ترك واجب كرده اید...
چند نفر در قریه اى عازم مشهد مقدّس براى زیارت مرقد منوّر حضرت رضا(علیه السلام) بودند، طبق رسم و معمول آن قریه، به سیّدى گفتند كه به عنوان چاووش، اشعارى در مدح بخواند و آنان را بدرقه كند. آن سیّد، مستحقّ سهم سادات بود. عازمین به مشهد، اگر مال خود را به اصطلاح پاك مى كردند، و به او سهم سادات مى دادند، آن سیّد محترم از تهیدستى نجات پیدا مى كرد، ولى آنان به قول معروف ترك واجب كردند و آماده انجام سنّت بودند. این سیّد در وقت چاوشى با آواز بلند عوض خواندن اشعار مدح، با فریاد خود چنین مداحى مى كرد:
«ترك واجب كرده اید! سنّت به جا مى آورید!»
مستحبات مانع ترك واجبات نشود
در سال 1375 شهریور ماه بنا به عللى مجبور به دورى از خانواده و متحمّل مشكلات مالى بسیار بودم و مصائب ناشى از آن. در نهایت با استاد شیخ حسن معزّى رضوان الله علیه برخورد كردم. در اولین برخورد كه بواسطه سیّدى بزرگوار صورت پذیرفت. من و آن سیّد بزرگوار در بیت ایشان و اتاق بسیار ساده طبقه دوم منزل او خدمت آن بزرگ رسیدیم. ایشان بدون هیچگونه شناختى نسبت به حقیر و احوالات اینجانب با لبخندى بسیار ملیح كه هرگز آن شیرینى و حلاوت نهفته در آن را فراموش نمى كنم رو به بنده كرد و فرمود: آقا مهدى درست است كه آن یازده ركعت لازم است ولى نه آن گونه كه باعث شود شما نماز صبح خویش را قضا نمایید.
همین كه سخن ایشان تمام شد، بغض و گریه امانم نمى داد چرا كه به غیر از خودم و خدایم هیچ كس اطّلاع از خواندن نماز شب اینجانب نداشت چه برسد به قضا كردن نماز صبح.(2396)
تقیّد به مستحبات
او از همان سنین كودكى به نماز اول وقت اهمیت مى داد و فضیلت نماز اول وقت را با هیچ چیز دیگر عوض نمى كرد. در دوران جوانى كه به ورزش كشتى مى رفت روزى براى انجام مسابقات به اتفاق مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتیم. مسابقات فینال بود، در میان جمعیت به تماشا نشسته بودم كه چند نفر از رقیبان با هم مبارزه كردند. نوبت به عباس (ظاهراً شهید عباس بابایى) رسید. چند بار نام او را براى مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد تا این كه دست رقیب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مى گفتم: یعنى عباس كجا رفته؟ در جستجوى او بودم نگاهم به او افتاد كه از درب سالن وارد مى شد؛ جلو رفتم گفتم كجا بودى؟ اسمت را خواندند، نبودى؟ گفت: وقت نماز بود، نماز از هر كار برایم مهم تر است رفته بودم نماز جماعت.(2397)