصدق من اللّه قیلاً»(5) یعنى چه كسى راستگوتر از خداست؟ آمده است. در برخى روایات و دعاها مانند دعاى جوشن كبیر، نام هاى دیگرى هم براى خدا بیان شده است، البتّه بعضى از اسماى حسناى الهى، آثار و بركات و امتیازات خاصّى دارد. فخررازى مى گوید: همه ى صفات خداوند، به دو چیز بر مى گردد: بى نیازى او و نیاز دیگران به او.(6)
امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، اسماى حسنى ماییم.(7) یعنى صفات الهى در ما منعكس شده است و ما راه شناخت واقعى خداییم. طبق این احادیث، جمله ى «ذروا الّذین یلحدون»، به ما مى گوید كه به ملحدین فضائل اهل بیت علیهم السلام تكیه و اعتنا نكنید.
در روایت دیگرى امام رضا علیه السلام فرمودند: ما اهل بیت علیهم السلام اسماى حسناى خدا هستیم كه عمل هیچ كس بدون معرفت ما قبول نمى شود. «نحن واللّه الاسماء الحسنى الّذى لایقبل اللّه من احد عملاً الاّ بمعرفتنا»(8)
عبارت «الاسماء الحسنى»، چهار بار در قرآن آمده است.(9) اسماى حُسنى سه مصداق دارد: صفات الهى، نام هاى الهى و اولیاى الهى.(10)
امام رضاعلیه السلام فرمود: هرگاه به شما مشكلات و سختى روى آورد، به وسیله ى ما از خداوند كمك بخواهید و سپس فرمود: «وللّه الاسماء الحسنى فادعوه بها»(11)
امام رضا علیه السلام فرمود: «انّ الخالق لا یوصف الاّ بما وصف به نفسه» آفریدگار، جز به آنچه خود توصیف كرده، وصف نمى شود. یعنى نمى توان از پیش خود بر خدا نام نهاد. مثلاً او را عفیف و شجاع و امثال آن نامید.(12)
اسم، نمایانگر مسمّى است، ذات خداوند مقدّس است، نام او هم باید مقدّس باشد. بنابراین هم ذات خدا را باید منزّه شمرد، «سبحانه عمّا یشركون»(13) و هم نام او را تنزیه كرد. «سبّح اسم ربّك الاعلى»(14) لذا قرار دادنِ نام دیگران در ردیف نام خدا جایز نیست و نمى توان گفت: به نام خدا و خلق.
شهید مطهرى مى گوید: نام هاى خداوند جنبه علامت ندارند، بلكه نمایان گر صفت و حقیقتى از حقایق ذات مقدّس او مى باشند.(15)
امام صادق علیه السلام ذیل این آیه 181 اعراف فرمود: غیر خدا را با اسم هاى الهى نام ننهید و آنگاه به مناسبت جمله «یلحدون فى اسمائه» فرمود: «یضعونها فى غیر مواضعها» آنان نام هاى الهى را در غیر مورد آن بكار مى برند و با این كار، مشرك مى شوند و به همین دلیل خداوند فرمود: و ما یؤمن اكثرهم باللّه و هم مشركون»(16) ایمان اكثر مردم با شرك همراه است.(17)
2. اسم اعظم
طبق روایات، هر كه اسم اعظم خداوند را بداند، دعایش مستجاب است و مى تواند در طبیعت، تصرّف كند. چنانكه بلعم باعورا (كه در آیه 175 از او یاد شد) اسم اعظم الهى را مى دانسته است.
