كفّاش دغلباز
سه نفر به اتفاق همدیگر، براى خریدارى كفش به دكان كفّاشى رفتند و سه جفت كفش برداشتند.
اوّلى گفت: به پایم گشاد است. كفّاش گفت: چند روز كه پوشیدى، خود را جمع مى كند و اندازه خواهد شد.
دوّمى گفت: قدرى به پایم تنگ است. جواب داد: چند روز كه با آن راه رفتى جا باز مى كند.
سوّمى گفت: فعلاً به اندازه است، تا بعد چه شود؟! جواب داد: خاطر جمع باش! به همین اندازه باقى مى ماند!(2758)
تاكتیكى نظامى برگرفته از آیات الهى!
عدىّ بن حاتم گوید: در جنگ صفین شنیدم حضرت على(علیه السلام) با صداى بلند فرمود: «سوگند به خدا حتماً معاویه و اصحابش را به قتل مى رسانم» سپس در آخر گفتارش به گونه آهسته فرمود: «ان شاء اللَّه»(2759). من نزدیك آن حضرت بودم به ایشان عرض كردم: اى امیر مؤمنان! شما (با صداى بلند) سوگند یاد كردى كه معاویه و یارانش را مى كشى سپس با صداى آهسته فرمودى «ان شاء اللَّه»، (به چه دلیل چنین كردى)؟! امام على(علیه السلام) فرمود: «اِنَّ الحربَ خُدْعَةٌ؛ البته جنگ یك نوع خدعه و نیرنگ است.» من در نزد مؤمنان، دروغ نمى گویم. خواستم یارانم را بر دشمنان بشورانم و روحیّه بدهم تا سطح روحیّه آنها پایین نیاید و در نتیجه دشمنان نسبت به آنها جرأت نیابند. بدان كه تو در آینده از این موضوع به خواست خدا، بهره مند مى شوى و بدان كه وقتى خداوند موسى(علیه السلام) را (همراه برادرش «هارون (علیه السلام) ) به سوى فرعون فرستاد فرمود: «اِذْهَبا الى فرعونَ اِنَّه طَغى فَقولا لهُ قَولاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَكَّرُ اَو یَخشى (2760)؛ با اینكه خداوند مى دانست كه فرعون، نه متذكّر مى شود و نه از خدا مى ترسد ولى این فرمان خدا از این رو بود كه موسى را براى رفتن به نزد فرعون، آماده كرده و بیشتر تشجیع نموده باشد.(2761)
اى نقطه محیط كه گاهى به فوق فاء(2762)
بنموده اى تجلّى و گاهى به تحت باء(2763)
«شیخ حسنعلى اصفهانى»