ریا، فاسدكننده نماز
برخى انگیزهها عبادت را به طور كلى فاسد و باطل كرده و نهتنها باعث مىشود آن عبادت هیچ اثر مثبتى نداشته باشد، كه موجب سقوط انسان نیز مىگردد. «ریا» یكى از مهمترین و رایجترین موانع تأثیر اعمال عبادى است.
«ریا» یعنى خودنمایى و خود را به دیگران نشان دادن؛ عمل را به این انگیزه انجام دادن كه دیگران ببینند و تعریف و تمجید كنند و او از تعریف و تمجید آنان لذت ببرد و خوشحال شود. انسانى كه عبادتش را با این نیت انجام مىدهد، هنگام عمل همه حواس و فكر و ذكرش این است طورى رفتار كند كه دیگران بپسندند و اصلا توجه به این ندارد كه آیا خدا هم عمل او را مىپسندد یا خیر!
قرآن كریم در خصوص ریاى در نماز دو آیه دارد: در یك جا مىفرماید:
فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ؛(11)
پس واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافلاند؛ آنان كه ریا مىكنند.
﴿ صفحه 33﴾
در آیهاى دیگر، مىفرماید:
إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْكُرُونَ اللهَ إِلاّ قَلِیلاً؛(12)
منافقان با خدا نیرنگ مىكنند، و حال آنكه او با آنان نیرنگ خواهد كرد؛ و چون به نماز ایستند با كسالت برخیزند. با مردم ریا مىكنند و خدا را جز اندكى یاد نمىكنند.
این نماز نهتنها براى آنان فایدهاى ندارد كه عذابشان را بیشتر مىكند.(13)
نقطه مقابل ریا «اخلاص» است. اخلاص این است كه انسان عمل را فقط به قصد انجام فرمان الهى و جلب رضایت خداوند انجام دهد و غیر از این، هیچ قصد و نیت دیگرى همراه عمل او نباشد. نمىخواهد خود و عملش را به دیگران نشان بدهد تا آنها از او تعریف و تمجید كنند، بلكه فقط خدا را در نظر دارد. البته ممكن است عملش در حضور دیگران باشد، اما قصدش این نیست كه آنها ببینند. اگر انسان قصد خود را خالص كند و عمل را فقط براى خدا انجام دهد، در برخى موارد حتى انجام دادن آن در حضور دیگران، امرى مستحب و خود عبادتى دیگر است. قرآن در مورد انفاق مىفرماید:
بنابراین، ریا اختصاصى به نماز ندارد و هر عبادتى را كه انسان به قصد خودنمایى و نشان دادن به مردم انجام دهد، آن عبادت، ریایى است.
﴿ صفحه 34﴾
قُلْ لِعِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً؛(14)
به آن بندگانم كه ایمان آوردهاند بگو: «نماز را برپا دارند و از آنچه به ایشان روزى دادهایم، پنهان و آشكار انفاق كنند».
در مورد پنهان كردن انفاق و اینكه دیگران از انفاق ما باخبر نشوند، روایات متعددى وارد شده است. در روایتى آمده كه خدا دوست دارد وقتى كسى انفاق مىكند، به گونهاى باشد كه اگر با دست راستش انفاق مىكند، دست چپش از این امر باخبر نشود! اینگونه روایات براى تأكید بر نهایت پوشش و پنهانكارى در انفاق است. اما با اینحال، گاه انفاق علنى مطلوب است. از این رو قرآن و روایات، هم به انفاق مخفیانه و سرّى و هم به انفاق علنى و آشكار دستور دادهاند. انفاق علنى براى تبلیغ و ترویج این كار نیك انجام مىگیرد؛ یعنى ما براى آنكه دیگران هم الگو بگیرند و به این كار خیر تشویق شوند، انفاق را در پیش چشم آنها انجام مىدهیم. البته در چنین مواردى انسان باید بسیار مراقب باشد كه ریا و خودنمایى در عملش راه پیدا نكند. بین انفاق به منظور یادگیرى دیگران، تا انفاق براى تجلیل آنها، مرزى بسیار باریك است كه اگر دقت نشود انفاق ریایى مىگردد.