امّا اینكه اسم اعظم چیست؟ بعضى گفته اند: یكى از نام هاى الهى است كه بر ما پوشیده است. بعضى گویند: اسم اعظم، در حقیقت لفظ و نام نیست، بلكه كمال و صفتى از خداوند است كه هركس بتواند پرتوى از آن را در وجود خویش پدید آورد، قدرت روحى او به حدّى مى رسد كه مى تواند در طبیعت تصرّف كند، وگرنه چنان نیست كه یك فرد، با فراگرفتن لفظ و گفتن كلمه اى بتواند مستجاب الدّعوه شود و مثلا در جهان اثر بگذارد.(18)
3. هدف آفرینش انسان(19)
سؤال: هدف از آفرینش انسان چیست؟
پاسخ: قرآن چهار هدف را براى آفرینش انسان بیان كرده است:
الف) عبادت كردن. در قرآن مى خوانیم: ما جن وانس را جز براى عبادت نیافریدیم. «و ما خلقت الجن والانس الاّ لیعبدون»(20)
ب) انتخاب راه صواب از ناصواب و رسیدن به رشد و كمال در سایه آزمایش هاى الهى: «خلق الموت و الحیاة لیبلوكم ایّكم احسن عملا»(21)
ج) آبادى و عمران زمین. قرآن مى فرماید: خداوند شما را از زمین آفرید و شما را بر آبادى آن گماشت: «هو انشأكم من الارض واستعمركم فیها»(22)
د) رحمت بر مردم. قرآن هدف دیگر خلقت را رحمت خاص خداوند بر مردم ذكر مى كند و مى فرماید: (انسانها) براى آن آفریده شدند كه به رحمت خاص خداوند هدایت شوند: «الّا من رحم ربّك ولذلك خلقهم»(23)
4. فلسفه عبادت خداوند(24)
سؤال: چرا باید خدا را عبادت كنیم؟
پاسخ: در چند جاى قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:
* چون خداوند خالق و مربّى شماست. «اعبدوا ربّكم الّذى خلقكم»(25)
* چون تأمین كننده رزق و روزى و امنیت شماست. «فلیعبدوا ربّ هذا البیت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»(26)
* چون معبودى جز او نیست. «لا اله الاّ أنا فاعبُدنى»(27)
عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده. او نیازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمین كافر شوند او بى نیاز است: «ان تكفروا انتم و من فى الارض جمیعاً فانّ اللَّه لغنى...»(28) چنانكه اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد.
با اینكه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى بازهم در برابر این اداى تكلیف، پاداش مى دهد و این نهایت لطف اوست.
آنچه انسان را وادار به عبادت مى كند امورى است، از جمله:
1. توجّه به نعمت هاى او كه خالق و رازق و مربّى ماست.
2. توجّه به فقر و نیاز خود.
3. توجّه به آثار و بركات عبادت.
4. توجّه به آثار سوء ترك عبادت.
5. توجّه به اینكه همه هستى، مطیع او ودر حال تسبیح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشیم.
6. توجّه به اینكه عشق وپرستش، در روح ماست وبه چه كسى برتر از او عشق بورزیم.
سؤال: در قرآن آمده است: «واعبد ربّك حتّى یاتیك الیقین»(29) یعنى عبادت كن تا به یقین برسى. پس آیا اگر كسى به یقین رسید، نمازش را ترك كند؟!
پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست كه هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط مى كنى. كسى كه از عبادت جدا شد، مثل كسى است كه از آسمان سقوط كند؛ «فكانّما خرّ من السماء»(30) به علاوه كسانى كه به یقین رسیده اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظه اى از عبادت دست برنداشتند. بنابراین مراد آیه،بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده ى عبادت.
5. خداوند، بهترین خالق(31)
دلائل بهترین خالق بودن خداوند بسیار است از جمله:
الف: خالقیّت او دائمى است.
ب: محدودیّت به اشیاى خاصّى ندارد.
ج: تنوّع در آن نامحدود است.
د: از ساده ترین چیز مهم ترین را مى سازد.
ه: مواد اوّلیه اش از خودش مى باشد.
و: در ساختن تقلید نمى كند.
ز: پشیمانى و تردید در او راه ندارد.
ح: بر اساس رحمت مى آفریند، و تمام ساخته هایش هدفدار است.
ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است.
مراد از «احسن الخالقین» به فرموده امام رضاعلیه السلام آن است كه قدرت آفریدن را خدا به دیگران نیز داده، مثلاً حضرت عیسى از طرف خداوند مى آفریند.(32) «أخلق لكم من الطین كهیئة الطّیر»(33)