وصیت لیلى به مجنون
در احوالات «قیس عامرى» كه به «مجنون» شهرت یافت است وقتى خبر معشوقه اش لیلى را شنید سراسیمه خود را كنار قبر او رساند. مادر لیلى نامه اى را به او داد و اظهار داشت كه این وصیت نامه لیلى است. مجنون با اشتیاق فراوان نامه را گرفت و مشغول خواندن شد. لیلى در وصیت نامه اش چنین وصیت كرده بود:
اى قیس! من مُردم، وصیت من به تو این است كه اگر قرار شد پس از من كسى را به عنوان معشوقه برگزینى، كسى را انتخاب كن كه با یك روز بیمارى و تب كردن نمیرد و یا چراغ لذّت انگیز چهره اش هرگز برایت خاموشى نداشته باشد.(2549)
شكایت از روزگار
مردى خدمت حضرت صادق(علیه السلام) آمد و شكایت از روزگار كرد كه چنین و چنانم و درمانده ام و قرض دارم. حضرت مقدارى پول به او دادند، او گفت: نه، من مقصودم این نبود كه بخواهم چیزى بگیرم، خواستم شرح حالم را بگویم كه دعایى بفرمائید.
فرمودند: نه، من هم نگفتم مقصود تو این است ولى این را بگیر و به مصرف خودت برسان. چیزى هم كه مى گویم اینست: «و لا تحدث الناس بكل ما انت فیه فتهون علیهم؛ هر گفتارى كه دارى جلو مردم بازگو مكن جلو ایشان خوار مى شوى.» این یعنى اینكه در زندگى شكست خورده ام. و جمله «و رضى بالذل من كشف ضره»؛ یعنى آنكه درد و رنج و ناراحتى خود را جلو مردم باز مى كند، به ذلّت تن داده است.(2550)
شكست ها همیشه شكست نیست
شكست ها همیشه شكست نیست بلكه در بسیارى از مواقع ظاهراً شكست است، اما در باطن یك نوع پیروزى معنوى به حساب مى آید. اینها همان شكستهائى است كه سبب بیدارى انسان مى گردد و پرده هاى غرور و غفلت را مى درد و نقطه عطفى در زندگى انسان محسوب مى شود.
همسر عزیز مصر هر چند در كار خود گرفتار بدترین شكستها شد، ولى این شكست در مسیر گناه باعث تنبیه او گردید، وجدان خفته اش بیدار شد و از كردار ناهنجار خود پشیمان گشت و روى به درگاه خدا آورد. داستانى كه در احادیث درباره ملاقاتش با یوسف پس از آنكه یوسف عزیز مصر شد، نقل شده نیز شاهد این مدّعا است زیرا رو به سوى او كرد و گفت: «الحمدلله الذى جعل العبید ملوكا بطاعته و جعل الملوك عبیدا بمعصیتة؛ حمد خداى را كه بردگان را به خاطر اطاعت فرمانش ملوك ساخت و ملوك را به خاطر گناه برده گردانید و در پایان همین حدیث مى خوانیم كه یوسف سرانجام با او ازدواج كرد.(2551)