فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

صبر امّ عقیل

امّ عقیل یكى از بانوان بادیه نشین و مسلمان بود كه با جان و دل به قرآن عمل مى كرد، به او خبر دادند یكى از پسرانت بر اثر رمیدن شتر، زیر دست و پاى شتر مرده است، او آن روز دو نفر مهمان داشت، به مهمانان چیزى نگفت. پذیرایى كامل از آنها نمود، آنها پس از غذا باخبر شدند و از روحیّه عالى امّ عقیل تعجّب كردند. وقتى كه مهمانان رفتند، چند نفر براى تسلیت نزد او آمدند، امّ عقیل به آنها گفت: آیا در میان شما كسى هست كه با آیات قرآن مرا تسلیت دهد؟ یكى از حاضران این دو آیه را خواند: «و بَشِّرِ الصّابرینَ الَّذینَ اذا اَصابَتْهُم مُصیبةٌ قالوا انّا للَّهِ و انّا الیهِ راجعون اولئك علیهم صلواتٌ مِن ربِّهِم و رحمةٌ...؛ به صبر كنندگان مژده بده، آنان كه وقتى دچار مصیبت مى شوند، گویند ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم، اینها مشمول درودها و رحمت پروردگارشان هستند و هدایت شدگانند.»(2053)
امّ عقیل آرام گرفت، برخاست و وضو ساخت، سپس دست به دعا برداشت و عرض كرد: خدایا! فرمانت به ما رسید، صبر مى كنم، اینك پاداشى را كه به صابران وعده دادى به من عطا فرما.(2054)
آرى او این گونه با الهام گرفتن از قرآن صبر و استقامت نمود، این است معنى احترام به قرآن كه باید در عمل، آشكار شود.