از این رو، ما در این مسأله باید بسیار حساس باشیم و كاملا دقت كنیم. نكند عمرى بر این تصور باشیم و دلمان خوش باشد كه نمازهاى خوبى خواندهایم، اما وقتى پرونده را باز مىكنند و حساب را مىرسند، بگویند این نمازها را براى مردم خواندهاید، مزدش را از همانها بگیرید! در روایتى در مورد مخفى بودن ریا اینچنین آمده است كه ریا گاه آنچنان مخفى و
﴿ صفحه 35﴾
نامحسوس است كه حتى فرشتگان نیز متوجه آن نمىشوند و فقط خود خداى تعالى، ریایى بودن آن را تشخیص مىدهد. اعمالى كه ما انجام مىدهیم، باید از چند پست بازرسى رد شود تا به درجه قبولى برسد. در این روایت مىفرماید: عملى را بندهاى انجام مىدهد. این عمل بالا مىرود تا به آسمان اول مىرسد. فرشتگان آسمان اول كه مأمور بازرسى اعمال هستند، این عمل را بررسى كرده و مشكلى در آن نمىبینند و از این رو مهر قبولى بر آن مىزنند. سپس عمل بالا مىرود تا به آسمان دوم مىرسد. فرشتگان آسمان دوم نیز اشكالى در عمل پیدا نمىكنند و از این رو آنان نیز به عمل نمره قبولى مىدهند. به همین ترتیب این عمل آسمانهاى سوم و چهارم و... تا آسمان هفتم را پشت سر مىگذارد و با وجود اینكه هفت بار و هر بار دقیقتر از قبلْ مورد بازرسى مأموران الهى و فرشتگان قرار مىگیرد، كوچكترین نشانهاى از فساد و خرابى در آن تشخیص داده نمىشود و در همه مراحل نمره قبولى دریافت مىدارد. اما هنگامى كه این عمل در نهایت به پیشگاه الهى عرضه مىشود، خداى تعالى مىفرماید آن را براى غیر من انجام داده است، لعنت من بر او باد!(15)
به هر حال روایات فراوانى از این دست داریم كه مىترسم نقل آنها موجب یأس شود. باز هم تأكید مىكنم كه اگر انسان دقت و وسواس كافى به خرج ندهد، بیم آن مىرود كه گرفتار «ریا» گردد.
ریــا
بیان كردیم كه گرچه هر عملى را مىتوان براى رضاى خدا انجام داد و رنگ عبادت به آن داد، ولى اعمالى وجود دارد كه حتماً باید به قصد قربت و امتثال
﴿ صفحه 36﴾
امر الهى انجام شود و اگر به این نیت، انجام نگردد، نهتنها ثوابى ندارد، كه موجب عذاب نیز مىشود. در این اعمال، كه همان عبادت به معناى خاص آن است، نیت شرط درستىِ عمل است و از این رو در صورت صحیح نبودن نیت، آن عمل باطل مىشود. گرچه بحث ما در خصوص نماز بود، اما اشاره كردیم عبادتهاى دیگرى هم غیر از نماز وجود دارد كه آنها نیز متقوّم به نیت است و اگر به نیت «ریا» انجام گیرد، باطل مىشود. البته در مورد برخى عبادات مثل «خمس» و «زكات» بحثهایى بین فقها وجود دارد كه اگر كسى در آنها قصد قربت نداشته باشد، آیا حتى تكلیف مالى هم از او ساقط نمىشود، یا تكلیف مالى ساقط مىگردد، ولى به سبب ریایى كه انجام داده گناهكار به شمار مىآید، و یا اینكه ریا در «خمس» و «زكات» نه باطلكننده است و نه گناه، بلكه فقط باعث مىشود فرد از این كار خود ثوابى نبرد؟ اینها بحثهایى تخصصى است مربوط به فقها و مراجع، و از مورد بحث ما خارج است.
كارهایى را كه به صورت عبادت انجام مىشود و قصد قربت در آنها لحاظ گردیده، مىتوان به دو دسته كلى تقسیم كرد: یك دسته آنهایى هستند كه ماهیت و عنوان اصلىشان چیزى جز عرض بندگى به پیشگاه خداوند نیست و هیچ وجه دیگرى در آنها لحاظ نشده است؛ مثل نماز، روزه و حج. دسته دوم اعمالى هستند كه قصد و غرض اصلى در آنها عرض بندگى به پیشگاه خداوند نیست، ولى در عین حال قصد قربت در آنها شرط شده است؛ مثلا غرض اصلى در تشریع زكات، كمك به نیازمندان و سایر مصرفهایى است كه براى زكات تعیین گردیده، ولى قصد قربت هم در انجام آن لحاظ شده است. حضرت امام(قدس سره)، رهبر كبیر انقلاب، از این افعال به «افعال قُربى» تعبیر مىكردند.
