گره گشایى
صفوان در محضر امام صادق(علیه السلام) نشسته بود، ناگهان مردى از اهل مكه وارد مجلس شد و گرفتاریى كه برایش پیش آمده بود شرح داد، معلوم شد موضوع كرایه اى در كار است و كار به اشكال و بن بست كشیده است. امام به صفوان دستور داد: «فوراً حركت كن و برادر ایمانى خودت را در كارش مدد كن.»
صفوان حركت كرد و رفت و پس از توفیق در اصلاح كار و حلّ اشكال، مراجعت كرد. امام سؤال كرد: «چطور شد؟»
- خداوند اصلاح كرد.
- «بدانكه همین كار به ظاهر كوچك كه حاجتى از، كسى برآوردى و وقت كمى از تو گرفت، از هفت شوط طواف دور كعبه محبوب تر و فاضل تر است.» بعد امام صادق(علیه السلام) به گفته خود چنین ادامه داد: «مردى گرفتارى داشت و آمد حضور امام حسن(علیه السلام) و از آن حضرت استمداد كرد. امام حسن(علیه السلام) بلافاصله كفشها را پوشیده و راه افتاد. در بین راه به حسین بن على(علیه السلام) رسیدند در حالى كه مشغول نماز بود. امام حسن(علیه السلام) به آن مرد گفت: «تو چطور از حسین غفلت كردى و پیش او نرفتى؟»
گفت: من اول خواستم پیش او بروم و از او در كارم كمك بخواهم، ولى چون گفتند ایشان اعتكاف كرده اند و معذورند، خدمتشان نرفتم.
امام حسن(علیه السلام) فرمود: «اما اگر توفیق برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود، از یك ماه اعتكاف برایش بهتر بود.»(2124)
شعر
بهوش باش دلى را ز قهر نخراشى
به ناخنى كه توانى گره گشایى كرد
«امامقلى خانى غارت»
تا توانى رفعِ غم از خاطرِ غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است، اَشكى پاك كن
چیزى بخور، چیزى بده، چیزى بنه.
«امثال و حكم دهخدا»
حدیث دُر است آخر از مصطفى است
كه بخشایش و خیر، دفع بلاست
«سعدى»
هر چه در راه خدا مى دهى، آن مى ماند. (نه زر و سیم و نه باغ و نه دكان مى ماند...)
«صائب»
اى كه دستت مى رسد كارى بكن
پیش از آن كز تو نیاید هیچ كار
نكات
خدمت به مردم و رفع حاجات آنان و تربیت علمى و اخلاقى بندگان خدا بر هر چیز مقدّم است.(2125)
روح تعاون و كمك ودستگیرى از نیازمندان، یك روش اسلامى است كه باید روز به روز در جامعه تقویت شود.(2126)
در روابط اجتماعى، كسانى بر دلها حكومت مى كنند كه دلشان را خانه مهر و محبّت مردم كرده باشند. برعكس، آنان كه «خود» را بیش از همه مى پسندند و «خود» را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى خود را بر دیگران ترجیح مى دهند، نه نزد خدا و رسول اعتبارى دارند، نه در دل و جان مردم، جایى و موقعیتى!
گوهر «خدمتگزارى به مردم»، تنها در دلهاى وارسته از منیّت و خودخواهى یافت مى شود. خداى مهربان، بندگانش را دوست دارد. كسانى را هم كه به بندگان خدا خدمت و مهربانى كنند، دوست مى دارد و این مقتضاى محبّت و علاقه است.
تا توانى به جهان، خدمت محتاجان كن
به دمى یا درمى، یا قلمى یا قدمى!
توفیقات مهم یك انسان، آن است كه گشایش معضلات مردم به دست او باشد. نعمتى است كه هزاران شكر و سپاس مى طلبد. كارگشایى، از مقدّسترین خدماتى است كه مورد قبول و امضاى آیین خدا و شرع محمدى(صلى الله علیه و آله) است.
با عنوان «قضاء حاجت مؤمن»، انبوهى عظیم از روایات نقل شده كه اهمیّت و فضیلت و قداست كارراه اندازى و رفع نیاز مردم و برطرف كردن مشكلات آنان و... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان مى كند. این كار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشكّر و اجر هم از او داشت، نه از مردم.
آنان كه خالصانه و بى توقّع و چشمداشت، گره از كار بسته مردم مى گشایند، بندگان خاصّ خدا و مأموران ویژه الهى اند. توفیق و امداد الهى را همراه دارند، فیض دنیوى و اجر اخروى نیز، دستاورد این خدمت است. به این حدیث زیبا از حضرت رضا(علیه السلام) توجّه كنید:
«ان لله عبادا فى الارض یسعون فى حوائج الناس، هم الآمنون یوم القیامة؛ خداوند را در روى زمین، بندگانى است كه كارشان تلاش براى رفع نیاز و حاجت مردم است. آنان روز قیامت، ایمن و آسوده اند.»
زدودن موانع راه، پركردن چاله هاى خیابانها، رفع سدّ معبرها و دهها كار خدماتى دیگر، كارهاى شایسته اى است كه زیبندهّ رفتار اجتماعى یك مسلمان است.
چه خوش سروده است «ابن یمین»:
سود دنیا و دین اگر خواهى
مایه هر دوشان نكوكارى است
راحتِ بندگانِ حق جستن، عین تقوا و زهد و دیندارى است.
گر در خلد را كلیدى هست، بیش بخشیدن و كم آزارى است.
و به گفته حافظ شیرازى:
دایم گل این بستان، شاداب نمى ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایى
سرمایه و دارایى، تنها پول و اندوخته مالى نیست، گاهى نفوذ واعتبار، بیش از ثروت و پول مى ارزد. كمك به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست. كسى هم كه تهیدست، اما آبرومند است، مى تواند از وجهه و آبرویش سرمایه بگذارد و آن را در راه دیگران به كار اندازد.
اگر خودتان هم كاره اى نیستید، ولى مى توانید نیازى را به كارگشایان منتقل كنید، خود این كار هم عبادت است و خدمت. نقش راهنما و واسطه داشتن براى حلّ مشكلات، مشاركت در پاداش آن خدمت است. اگر خودتان «مقصد» نیستید، مى توانید فلش و راهنما به سوى مقصد باشید. نگذارید وجودتان «بن بست» باشد، یا سراب، كه دیگران به فریب یا امید، نزد شما آیند، یا وقتى به شما برسند، به وجود عایقى برخورد كنند. وجودتان را «هادى» كنید، به سوى خدمتها و خدمتگزاران.
برخى «دلال» و «كارچاق كن» فساد و گناه و نیرنگ و حقّه بازى اند. آنان فرزندان شیطان و شاگردان ابلیس به حساب مى آیند.
بعضى هم «واسطه خیر» و «شفیع حسنات»اند. دلالى و كارچاق كنى در امور خیر و كارهاى صالح و خداپسند، از بزرگترین توفیقات الهى است كه شامل بندگان ویژه اش مى شود. اگر نیازمندى براى كارى سراغ ما آمد، فورى رد نكنیم، اگر از خودمان كارى ساخته نیست، به كسى، جایى، مؤسّسه اى، اداره اى و... معرّفى و راهنمایى كنیم كه چاره كارش با آنجا است.
روحیه هاى سرشار از «ایثار»، «خدمتگزارى»، «كارگشایى»، مایه گذاشتن از «مال» و «آبرو»، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها و معاشرتها سایه گستر شود، بهشت را در همین دنیا هم مى توان دید.