فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

معصوم هفتم:محمد باقر(علیه السلام)

مقام: امام پنجم. نام مبارك: معروف به باقر العلوم(علیه السلام) . لقب: ابو جعفر(علیه السلام) . نام پدر: على (علیه السلام) . نام مادر: فاطمه دختر امام حسن (علیه السلام) . محل ولادت: مدینه منوره. تاریخ ولادت: در روز جمعه اول ماه رجب سال 57 یا 58 قمرى. مدت امامت: 19 سال. مدت عمر مبارك: 57 سال. سال شهادت: 7 ذیحجه سنه 114 هجرى. سبب شهادت: بوسیله هشام بن عبدالملك بوسیله زهر توسط ابراهیم بن ولید استاندار مدینه مسموم و به درجه شهادت نائل آمد. محل شهادت: مدینه منوره. محل دفن: بقیع. تعداد فرزندان: 5 پسر و 2 دختر مى باشد.
آوازه علوم و دانشهاى امام باقر(علیه السلام) چنان اقطار اسلامى را پر كرده بود كه لقب باقر العلوم (گشاینده دریچه هاى دانش و شكافنده مشكلات علوم) به خود گرفته بود. ابن حجر هیثمى مى نویسد: محمّد باقر به اندازه اى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته، حقایق احكام و حكمتها و لطایف دانشها را بیان نموده كه جز بر عناصر بى بصیرت یا بدسیرت پوشیده نیست و از همینجاست كه وى را شكافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.(3018) عبدالله بن عطا كه یكى از شخصیّتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مى گوید: من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمّد بن على(علیه السلام) از نظر علمى حقیر و كوچك ندیدم. من حكم بن عتیبه را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم كه در خدمت محمد باقر مانند كودكى در برابر استاد عالیمقام، زانوى ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب كلام و شخصیّت او گردیده بود.(3019)
امام باقر(علیه السلام) در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از كلام خدا شاهد مى آورد و مى فرمود: هر مطلبى گفتم، از من بپرسید كه در كجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفى كنم.(3020)
از دیدگاه اهل سنّت ابن حجر هیثَمى از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر(علیه السلام) مى نویسد: «ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّى بذالك مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ اى شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَكامِنها فلذالك هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ كُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحكام ما لایخفى الاّ على مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر براى ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شكافتن زمین و بیرون آوردن گنج هاى پنهان آن است، بدین جهت كه او از گنج هاى پنهان معارف و حقایق احكام آن قدر آشكار ساخت كه جز بر افراد بى بصیرت و دل هاى ناپاك پوشیده نیست و از این جاست كه وى را شكافنده و جامع دانش و نشر دهنده و برافرازنده علم خویش نامیده اند.»
وى سپس به شخصیّت امام در بُعد عرفان اشاره مى كند و مى گوید: «و لَهُ من الرّسوخ فى مقامات العارفین ما یكلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له كلماتٌ كثیرةٌ فى السلوك و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و براى او از استوارى و ثبات در مراحل سلوك عرفانى منزلتى است كه وصف كنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینه این سلوك و معارف داراى كلمات فراوانى است كه فرصت، مجال طرح آن را نمى دهد.»(3021)
عبدالله عطاء مكّى از دانشمندان عصر امام مى گوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمى بدان سان كه نزد امام محمد باقر(علیه السلام) بودند كوچك و حقیر نیافتم. دیدم حكم ابن عُتَیبَه را با همه زیادى علم و منزلتى كه در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند كودكى بود كه در مقابل معلّم خویش نشسته باشد.»(3022)
«جاحظ» دیگر دانشمند برجسته اهل سنّت آفاق زیبا و بلنداى كلام حكیمانه امام باقر(علیه السلام) را این گونه ترسیم مى كند: «قد جَمَع محمّد ابن على ابن الحسین(علیهماالسلام) صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فى كلمتین فقال: صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُ مكیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ؛ محمّد ابن علىّ ابن الحسین مصلحت تمامى زندگى دنیا را در دو كلمه جمع نموده و فرموده است: صلاح همه زندگى ها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پرنمودن پیمانه اى است كه دو سوّم آن هوش و فراست و زیركى و یك سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضى از امور) است.»(3023)
قتاده فقیه بصره به امام باقر(علیه السلام) گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشسته ام امّا اضطرابى كه در نزد شما دارم، در نزد هیچ یك از آنان نداشته ام.