﴿ صفحه 37﴾
در اینگونه موارد كه ماهیت كار، عرض بندگى به پیشگاه خدا است، عمل باید خالص به قصد قربت انجام گیرد و هیچ قصد و نیت دیگرى در آن دخیل نباشد. اگر كسى كه نماز مىخواند، هم براى امتثال امر الهى باشد و هم براى «ریا» و اینكه مردم از او تعریف كنند، نهتنها نماز باطل است و ثوابى ندارد، بلكه گناه هم كرده است. اما مواردى مثل انفاق كه ماهیت عمل، عرض بندگى نیست، اگر به قصد قربت انجام نشود، ظاهراً اثرش فقط در این حد است كه آن عمل نفعى برایش نخواهد داشت، ولى عذاب و عقابى هم در پى ندارد؛ مثلا در انفاق، مثل این است كه پولش را به دریا ریخته باشد.(16) مفید و مؤثر بودن اینگونه اعمال به این است كه با قصد قربت انجام شوند؛ یعنى قصد قربت، مقوّم عمل است و بدون آن، اصلا عمل شكل نمىگیرد تا بخواهد اثر داشته باشد. به تعبیر قرآن باید «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ»(17) و «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الاَْعْلى»(18) باشد.
به هر حال، اگر بخواهیم كارى به صورت «عبادت» واقع شود، حتماً باید با نیت خالص و به قصد قربت انجام گیرد. براى تكمیل بحث، به چند روایت اشاره مىكنیم.
در حدیثى قدسى اینگونه آمده است: اَنَا خَیْرُ شَریك فَمَنْ عَمِلَ لی وَلِغَیْری فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَیْری.(19)
كسانى كه در كارى مشاركت مىكنند هر كدام سهمى معیّن از سود و درآمد
﴿ صفحه 38﴾
حاصل از آن مىبرند. خداى تعالى مىفرماید من بهترین شریك هستم؛ چراكه از تمامى سهم خود هرچه هم زیاد باشد صرف نظر مىكنم و آن را به شریكم مىدهم. اگر شما نمازى خواندید كه 99 درصد آن براى من و فقط یك درصدش براى مردم بود، من از 99 درصد سهم خود صرف نظر مىكنم و آن را به مردم مىدهم تا همه نماز شما از آنِ مردم باشد! هر عبادتى كه اندك سهمى براى غیر خدا در آن باشد، به همین سرنوشت دچار مىشود و خداوند
همه آن را رد خواهد كرد. رد كردن هم گاه فقط به این است كه عمل باطل است و ثوابى ندارد، زمانى نیز بالاتر است و افزون بر آن، عذاب را نیز در پى دارد.(20)
نشانههاى اخلاص و ریا
براى تشخیص اینكه در انجام عملى، نیت انسان خالص بوده یا نه، راههاى مختلف و نشانههایى هست كه اگر انسان در آنها دقت كند، كاملا براى خودش معلوم مىشود كه آیا نیتش خالص بوده یا خیر.