عبرت و كیفر بزرگ قرن بیستم در زلزله تركیه

از حوادث بزرگ و پرعبرت اواخر قرن بیستم میلادى، زلزله مهیب تركیه بود كه در آبان 1378 شمسى رخ داد و موجب كشته شدن بیش از سى هزار نفر، و خسارات مختلف بیشمار گردید. كه در حقیقت نشانه اى از قهر و عذاب الهى بود. توضیح این كه: در یك پایگاه نظامى تركیه واقع در سواحل دریاى مدیترانه، مجلس رقص و عیّاشى و بزمى تشكیل شده بود، گروهى از ژنرال ها و بلند پایگان نظامى اسرائیلى، آمریكایى و تركیه اى در آن مجلس شركت نموده بودند، جمعى از رقّاصه هاى نیمه عریان غربى و شرقى و اسرائیلى به آن مجلس دعوت شده، زن و مرد مشغول رقص و پایكوبى بودند.
در این هنگام یكى از ژنرال هاى تركیه (كه نامش فاش نشده) قرآنى را به دست گرفت و در حال مستى، ورق هاى آن را پاره كرد و تكه هاى آن را زیر پاى رقّاصه ها افكند و با نعره اى مستانه گفت: كجاست خدایى كه قرآن را حفظ كند؟(2055) پس از این جسارت عظیم طولى نكشید كه زلزله اى با بیش از هفت ریشتر رخ داد، عجیب این كه همه آنها كه در آن پایگاه نظامى بودند، آن چنان نابود شدند كه اثرى از آنها پیدا نشد، جز یك نفر سرهنگ مسلمان كه جان سالم بیرون برد.
نشریه اُردنى شیخان در تاریخ 6 دسامبر 1999 میلادى، برابر با 16 آذر 1378 شمسى این خبر را كه توسّط یكى از نمایندگان اسلام گراى مجلس اردن به نام عبدالمنعم ابوزنط، در یك سخنرانى در مسجد مُصعب بن عمیر (واقع در استان مأدبا، یكى از استان هاى اُردن) فاش شد، منتشر كرد.
وقتى كه نشریه صبح اردن به نام «نشریه شیخان» این خبر را پخش نمود، مردم اردن در تماس با مسؤولان این نشریه خواستار گفت و گوى مشروح با عبدالمنعم ابوزنط شدند. مجلس گفت و گو برقرار شد، عبدالمنعم ابوزنط، چنین توضیح داد:
یكى از افسران مسلمان تركیه كه در آن مجلس جشن و رقص بود، و به طور معجزه آسا جان سالمى به در برد، به طور محرمانه ماجرا را چنین بیان نمود: مراسمى به مناسبت بازنشستگى گروهى از افسران عالى رتبه در یكى از پایگاه هاى دریایى تركیه، واقع در سواحل مدیترانه برپا گردید، تعدادى از نظامیان بلند پایه اسرائیلى و آمریكایى، به همراه یك گروه را خوانندگان و نوازندگان مشهور اسرائیلى در مجلس حضور یافته بودند. در اثناء این مراسم، یكى از ژنرال هاى ارتش تركیه، از یكى از سرهنگ هاى حاضر، درخواست قرآنى كرد، آن سرهنگ یك جلد كلام اللَّه مجید را آورد، و به دستور ژنرال مذكور، آیاتى از قرآن را تلاوت كرد. ژنرال از او خواست آن آیات را تفسیر كند. سرهنگ به دلیل عدم آشنایى به معارف قرآن، از تفسیر آن آیات عذرخواهى كرد.
در این هنگام ژنرال تركیه اى، با عصبانیّت آن قرآن را از دست سرهنگ گرفت، در حالى كه با نعره مستانه مى گفت: كجاست كسى كه این قرآن را حفظ كند؟ و در كتابش (آیه 9 سوره مباركه حجر) گفت ما آن را حفظ مى كنیم، اكنون بیاید از كتابش دفاع كند؟
آنگاه آن قرآن را پاره پاره كرد، صفحه ها و ورق هاى پاره پاره شده آن را به زیر پاى رقّاصه هاى زن و مرد كه مى رقصیدند انداخت.
سرهنگ مسلمان كه قرآن آورده بود، در این هنگام مضطرب و وحشت زده شد و به سرعت از مجلس خارج گردید، و از محوطه پایگاه بیرون رفت، ناگاه دید عذاب عظیم الهى از سوى آسمان به طرف زمین سرازیر شده است.
او مى گوید: نور شدید قرمز رنگى را (كه از صاعقه هاى آتش بار بود) مشاهده كردم كه تمام فضاى منطقه را فراگرفته بود، به دریا اصابت كرد، ناگاه دیدم كه در یك لحظه دریا همراه با انفجار شدید شكافته شد، و شعله هاى عظیم آتش از سوى آن به طرف آسمان زبانه كشید، لحظه اى بعد زلزله شدیدى سراسر منطقه را فرا گرفت. و همه حاضران در آن پایگاه اعم از سربازان گارد حفاظت، ژنرال ها، فرماندهان و گروه هاى رقص كه حدود سه هزار نفر بودند، در میان شعله هاى عذاب، آن چنان نابود شدند، كه گروه هاى تفحّص تركیه نتوانستند اثرى از بقایاى آنها پیدا كنند. این سرهنگ به علت حفظ جان خود نام خود را فاش نكرده و این گزارش را به طور محرمانه ابلاغ نموده است.
شیخ عبدالنعم ابوزنط در گفتار خود آیه زیر (16 سوره اسراء) از قرآن را خواند و پس از شرح كوتاه، سخن را پایان برد:
«و اذا اَرَدْنا اَنْ نُهلِكَ قریَةً اَمَرْنا مُترَفیها فَفَسَقوا فیها فَحَقَّ علیها القَولُ فَدَمَرناها تَدمیراً؛ و هنگامى كه بخواهیم شهر و دیارى را نابود كنیم، نخست اوامر خود را براى ثروت اندوزان مست شهوت آنجا بیان مى داریم. سپس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم مى كوبیم.»(2056)
اطلاعات دیگرى وجود دارد كه در مطبوعات تركیه به قسمتى از این حادثه اشاره شده است.(2057)

بانوى مسیحى و آهنگ قرآن!