«فقال له ابو جعفر(علیه السلام) اَتَدْرى این اَنت، انت بین یدى بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذكر فیها اسمه...؛ فرمود: آیا مى دانى كه در كدامین مكان قرار گرفته اى؟ تو اكنون در مقابل خانه هایى هستى كه خداوند به رفعت و بلند مرتبه اى آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده مى شود و صبح و شام خداى را در آن خانه ها تسبیح مى كنند و آنان مردانى هستند كه تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد؛ تو در این گونه مكانى و ما داراى این خانه ها.»(3024)
نظیر همین سؤال را عكرمة دیگر دانشمند اهل سنّت از امام(علیه السلام) نمود و پاسخى نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.(3025)
فخر رازى از علماى اهل سنّت در تفسیر خود در بیان نظرهاى مختلف راجع به معناى كوثر مى نویسد: «سوّمین نظر در معناى كوثر این است كه منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) است و این به آن جهت است كه این سوره در ردّ كسانى نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیبجویى مى كردند كه در این صورت معناى آن این است كه خداوند تو را فرزندان و نسلى عطا مى كند كه در طول تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس مى گوید: ببین كه چقدر انسان ها از اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه و آله) به شهادت رسیده اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است. آن گاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا(علیهم السلام) و محمّد نفس زكیّه در میان آن ها جلوه گر شده است.»(3026)
مولودى امام باقر(علیه السلام)
آیه اللَّه نور
پیك رحمت آیه «اللَّه نور» آورده است
جاى جاى عالم امكان به شور آورده است
در گذار از كوچه هاى خلوت یثرب، نسیم
بال در بال ملك، نور و سرور آورده است
آسمان گسترده سبز ولایت نور بار
پنجمین خورشید خود را در ظهور آورده است
با خمار آلودگان بزم مشتاقى بگو
ساقى كوثر نسب، شرب طهور آورده است
پیر دانشگاه قرآن، كودكى صاحب علوم
شارح تورات و انجیل و زبور آورده است
حكمفرمایى ز دارالعلم حق، دانش سپاه
حمله بر بتخانه جهل و غرور آورده است
با مباركباد میلادش نبى را جبرئیل
بهترین خوبان جنّت در حضور آورده است
«باقر» آن سرچشمه سیّال فیض سرمدى
با طلوعى طرفه، طغراى شعور آورده است(3027)
دریاى دانش
اى آینه جمال احمد
وى نام گرامى ات محمّد
سر خیل اوائل و اواخر
دریاى علوم؛ امام باقر
از مادر و از پدر به گوهر
بُردى نسب او دو سو به حیدر
یك جدّ تو شاه كربلا بود
جدّ دگر تو مجتبى بود
میلاد تو غُرّه رجب شد
لبریز جهان، ز نور ربّ شد
اى سِدره عرش و طور سینین
وى نوگل باغ آل یاسین
اى نور تو، نور نخله طور
وى روى تو شرح سوره نور
والشّمس شعاع ماه رویت
واللّیل، سواد مشك مویت
خواندم ز امام، داستانى
آن بِهْ، كه بگویم و بدانى
روزى پى بخت آزمایى
مى كرد عرب هنر نمایى
صف بسته سپاهیان سرباز
گُردان و یلان ناوك انداز
بر دوخته بر هدف دو دیده
صد بار، زه كمان كشیده
هر گوشه یكى نشانه مى كرد
تیرى ز كمان كمانه مى كرد
تا بخت و هنر كه را گزیند
تا تیرِ كه، بر هدف نشیند
چون بخت كسى نكرد یارى
حاصل همه بود شرمسارى
در جمع «هشام» بود حاضر
او خواست مگر امام باقر
اقبال و هنر بیازماید
تیرى به هدف رها نماید
بگرفت كمان، ولىّ داور
بنشاند به تیر رفته، تا پر
گفت: اى به فداى اوستادت
این مایه هنر كه یاد دادت؟
فرمود كه خاندان عصمت
تعلیم دهند از صباوت
هر جا هنرى است رهنمون باش
هر جا كه فنى ست ذوفنون باش
