اوضاع كواكب
عبدالملك بن اعین، برادر زرارة بن اعین با آنكه از راویان حدیث بود، به نجوم احكامى و تأثیر اوضاع كواكب اعتقاد راسخ داشت. كتابهاى زیادى در این باب جمع كرده بود و به آنها مراجعه مى كرد. هر تصمیمى كه مى خواست بگیرد و هر كارى كه مى خواست بكند، اول به سراغ كتابهاى نجومى مى رفت و به محاسبه مى پرداخت تا ببیند اوضاع كواكب چه حكم مى كند.
تدریجاً این كار برایش عادت شده و نوعى وسواس در او ایجاد كرده بود. به طورى كه در همه كارها به نجوم مراجعه مى كرد. حس كرد كه این كار امور زندگى او را فلج كرده است و روز به روز بر وسواسش افزوده مى شود و اگر این وضع ادامه پیدا كند و به سعد و نحس روزها و ساعتها و طالع نیك و بد و امثال اینها ترتیب اثر بدهد، نظم زندگیش بكلى به هم مى خورد. از طرفى هم در خود توانایى مخالفت و بى اعتنایى نمى دید. و همیشه به احوال مردمى كه بى اعتنا به این امور، دنبال كار خود مى روند و به خدا توكّل مى كنند و هیچ درباره این چیزها فكر نمى كنند رشك مى برد.
این مرد روزى حال خود را با امام صادق(علیه السلام) در میان گذاشت، عرض كرد: من به این علم مبتلا شده ام و دست و پایم بسته شده و نمى توانم از آن دست بردارم.
امام صادق(علیه السلام) با تعجب از او پرسید: «تو به این چیزها معتقدى و عمل مى كنى؟»
- بلى یا ابن رسول اللّه!
- «من به تو فرمان مى دهم برو تمام آن كتابها را آتش بزن.»
فرمان امام به قلبش نیرو بخشید، رفت و تمام آنها را آتش زد و خود را راحت كرد.(2183)
شعر
اندیشه تو گرچه بود دُر خوشاب
تابان نشود تا كه نیاید به كتاب
گر طبع نشد، به دست مردم نفتاد
چون برق جهنده است و چون نقش بر آب
«شاهزاده افسر»
قلم گفتا كه من شاه جهانم
قلمزن را به دولت مى رسانم
كارى كه قلم به یك زبان ساخت
شمشیر به صد زبان نسازد
نكات
كتاب غذاى روح انسان است و فرهنگ كتابخوانى باید به عنوان سیره و سنّت بین مردم رایج شود.(2184)
كتابخوانى باید همانند كارهاى روزانه در زندگى مردم وارد شود.
مك لوهان مى گوید: كیفیّت زندگى شما را دو چیز تعیین مى كند: كتابهایى كه مى خوانید و انسانهایى كه ملاقات مى كنید.
نیچه مى گوید: بگذار روح خود را در آن فضایى كه دوست دارم پرواز دهم زیرا كه من در كتابخانه خود بسان فرمانروایى مى مانم كه در قصر خود نشسته، گاهى با فلاسفه و زمانى با سفراى شیرین سخن صحبت مینمایم.
ژول كارارتى مى گوید: اگر از مشتاقان كتاب هستید بزرگترین خوشبختى جهان را دارا هستید.
پلوتارك مى گوید: اگر مادر نباشد جسم انسان ساخته نمى شود و اگر كتاب نباشد روح بشر پرورش نمى یابد.
لینكلن مى گوید: بهترین دوست من كسى است كه كتابهایى را به من هدیه كند كه تا به حال نخوانده باشم.
كتابخانه بوستان و كتابداران باغبانانى هستند كه غنچه هاى شكفته جهل را به گل دانایى مبدّل مى سازد.
فرهیختگى، دانایى، فضل و ادب، هنر و ذوق، دانش و معرفت و هر چه از این قبیل همه وامداران كاغذ و قلمند.
دانش افزایى شمه اى از كارستان كتاب است و ذوق پرورى برگى از دفتر پر برگ و بار اوست.
میتوان فضل و معرفت انسان را از اندازه گرایش و عشق او به كتاب و كتابخوانى میزان كرد و میتوان از این محك گوهر آدمیان عیار گرفت.
هر روز رسانه اى و فرهنگ پرورى به جمع فرهنگ سازان جهان اندیشه راه مى یابد، اما هرگز قدر و منزلت كتاب رو به كاهش نمى گراید و غبارى بر آیینه خورشید كتاب نمى نشیند.
گشت و گذار در هیچ صحرایى به اندازه گرداندن دیده بر روى برگهاى كتاب طراوت بخش نیست. و به حق كه میان حق و باطل فاصله همان قدر است كه میان گشودن و بستن كتاب.