فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

از غیبت كننده جلوگیرى كردند

در عصر پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) مردى بر جمعى كه نشسته بودند مى گذشت. یكى از آنان گفت: من این مرد را براى خدا دشمن دارم. آن گروه گفتند: به خدا قسم كه سخن بدى گفتى! و ما به او خبر مى دهیم، و به وى خبر دادند.
آن مرد به خدمت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) رسید و سخن او را بازگفت. پیغمبر(صلى الله علیه و آله) او را خواست و از آنچه درباره وى گفته بود پرسید. مرد گفت: آرى، چنین گفتم.
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فرمود: «چرا با او دشمنى مى كنى؟» گفت: من همسایه اویم و از حال او آگاهم، به خدا قسم ندیدم كه جز نماز واجب هرگز نماز بگذارد!
آن مرد گفت: یا رسول الله(صلى الله علیه و آله)! از وى بپرس آیا دیده است كه من نماز واجب را از وقت خود به تأخیر اندازم، یا بد وضو بسازم و ركوع و سجود را درست انجام ندهم؟
پیغمبر(صلى الله علیه و آله) پرسید، مرد گفت: نه، سپس گفت: به خدا ندیدم جز ماه رمضان، كه هر نیكوكار و بدكارى روزه مى گیرد، هرگز در ماه دیگر روزه بگیرد! آن مرد گفت: یا رسول الله! از وى بپرس آیا دیده است كه من در روز رمضان افطار كرده باشم یا چیزى از حقّ آن فرو گذاشته باشم؟
پیغمبر(صلى الله علیه و آله) پرسید، و او گفت: نه، باز گفت: به خدا هیچ گاه ندیدم كه به سائل و فقیرى چیزى بدهد و ندیدم كه چیزى از مال خود انفاق كند مگر این زكاتى كه نیكوكار و بدكار آن را اداء مى كنند!
مرد گفت: از او بپرس آیا دیده است كه چیزى از آن كم گذاشته باشم یا با خواهان آن چانه زده باشم؟ گفت: نه.
آنگاه رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به آن مرد فرمود: «برخیز كه شاید او از تو بهتر باشد.»(2398)

آثار كمك به فقیر

عبدالله بن مبارك در سالى اراده رفتن به مكه داشت. روزى از كوچه اى عبور مى نمود، ناگهان زنى را دید كه مرغى مرده و گندیده از زمین برگرفت و در زیر چادر خود پنهان نمود!
عبدالله گفت: اى زن! این مرغ را چرا برداشتى؟ زن گفت: نیازمندى و احتیاج مرا وادار كرد تا این كار را كنم! عبدالله چون این بشنید، زن را به منزل خود برد و پانصد دینار را كه تهیه كرده بود به سفر حج مستحبى برود به آن زن فقیر داد.
آن سال به حج نرفت. هنگامیكه حاجى ها برگشتند، او به استقبال آنها رفت. آنان مى گفتند: ما تو را در سفر حج در عرفات و منى و جاهاى دیگر دیده ایم.
عبدالله نزد امام(علیه السلام) شرفیاب شد و ماجراى خود را نقل كرد، امام(علیه السلام) فرمود: «آرى خداوند بشكل تو ملكى را آفرید كه زیارت خانه خدا كند.»(2399)

شعر

آن چه یك پیرزن كند به سَحر
نكند صد هزار تیر و تبّر(2400)
بلا گردانِ جان و تن، دعاى مستمندان است. «حافظ»
خانه از طاعت است و خیر، آباد
وین دو گَر نیست، نامِ خانه مباد(2401)