باشد كه تو را به كار آید
مؤمن همه فن حریف باید...(3028)
دریاى علوم
از روشنى طلعت رخشنده «باقر»
شد نور علوم نبوى بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز
گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
منشق شده از نورِ «على بن حسین» است
این نور كه نورانى از او گشته ضمائر
بر «فاطمه بنت حسن» بس بود این فخر
كآورده پدید این مه تابنده باهر
«باقر» لقب و كنیه «اباجعفر» و، او را
بوده است لقب هاى دگر: هادى و شاكر
از هر بدى و عیب و زلل اوست مبرّا
جان و تنش از «یُذْهِبُ عَنكم» شده طاهر
دریاى علوم است و، زُداینده اوهام
گفتار حكیمانه او زیب منابر
از یك نفسش زنده كند صد چو مسیحا
از یك نظرش دیده اعمى شده باصر
یاد آمدش از چهره تابان محمّد
با چشم بصیرت نگهش كرد چو «جابر»
ابلاغ اسلام از طرف ختم رسل كرد
چون گفته پیغمبرش افتاد به خاطر
عالم همه شد روشن از آن نور خدایى
شد بارور از او شجر دین و شعائر
خوش باد، زمینى كه هم آغوش شد او را
خوش آن كه به سوى حرمش گشته مسافر
دیگر غمى از محنت ایّام ندارد
هر كس به حرمخانه او گشت مجاور
وصفش نتوان گفت (حسان) با سخنى چند
چون قصّه بلند است و زبان الكن و قاصر
اى كاش كه بالى بدهد عشق به من نیز
تا سوى حریمش پرم از شوق چو طائر
تا كى بدهد بار به دربار وصالش
جان بار سفر بسته، به لب آمده حاضر
گر اذن دهد، نیست كسى مانع راهم
چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر(3029)
در نسیم یاد تو
كاشكى كه مى شدم، جرعه نوش نور تو
مى زدم پیاله اى، از مِى طهور تو
خیمه مى زدم به شوق، در حریم مهر تو
مى شدم رها ز شب، در پناه نور تو
كاشكى كه مى شدم، ریزه خوار عشق تو
بوسه مى زدم به شوق، بر دل صبور تو
بى تو در هواى گُل، شاپرك نمى پرد
عاشقى نمى كند، لاله بى حضور تو
بحر فضل و حكمتى، باقرالعلوم عشق
پیر دِیرِ معرفت، تشنه حضور تو
فرقِ شِبهه را شكافت، تیغ علم و حلم تو
پشت فتنه را شكست، غیرت جسور تو
اى تبسّم بهار، مانده ام در انتظار
كى شكفته مى شود، غنچه ظهور تو
در نسیم یاد تو، با خدا نشسته ام
عاشقانه مى كنم، باز هم مرور تو
آه مى كشم تو را، اى تبسّم خدا
كاشكى كه مى رسید، فصل پر سُرور تو(3030)
كشف و كرامات او
قطب زمان محمّد باقر امام شد
سلك امامت از گهرش بانطام شد
باب السلام علم به رویش گشاده گشت
حبل الورید خلق پى اعتصام شد
صاحبدلى نیافت چو او سرّ كاینات
از روشنىّ قلب شعیبى مقام شد
شد عرش نفس ناطقه و عقل مستفاد
معلوم او معانى كلّى تمام شد
فیض از سماى روح به ارض جسد رساند
برزخ میان عالم نور و ظلام شد
كس ز اولیا به كشف و كرامات او نبود
در معجزات آیت «یحیى العظام» شد
بر ارض عالم ملكوتش گذر فتاد
هر كس به باطن از پى او یك دو گام شد
مى گفت در مواعظه خویش بارها
ماییم آن كو كون ز ما با قوام شد
ما راه مستقیم به حقّیم و كهف ما
ارض مقدّس است كه بیت الحرام شد
هر كس ز ما برید فرو بُرد دوزخش
وآن كو به ما رسید بهشتش مقام شد
تا بود بر طریق هدا بود مقتدا
منهاج خلق و قبله خاص و عوام شد(3031)

معصوم هشتم:امام جعفر صادق(علیه السلام)

مقام: امام ششم. نام مبارك: جعفر(علیه السلام) . لقب: صادق (علیه السلام) . كنیه: ابوعبداللّه (علیه السلام) . نام پدر: محمد (علیه السلام) . نام مادر: امّ فروه (علیه السلام) . محل ولادت: مدینه منوره. تاریح ولادت: 17 ربیع الاول سال 83 قمرى. مدت امامت: 34 سال. مدت عمر مبارك: 65 سال. تاریخ شهادت: 25 شوال المكرم سنه 148 هجرى. نام قاتل: منصور دوانقى. علت شهادت: مسمومیت. محل دفن: بقیع. تعداد فرزندان:7 پسر و 3 دختر مى باشد.
