نیرنگى را ببین
ولید بن مغیره هنگام جان كندن، زار زار مى گریست، ابوجهل گفت: اى عمو! این قدر جزع مكن. ولید گفت: به خدا سوگند، گریه من از خوف مرگ نیست بلكه از آن مى ترسم كه دین ابن ابى كبشه (2317) در مكه گسترش پیدا كند. ابو سفیان گفت: مترس كه من متعهّد مى شوم كه نگذارم دین او شایع گردد.(2318)