اگر كسى مثلا بیمارستانى ساخته، باید ببیند اگر به جاى اسم او، اسم دیگرى را بر سر در بیمارستان بنویسند، برایش اهمیت دارد و ناراحت مىشود یا نه؟ اگر كار براى خدا باشد، نباید براى او هیچ تفاوتى داشته باشد كه اسم او را بنویسند یا ننویسند؛ اگر مىبیند تفاوت دارد، نشانه آن است كه عملش خالص نبوده است. گاه ریایى بودن عمل حتى بر خود انسان مخفى است و خودش هم خیال مىكند عملش خالص است، در حالى كه در واقع اینگونه
﴿ صفحه 39﴾
نیست. یكى از كارهاى عالمان اخلاق این است كه بكوشند فرد را به انگیزههاى مخفى و ناپیدایى كه در عمل هست و خود انسان هم متوجه نیست، توجه دهند. به عنوان مثال: اگر انسان نمازى را در مسجد و در حضور دیگران خواند، ببیند اگر دیگران هم نبودند و خود تنها در مسجد بود، همینطور نماز مىخواند؟ اگر پاسخ منفى است، بداند كه ریا در نماز او راه پیدا كرده است. اگر تاریك بود و دیگران نمىتوانستند حالت ایستادن و چهره و سایر حركات او را در حین نماز ببینند، آیا همینگونه كه الآن چراغ روشن است و دیگران حركات او را مىبینند رفتار مىكرد؟ اگر پاسخ منفى است، نشانه ریایى بودن عمل است. اگر همیشه در جایى معیّن از مسجد نماز مىخوانده، آیا اگر روزى نتواند در آن مكان مشخص نماز بخواند ناراحت نمىشود؟ اگر ناراحت مىشود، نشانه این است كه عمل خالص نیست، بلكه «كجا» بودن عمل هم در كار او تأثیر دارد!
یا اگر مثلا كسى امام جماعت است و در نماز اشتباهى كرد و دید در اثر این اشتباه خجالت كشیده و عرق شرم بر پیشانىاش نشسته، علامت آن است كه حضور و عدم حضور مردم برایش مهم است. اگر مردم نبودند، از اشتباهش خجالت نمىكشید، ولى حالا كه مردم هستند خجالت مىكشد و این مرتبهاى از مراتب ریا است.
یا اگر انسان هر روز با دوستش به مسجد مىرفته، ولى امروز دوستش كار دارد و نمىآید و او هم چون دوستش نمىآید امروز به مسجد نرود، معلوم مىشود روزهاى قبل هم قصدش خالص نبوده، بلكه آمدن دوستش نیز دخالت داشته است.
در خصوص همین مسأله مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى(رضی الله عنه) در كتاب اسرار الصلوة این قضیه را نقل كردهاند كه:
﴿ صفحه 40﴾
یكى از بزرگان سالها در نماز جماعت یكى از علماى بزرگ شركت مىكرد و همیشه در صف اول در جایى خاص مىایستاد. یك روز هنگامى به نماز رسید كه صف اول پر شده بود و دیگر در آن صف و در آن مكان خاص، جایى براى او نبود. به ناچار در جایى دیگر ایستاد. در حین نماز احساس كرد از اینكه در این صف و در این مكان نماز مىخواند خجالت مىكشد؛ چراكه مردم همیشه او را در صف اول مىدیدند و امروز، مثلا در صف دوم مىبینند. از این رو مىدید كه پیش خودش خجالت مىكشد!
مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى نقل كرده كه بعد از این قضیه، آن مرد بزرگ سى سال نمازش را اعاده كرد و گفته بود تا امروز نمىدانستم نمازم را به این قصد خواندهام كه مردم مرا در صف اول ببینند! امروز دیدم از ایستادن در صف دوم خجالت مىكشم، فهمیدم كه نیتم خالص نبوده و غیر خدا هم در آن دخیل بوده است. اگر خالص براى خدا بود، نباید صف اول و دوم هیچ تفاوتى براى من داشته باشد. خداى صف دوم، همان خداى صف اول است و هیچ فرقى نمىكند!
باز مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى در اسرار الصلوة قضیه دیگرى را به این صورت نقل كردهاند كه:
شخصى در ایام محرم، كه مجالس عزادارى متعدد برپا مىشود، همیشه مایل بود كه در مجلسى خاص شركت كند. یك روز به خودش آمد كه گویا آن مجلس خاص برایش اهمیت پیدا كرده است. با خودش فكر كرد اگر من براى گریه بر امام حسین(علیه السلام) و اقامه عزاى سیدالشهدا(علیه السلام) به روضه مىروم، روضهها از این جهت با هم تفاوت ندارند؛ پس چرا من همیشه مایلم به آن مجلس خاص بروم. مدتها فكر كرد تا بالاخره با زحمت متوجه شد كه آن
﴿ صفحه 41﴾
مجلس چه خصوصیتى برایش دارد كه موجب مىشود آن را ترجیح دهد. پس از آن، بنا گذاشت جاهایى روضه برود كه هیچ خصوصیتى برایش نداشته باشد.