كنیه حضرت، ابوعبدالله و القابش: صابر، فاضل، طاهر و صادق است. و «صادق» مشهورترین القاب آن حضرت است. پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) در خصوص انتخاب نام و لقب امام ششم فرموده است: وقتى كه فرزندم جعفر متولّد شد نام او را صادق بگذارید زیرا فرزند پنجمش جعفر است و ادّعاى امامت مى كند و او در نزد خداوند جعفر كذّاب است.
ابن بابویه و قطب راوندى روایت كرده اند: از حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) پرسیدند كه امام بعد از شما كیست؟ فرمود: «محمد باقر كه شكافنده علوم است.» پرسیدند: بعد از او امام كه خواهد بود؟ فرمود: «جعغر كه نام او نزد اهل آسمانها صادق است.»
سیماى امام صادق(علیه السلام)
درباره سیماى آن حضرت گفته اند: میانه بالا، افروخته رو و سفید، كشیده بینى و مشكین موى بود و بر گونه اش خال سیاهى داشت و به روایت امام رضا(علیه السلام) نقش نگینش «الله ولى عصمتى من خلقه» و به روایتى دیگر «الله خالق كل شى ء» و به روایت معتبر دیگر: «انت ثقتى فاعصمنى من الناس» بود.
ولادت
آن حضرت در روز شنبه، هفدهم ربیع الاول سال 83 هجرى قمرى همزمان با سالروز تولد حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) به دنیا آمد. روزى كه شریف و عظیم بود و صالحین از آل محمد(صلى الله علیه و آله) حرمت این روز را نگاه مى داشتند. پدر آن حضرت امام باقر(علیه السلام) و مادرش «امّ فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر است و عدّه اى گفته اند كه نام او فاطمه بود.
امام صادق(علیه السلام) در حقّ مادرش مى فرمود: «كانت امى ممن آمنت واتقت و احسنت والله یحب المحسنین؛ مادرم از بانوانى بود كه ایمان آورد، تقوى و پرهیزكارى اختیار كرد، احسان و نیكوكارى نمود و خداوند نیكوكاران را دوست دارد.»
مالك بن انس، فقیه اهل سنّت درباره اخلاق صادق آل محمد(صلى الله علیه و آله) گفته است: «مارایت افضل من جعفربن محمد فضلا و علما و ورعا و زهدا و عباده...؛ در فضائل اخلاقى و علم و ورع و زهد و عبادت و بندگى پروردگار، بالاتر از امام صادق(علیه السلام) ندیدم». او سه حالت را در ایام زندگیش مراعات مى كرد: یا روزه بود، یا در حال عبادت بود و یا ذكر مى گفت و نام خدا را بر زبان جارى مى كرد. روایت شده كه: حضرت در نمازش قرآن مى خواند و از حال مى رفت. روزى از او سؤال شد چرا اینگونه مى شوید؟ فرمود: «آنقدر آیات قرآن را تكرار مى كنم تا به حالتى روحانى مى رسم مثل اینكه آن را از خداوند بلاواسطه مى شنوم.»