سیّد قطب (=ابراهیم حسین شاذلى) -1324-1387 ق- مفسّر نامدار مصرى گوید: من از حوادثى كه براى دیگران (در زمینه اعجاز قرآن) واقع شده سخنى نمى گویم. تنها حادثه اى را بیان مى كنم كه براى خود من واقع شد و شش نفر ناظر آن بودند (خودم و پنج نفر دیگر). ما شش نفر از مسلمانان بودیم كه با یك كشتى مصرى، اقیانوس اطلس را به سوى نیویورك مى پیمودیم. مسافران كشتى 120 مرد و زن بودند و كسى در میان مسافران جز ما مسلمان نبود. روز جمعه به این فكر افتادیم كه نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روى كشتى به جا آوریم و علاوه بر اقامه فریضه مذهبى مایل بودیم یك حماسه اسلامى در مقابل یك مبلّغ مسیحى كه داخل كشتى نیز دست از برنامه تبلیغى خود برنمى داشت بیافرینیم. به ویژه كه او حتى مایل بود ما را هم به مسیحیت بكشاند. ناخداى كشتى كه یك نفر انگلیسى بود موافقت كرد كه ما نماز جماعت را بر عرشه كشتى تشكیل دهیم و به كاركنان كشتى نیز كه همه از مسلمانان آفریقا بودند اجازه داده شد كه با ما نماز بخوانند و آنها از این جریان بسیار خوشحال شدند، زیرا این نخستین بارى بود كه نماز جمعه بر روى كشتى اقامه مى شد. من (=سید قطب) به خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینكه مسافران غیر مسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام این فریضه اسلامى بودند.
پس از پایان نماز گروه بسیارى از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریك گفتند. در میان این گروه خانمى بود كه بعد فهمیدیم كه یك زن مسیحى یوگسلاوى است كه از جهنم «تیتو»(2058) و كمونیسم او فرار كرده است! او فوق العاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدّى كه اشك از چشمانش سرازیر بود و قادر به كنترل خود نبود. او به زبان انگلیسى ساده و آویخته با تأثّر شدید و خضوع و خشوع خاصى سخن مى گفت و از جمله سخنانش این بود: بگوئید ببینم كشیش شما به چه زبانى با شما سخن مى گفت؟ ما به او فهماندیم كه این برنامه اسلامى یعنى نماز را هر مسلمان باایمانى مى تواند انجام دهد و سرانجام به او گفتیم كه با زبان عربى صحبت مى كردیم.
او گفت: اگر چه من یك كلمه از مطالب شما را نفهمیدم اما به وضوح دیدم كه این كلمات آهنگ عجیبى داشت اما از این مهم تر مطلبى كه نظر مرا فوق العاده به خود جلب كرد این بود كه در لابلاى خطبه امام شما جمله هایى وجود داشت كه از بقیه ممتاز بود و داراى آهنگ فوق العاده مؤثّر و عمیقى كه لرزه بر اندام من مى انداخت یقیناً این جمله ها مطالب دیگرى بودند، فكر مى كنم امام شما هنگامى كه این جمله ها را ادا مى كرد مملوّ از روح القدس شده بود! ما كمى فكر كردیم و متوجه شدیم كه این جمله ها همان آیاتى از قرآن بود كه من در اثناء خطبه و در نماز، آنها را مى خواندم. این موضوع ما را تكان داد و متوجه این نكته ساخت كه آهنگ مخصوص آن گونه مؤثّر است كه حتى بانویى را كه یك كلمه مفهوم آن را نمى فهمد تحت تأثیر شدید خود قرار مى دهد.(2059)