نكات
در نماز جماعت، افراد در یك صف قرار مى گیرند و امتیازات موهوم صنفى، نژادى، زبانى، مالى و...كنار مى رود و صفا و صمیمیّت و نوع دوستى در دلها زنده مى شود و مؤمنان،با دیدار یكدیگر در صف عبادت، احساس دلگرمى و قدرت و امید مى كنند. نماز جماعت، عامل نظم و انضباط، صف بندى و وقت شناسى است. روحیه فردگرایى و انزوا و گوشه گیرى را از بین مى برد و نوعى مبارزه با غرور و خودخواهى را دربردارد. نماز جماعت، «وحدت» در گفتار، جهت، هدف و امام را مى آموزد و از آنجا كه باید پرهیزكارترین و لایق ترین اشخاص، به امامت نماز بایستد، نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است. نماز جماعت، كینه ها و كدورت ها و سوء ظن ها را از میان مى برد و سطح دانش و عبودیّت و خضوع را در جامعه اهل نماز، افزایش مى دهد. همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد، برخى از این فیض بزرگ محرومند و با تأسّف، شاهدیم كه بسیارى، به آن بى اعتنا و كم رغبت اند و حتّى در همسایگى مسجد به سر مى برند، ولى در جماعت مسلمین حاضر نمى شوند و مسجدها، گاهى بصورت ناراحت كننده و دردآورى خلوت است. همایش و مانور روزانه موجب آرامش و شادى دوستان و نگرانى و خشم دشمنان مى شود. از اجتماع تك تك گلها، گلستان بوجود مى آید. علّت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت، گوناگون است. بعضى واقعاً عذر دارند و دلیلشان پذیرفتنى است، ولى در بسیارى موارد، بهانه هایى پوچ، بیشتر نیست. مرورى به اینگونه دلایل و بهانه ها مى كنیم: بعضى، از پاداشهاى نماز جماعت، غافلند. برخى، از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بى رغبت مى شوند. بعضى، تنها بداخلاقى امام جماعت را، بهانه عدم شركت خود قرار مى دهند و آن را منافى با عدالت او به حساب مى آورند. بعضى، بخاطر همفكر نبودن امام جماعت، با دیدگاههاى سیاسى آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و... از شركت در جماعت، دورى مى كنند. بعضى، بخاطر مشغولیّت هاى اقتصادى و اجتماعى و گرفتارى هاى روزمره، از پاداشهاى عظیم نماز جماعت محروم مى شوند. بعضى، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد مى شوند و دیگر نمى روند. بعضى، عیب هاى بستگان و نزدیكان امام جماعت را به حساب او مى گذارند و او را قبول ندارند. بعضى، شركت خود در نماز جماعت را، مایه تقویت و بزرگ شدن پیش نماز در جامعه مى دانند و از آن پرهیز دارند، بى آنكه دلیلى روشن بر بى عدالتى امام جماعت داشته باشند. بعضى، از روى غرور، حاضر نیستند در نماز جماعت یك امام جوان یا فقیرزاده، اما پاك و متعهّد و لایق، شركت كنند. برخى هم، تن پرور و تنبل اند و در عبادات، بى حوصله و كسل اند و نماز جماعت را، بجاى آنكه كار بدانند، بار مى دانند و به سختى حاضرند دست از كارهاى دیگر بكشند و به جمع مسلمانان در نماز بپیوندند. بعضى نیز، از طول كشیدن نماز جماعت، از مسجد مى گریزند. بعضى نیز، از متولّى یا دست اندركاران مسجد، خوششان نمى آید، از این رو به نماز جماعت نمى آیند. اینها گوشه اى از علل سردى برخى نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور كه دیدید، بیشتر اینها، بهانه هایى غیر قابل اعتناست. اگر آگاهى و رشد دینى مردم به حدّى برسد كه عوامل یاد شده را كنار بگذارند، و با خلوص و همدلى، در صفوفى منظّم كنار هم بنشینند، به پاداش هاى عظیم جماعت توجه داشته باشند، بدخلقى پیش نماز را، مغایر با عدالت او ندانند، گناه بستگان او را به حساب او نگذارند، و...به بركات و آثار مثبت فراوان این «گردهمایى دینى» بیندیشند، خواهیم دید كه مساجد، رونق بیشترى خواهد یافت و خلوتى نمازهاى جماعت، از میان خواهد رفت. البته، صلاحیّت هاى علمى و اخلاقى پیش نماز، و محیط گرم و آموزنده بودن مساجد، و برخورد شایسته و احترام آمیز با شركت كنندگان در نماز، بخصوص با جوانان و نوجوانان، مى تواند سهم عمده اى در جذب آنان به مسجد، این كانون وحدت و معنویّت داشته باشد.
سهم مسئولان فرهنگى، تبلیغى و تربیتى كشور نیز در این زمینه، مهم است.
اگر مربّیان محترم و معلّمان و پدران و مادران، خود در جماعت ها شركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بایستند، یا به مساجد بروند، الهام بخش دیگران نیز خواهد بود.
اگر مدارس، در كنار مساجد ساخته شود، براى حضور دانش آموزان در نمازهاى جماعت، تسهیلى به حساب مى آید.