در عفو و بخشش آن حضرت از كتاب مشكاةالانوار نقل شده است كه: روزى مردى خدمت حضرت رسید و عرض كرد پسر عمویت نسبت به شما اهانت و بدگویى كرد. حضرت كنیز خود را فرمود كه آب وضو برایش حاضر كند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوى گفت: من در دلم گفتم كه آن حضرت نفرین خواهد كرد بر او، پس حضرت دو ركعت نماز خواند و فرمود: «اى پروردگار! این حقّ من بود، به او بخشیدم و تو جود و كرامتت از من بیشتر است پس ببخش او را به كردارش نگیر و او را به عملش جزا مده.» پس دقّت كردم و دیدم كه آن حضرت پیوسته براى او دعا كرد.
مولودى امام صادق(علیه السلام)
صبح صادق
چون از افق برآید انوار صبح صادق
در پاى سبزه بنشین با همدمى موافق
شد موسم بهاران پر لاله كوهساران
بستان پر از ریاحین صحرا پر از شقایق
بلبل كه در غم گل مى كرد بى قرارى
شكر خدا كه معشوق آمد به كام عاشق
یك سو نشسته خسرو در بزمگاه شیرین
یك سو نهاده عذرا سر در كنار وامق
ابر بهار گسترد دیباى سبز در باغ
باد از شكوفه افكند بر روى آب قایق
بر آستان معشوق تسلیم شو كه آن جا
صاحبدلان نهادند پا بر سر علایق
از بوستان احمد بگذر كه بلبل آن جا
بر شاخ گل سراید وصف جمال صادق
نور جمال صادق چون از افق برآمد
شد صبح عالم آراش بر شام تیره فایق
از شرق و غرب بگذشت نور فضایل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق
تن پیكر فضایل، جان گوهر معانى
دل منبع عنایات رخ مطلع شوارق
همچون صدق ز دریا دُرهاى حكمت اندوخت
چون گوهر وجودش شایسته بود و لایق
بر پایه كمالش محكم اساس توحید
از پرتو جمالش روشن دل خلایق
خورشید برج ایمان، شمشاد باغ امكان
گنجینه كمالات، سرچشمه حقایق
بر لوح سینه اوست آیات حق هویدا
وه! وه! عجب سوادى ست با اصل خود مطابق
افكار تابناكش روشن تر از كواكب
اندیشه هاى پاكش خرّم تر از حدایق
آیین جعفرى را بگزین كه دردمندان
درمان خویش جویند از این طبیب حاذق
شاها «رسا» ندارد جز اشتیاق رویت
بنماى رخ كه خلقى ست بر دیدن تو شایق
در عرصه قیامت دست از تو برنداریم
كاندر شفاعت توست ما را رجاء واثق(3032)
صادق آل محمّد(علیهم السلام)
هر سینه اى كه عاشق آل محمّد است
گنجینه حقایق آل محمّد است
خورشید علم و معرفت و حكمت و كمال
یك پرتو از مشارق آل محمّد است
گنج سعادتى كه بشر خواستار اوست
خاك درِ سرادق آل محمّد است
باغ بهشت با همه زیبایى و شكوه
تصویرى از شقایق آل محمّد است
در بادهاى تند مخالف غمش مباد
رهرو اگر موافق آل محمّد است
سیراب تا ز چشمه حكمت شود به دهر
دل خواستار صادق آل محمّد است
فرمانرواى ملك سخن گشت «خوش عمل»
در بندگى چو لایق آل محمّد است(3033)
رشك لیلة القدر
اى كوى تو، كعبه خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
اى پایه منبرت فراتر
از كرسىِ هفتْ چرخ اخضر
تا نام ز ماه و مهر بوده ست
خاك درِ تو، سپهر بوده ست
گفته ست خرد، بس آفرینت
صدها چو (هشام) خوشه چینت
گردِش ز فلك، اشاره از تو
استاد خرد، (زُراره) از تو
چون (مؤمن طاق) از تو آموخت
لب بر لب (بوحنیفه)ها دوخت
اندیشه، هر آن چه بود مُجمل
بشنید مفصّل از (مُفضّل)
گر طالع (بَخترى) خجسته ست
در حلقه درس تو، نشسته ست
كى مكتب تو، نظیر دارد؟
صدها چو (ابوبصیر) دارد
تا مشعل علم، (جابر) افروخت
بس نكته خرد كه از وى آموخت
شد شهره به دهر، مذهب تو
(حَمران) و (اَبان) و مكتب تو
چون چشمه علمت از نَبى بود
بشكافتى آنچه در نُبى بود
(هارون) تو، گل ز شعله چیند
گل از گلِ آتش، آفریند!
***
فانى نه، كه جاودانه یى تو
دریایى و بیكرانه یى تو
صیت تو، كجا مكان پذیرد؟
دریاى تو، كى كران پذیرد؟
هر سَرو، كه سرفراز مانده ست
حرف اَلِف از قد تو خوانده ست
از چیست قد فلك، خمیده ست؟
بار غم تو مگر كشیده ست؟
یا آن كه سپهر، بهر تعظیم
كرده ست اَلف چو حلقه جیم؟
روى تو، كجا به بدْر مانَد؟
شام تو، به شام قدر ماند
خورشید كجا و پرتو بَدر؟
اى شام تو، رشگ لیلةُ القدر(3034)
مذهب او
بنیاد شرع جعفر صادق بنا نمود
رسم عبادت على و آل وا نمود
در دین، ابوحنیفه به او برد التجا
در شرع، شافعى سخن او ادا نمود
حنبل نشست پاى از او دید در وضو
مالك نبست دست و به او اقتدا نمود
بر طبع بود معنى تنزیه غالبش
بر قلب نوح دعوت خلق خدا نمود
دل بودش از نزاهت حق فرد و منقطع
اعراض از مخالفت ماسوا نمود
آن نهى شبه و شرك ز معبود پاك كرد
این نفى شركت از على مرتضى نمود
آن از پى نجات به كشتىِ خویش خواند
این ره سوى سفینه آل عبا نمود
هر كس خلاف مذهب او مذهبى نهاد
پوشید اجتهاد صواب و خطا نمود
گردید خیره باصره بوم از آفتاب
در پیش چشم شب پره، ظلمت ضیا نمود
احكام رأى صادق و شرع محمّدى
چون نور آفتاب و خط استوا نمود
قطب جهان و حجّت حق در زمانه بود
بس معجزات بر روش انبیا نمود(3035)
حكمت صادق
اى كه گویى «نحن أبناءَ الدلیل»
فقه صادق را ببین چون سلسبیل
علم را تعلیم، صادق مى كند
عقل را چالاك و حاذق مى كند
حقّ و باطل را اگر فارق بُوَد
در حقیقت حضرت صادق بُوَد
نخل دانش هر چه دارد برگ و بر
مى دهد از حكمت صادق خبر
این همه در دفتر دانش فصول
آن همه در منظر بینش اصول
اصل ها را این همه فرع و شقوق
هر سخن در باب احكام و حقوق
هر یكى این یك سخن را ناطق است
حُجّت رحمان، امام صادق است(3036)

معصوم نهم:امام موسى الكاظم(علیه السلام)

مقام: امام هفتم. نام مبارك: موسى (علیه السلام) . لقب: كاظم (علیه السلام) . نام پدر: جعفر (علیه السلام) . نام مادر: حمیده خاتون. سال ولادت: 7 صفر سال 128 هجرى. محل ولادت:مدینه منوره. مدت امامت: 35 سال. مدت عمر شریف: 55 سال. تاریخ شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى. سبب شهادت: مسمومیت با خرماى زهرآلود. محل دفن: كاظمین. نام قاتل: هارون بوسیله سندى بن شاهك. تعداد فرزندان: 18 پسر و 19 دختر مى باشد.
ابوبصیر گفت: همراه امام صادق(علیه السلام) براى شركت در مراسم حج عازم مكّه بودیم. وقتى به سرزمین ابواء رسیدیم، حضرت براى ما صبحانه اى تدارك دید. مشغول صرف صبحانه بودیم كه كسى از طرف همسر امام صادق(علیه السلام) آمد و به ایشان خبر داد كه حال همسرتان دگرگون شده و درد زایمان آغاز شده است و چون فرموده بودید در این باره قبل از هر كار شما را مطّلع كنیم، خدمتتان آمدم.
امام صادق(علیه السلام) همان لحظه برخواست و همراه فرستاده همسرش رفت و بعد از چند لحظه برگشت. ما كه قیافه شاداب ایشان را دیدیم، شادباش گفتیم و از وضعیّت همسرشان پرسیدیم، فرمود: «خداوند حمیده را به سلامت داشت و به من پسرى عنایت فرمود كه در میان مخلوقاتش از همه بهتر است. همسرم درباره آن نوزاد مطلبى به من گفت: كه گمان مى كرد من از آن بى خبرم؛ اما من پیرامون آن موضوع از او آگاه تر بودم.»
من (ابو بصیر) درباره محتواى آن مطلب سؤال كردم، ایشان فرمود: «حمیده گفت: هنگامى كه آن نوزاد متولّد شد، دست هایش را بر زمین گذاشت و سر به سوى آسمان بلند كرد.» من به حمیده گفتم این كار نشانه رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و نشانه وصىّ بعد از اوست.(3037)
و به این ترتیب بود كه ابو الحسن موسى كاظم(علیه السلام) در روز شنبه هفتم ماه صفر سال 128 ه ق در سرزمین ابواء (بین مكه و مدینه) به دنیا آمد.(3038)
پدرش حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) و مادرش «حمیده» بود. این بانو در مكتب امام صادق(علیه السلام) به چنان صفاى باطنى دست یافت كه حضرت درباره اش فرمود: «حمیدة مصفاة من الادناس كسبیكة الذهب ما زالت الاملاك تحرسها حتى ادیت الى كرامة من الله لى والحجة من بعدى (3039)؛ حمیده مانند طلاى خالص از ناپاكى ها، پاك است. فرشتگان او را همواره نگهدارى كردند تا به من رسید، به خاطر كرامتى كه خدا نسبت به من و حجّت پس از من عنایت فرمود.»
القاب امام موسى بن جعفر(علیه السلام)
نام حضرت، موسى، كنیه هایش ابو الحسن اول، ابو الحسن ماضى، ابوابراهیم، ابو على، ابو اسماعیل، و القابش كاظم، عبد صالح، نفس زكیّه، زین المجتهدین، وفى، صابر، امین و زاهر بود. ابن شهر آشوب مى نویسد: از این جهت كه حضرت با اخلاق بزرگوارانه اش درخشید، به «زاهر» و از این حیث كه خشم خود را فرو مى برد، به «كاظم» مشهور شد.(3040)
از تولّد تا امامت
امام كاظم(علیه السلام) همچون اجداد طاهر خود از همان كودكى بسان خورشیدى فروزنده در خاندان اهل بیت(علیهم السلام) مى درخشید. در این دوره دو موضوع «تثبیت امامت» وى بعد از پدر و بروز «جلوه هایى از شخصیّت» بیشتر از هر چیزى توجه ما را به خود جلب مى كند.
تثبیت امامت
1- امام صادق(علیه السلام) از همان لحظه نخست تولد، شیعیان را نسبت به امامت فرزندش موسى آگاه ساخت و این گونه فرمود: «فعلقوا بابنى هذا المولود... فهو والله صاحبكم من بعدى (3041)؛ به فرزندم، این مولود بچسبید؛ او به خدا بعد از من صاحب شماست.»
2- علائم برترى این مولود پاك از همان روزها بر همگان آشكار شد. از جمله مى توان به سخن گفتن حضرت در گهواره اشاره كرد. یعقوب بن سراج مى گوید: «به حضور امام صادق(علیه السلام) رفتم و دیدم حضرت در كنار گهواره پسرش موسى ایستاده و فرزندش در گهواره است. امام مدّتى با او راز گفت. پس از آن كه سخنانش به پایان رسید، نزدیكتر رفتم. به من فرمود: نزد مولایت (در گهواره) برو و سلام كن. من كنار گهواره رفتم و سلام كردم.
موسى بن جعفر(علیه السلام) كه در میان گهواره بود با كمال شیوایى جواب سلام مرا داد و فرمود: «برو و نام دخترت [حمیرا ]را كه دیروز برایش برگزیده اى، عوض كن، آن گاه نزد من بیا؛ زیرا خداوند چنان نامى را نمى پسندد. من هم رفتم و نام او را عوض كردم».(3042)
مولودى امام كاظم(علیه السلام)
طرفه مولود
هفتمین خورشید آفاق هدایت كاظم است
چشمه سیّال فیض بى نهایت كاظم است
طرفه مولودى كه با میلاد عزّت بخش او
گشت جارى زمزم جود و عنایت كاظم است
معنى روشن تر از خورشید، قاموس جهاد
زندگى را، تا نهایت از بدایت كاظم است
سالكان پایمرد وادى اخلاص را
با زلال كوثر حق در سقایت كاظم است
پیشوایى كز نفوذ حكمت و تدبیر او
منسجم گردیده اركان ولایت كاظم است
«كاظمینَ الغیظ و عافینَ عَنِ الناس» از كتاب
گفت پیر معرفت، مصداق آیت كاظم است
بر فراز منبر دین محمّد چون على
استقامت را به تفسیر و روایت كاظم است
كاروانِ مانده در ظلمات را تا ملك نور
معنى ارشاد و مفهوم هدایت كاظم است
غیرت آموزى كه از ناموس قرآن كریم
مى نماید با نثار جان، حمایت كاظم است
آن كه در زندان هارون، كاخ استبداد را
مى كند ویران به نیروى درایت كاظم است(3043)
نور هفتم
وارث مُلك تبسّم كاظم است
عشق عالمتاب هفتم، كاظم است
آفرینش، سوره اى از مهر او
بر لب هستى، تبسّم كاظم است
مصحف اخلاص و قاموس یقین
بحر عرفان را، تلاطم كاظم است
مقتداى آسمانْ مردان سبز
قبله آیینه مردم، كاظم است
ترجمان وحدت دل هاى ما
تابش مِهر تفاهم، كاظم است
مِى پرستان، وقتِ سرمستى رسید
در میستان، هفتمین خُم كاظم است
آسمان، تبریك، فصل هفتم است
مِهر عالمتاب هفتم، كاظم است(3044)
آیتى در صد روایت
صبح انوار هدایت موسى كاظم بُوَد
مخزن سرّ ولایت موسى كاظم بُوَد
ظلم ها بردى و خوردى خشم و كردى مردمى
این چنین محض عنایت موسى كاظم بُوَد
آن گلستان ولایت كز نسیم او دمید
گلبنى در هر ولایت موسى كاظم بُوَد
عقل در تفسیر آیات كمالش كى رسد
كایتى درصد روایت موسى كاظم بُوَد
آفتابى چون على موسى الرضا را در وجود
مشرق صبح سعادت موسى كاظم بُوَد(3045)
ممدوحِ ربّ العالمین
هفتمین مظهر به ذات سرمدى
هفتمین حافظ به دین احمدى
هفتمین رهبر به راهِ مستقیم
هفتمین تأویلِ بطنِ حا و میم
حضرت موسى بن جعفر، نام او
عاشقان سرمست هو، از جام او
عارفان را عشق او، عین العیون
ظاهرش محبوس در قعر السجون
در دعا، مجذوب او، صد آسمان
حضرت كاظم، امام انس و جان
وصف او، تفسیر قرآن مبین
مدح او، ممدوح ربّ العالمین
ذكر او، ذكر خداوند احد
یاد او، تسبیحِ اللَّه الصّمد
عاشقِ راز و نیاز و ذكر، حق
قول حق و ذكر حق و فكر، حق
هر بلا آمد وقارش كم نشد
جز به خالق سجده كردن، خم نشد
كاخ ظلم از صبر او، ویرانه شد
شمع آهش را، جهان پروانه شد(3046)